دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک جدید

  178577

شبکه آی فیلم داره تبلیغ سرویس 8 پارچه آگرین رو نشون میده منتهی من هرچی دقت میکنم نمیدونم چرا 5 تا قابلمه هست پس اون سه تای دیگه کجاست؟؟Oــــo

  178309

(*^*گچساران بام نفت ایران*^*)
غضنفر: ﺍﯾﻦ ﺳﻮﭖ ﺭﻭ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺧﯿﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻻ ، ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﻩ ؟
غضنفر : ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺍﮔﻪ ﺳﺮﺩﻩ ﺑﮕﻢ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻦ
غضنفر: ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﮔﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ
ﺩﺍﺭﻩ ﺑﮕﻮ
غضنفر : ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ، ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ . ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺰﻩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ
ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ : ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﭽﺸﻤﺶ .. ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺱ ?
غضنفر: ﺍﻫﺎ !! ؟ ﻗﺎﺷﻖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ! توله سگ

  178294

بعضی خانمها انقد پاشنه

کفششون بلنده

که نمیشه بگی کفشت رو بپوش,

باید بگی سوار شو بریم..!

  178274

یارو از کوبا تا فلوریدا شنا کرده که پیغام صلح و دوستی به مردم بده

اونوقت من کنترل ازم دوره 3 ساعته دارم پیام بازرگانی میبینم|:

عاقا یکی زنگ بزنه صدا و سیما بگه فیلم کانال 5 و تو کانال 3 پخش کنن
ایشالا تو عروسیتون جبران میکنم
اگه خون آریایی داری این پیام انتشار بدید برسه به صدا و سیماپ

  178269

بیکـار بـودم گـفتم الکی یه پیـام برا چند نـفر بـفرستم یه جوابی بدن بخندیم: پـیـام دادم .. سلام قـربونت برم عزیزم جـوجـوت دلـش برا آغـوش گـرمـت تـنگ شـده فرستادمش واسه چند تو شماره الکی یکیش جواب داد: وای مهسا میدونستم بالاخره بر میگردی,میدونستم میبخشیم بیا بغلم من : چشم عزیز دلم اون :حالا یه بوس بده من : 0_o دیدم داره خاک بر سری میشه دیگه جوابشو ندادم :| یکیش زنگ زد گفتم الوووو یه صدای کلفتی گف : الو و درد پدر سوخته ول کن بچم رو معین میخواد درسشو بخونه من : ولی من بدون معین میمیرم معین عشق منه معیننننن دوست دارم قوبونت برم اون : شتلــــــــــق (صدای شتلق طوری بود که کاملا مشهود بود گوشی رو تو سر معین خورد کرده ) یکیش پیام داد : زنم پیشم نشسته بـعدا جـواب میدم باز که سیم کارتتو عوض کردی من : ؟_؟ نـتیـجـه گیـری اخـلاقـی : بـه پـدر مـادر خـود نـیکـی کنیـد :|

  178239

یه روز غضنفر با بچه هاش گرگ بازی میکنه دو تا از بچه هاشو میخوره

  178236

یه سوالی ذهنمو درگیر کرده
چقدر طول میکشه که یه زرافه بالا بیاره !؟

  178197

(*^*گچساران بام نفت ایران*^*)
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ « ﻣﻐﺰ» ﻧﺒﺎﺷﯿﻢﻫﺎ
ﻧــــــــــــــﻪ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﻪﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ « ﻓـــــــﺮﺍﺭ » ﮐﻨﯿﻢ
ﺑﺎﺯ ﺍﻗﻠﻦ «ﻗِﻞ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﻐﺰﻫﺎ » ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﺸﺎﺭﮐﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ...!

  178135

سگموبغل کردم بعدعکس گرفتم گذاشتم توفیسبوک
یارواومده نظرداده میگه حالاکدومش تویی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منم کم نیوردم نوشتم:اونی که توروبغل کرده!!!!!))
یارومنفجرشدخخخخخخخخخخخخخخخخخ

  178130

من از همین تریبون به نیمه ی گم شده ی عزیزم اعلام میکنم که:
عشقم به گم شدنت ادامه بده،بدون تو خیلی داره خوش میگذره!!
^_______^

  178104

********abas_m223*****
ﻳـﻪ ﺩﺧـﺘـﺮﻩ ﻣـﻨـﻮ تـو فـیـسـبـوک ﺍﺩ ﮐﺮﺩ ﻣـﻨـﻢ ﺍﮐـﺴـﭙـﺖ ﮐـﺮﺩﻡ!!!
ﺩﯾـﺪﻡ ﺩﻭ ﺳـﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺭﻭ ﺍﻋـﺼـﺎﺑـﻪ ؛
ﻓـﻌـﺎﻟـﯿـﺘـﺶ ﺯﯾـﺎﺩ بـود زرت و زرت پـسـت مـیـذاشـت مـنـم آنـفـرنـدش کـردم !!!
ﺍﻻﻥ ﻣـﺴـﯿـﺞ ﺩﺍﺩﻩ :
ﮐـﺮﻡ, ﺯﺷـﺖ ﻭ ﺗـﻨـﻬـﺎ ﺑـﻮﺩ ...
ﭘـﯿـﻠـﻪ ﺑـﺴـﺖ ...
ﺗـﺒـﺪﯾـﻞ ﺑـﻪ ﭘـﺮﻭﺍﻧـﻪﺍی ﺯﯾـﺒـﺎ ﺷـﺪ ...
ﺣـﮑـﺎﯾـﺖ ﺗـﻮﺳـﺖ ...
ﺑـﺎ ﻣـﻦ ﺍﻭﺝ ﮔـﺮﻓـﺘـﯽ ؛ ﺷـﺪﯼ ﻣـﺎﻝ ﺩﯾـﮕـﺮﯼ !!! :v
عـبـاس هـسـتـم یـک کـرم زشـت ^_^

  178101

ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯿﮕﻪ :|
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ ؟
ﺷﺒﺎ ﺑﯿﺪﺍﺭﻥ ، ﺭﻭﺯﺍ ﺧﻮﺍﺑﻦ !
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﮕﺴﺎ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ ؟
ﺭﻭﺯﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭﻥ ، ﺷﺒﺎ ﺧﻮﺍﺑﻦ !
ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻫﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ
ﻧﺪﺍﺭﯼ !
ﺷﺒﺎ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ |:
ﺭﻭﺯﺍ ﻭﺍﯾﺒﺮ |:
.
.
.
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ||||||||||:
ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﻻﯾﻨﻮ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺖ...

  178044

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.!!

  178033

میخوام واستون یه داستان تعریف کنم
یکی بود یکی نبود
یه پیرمردی بود که در کلبه ای چوبی زندگی میکرد
پیرمرد در یک صبح زیبا داشت در مزرعه خود کار میکرد که دچار حمله قلبی شد
الان تو سی سی یو بستریه
واسش دعا کنید .قصه ام خراب شد:(
ای بابا نشد ما یه داستان آموزنده بگیم
حیفـــــ...:|

  178021

قدیما تو عروسی داماد عروسو با اسب میبرد خونه....
تو یکی از روستا ها شب عروسی وقتی عروس میخواست سوار اسب بشه
میگوزه ...........پدر داماد که میخواست اون لحظه موضوع رو لاف پوشونی
کنه به مردم میگه که این عروس ما خیلی خوب و با هنره و از هر انگشتش یه هنر میباره.
عروس ساده لو که فکر کرد پدر شوهرش بخاطر گوزی که داد این حرفا رو زد میگه:
بابا جان اتا دیگه دارمه هادم؟(یعنی یکی دیگه دارم بدم؟)