دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک جدید

  1893

از حیف نون می پرسن نظرت راجع به مار چیه؟ میگه: خیلی حیوان خوبیه، فقط حیف که همش دُمه !

  1892

غضنفر میره پیش خیاط میگه: این پارچه رو کت شلوار بدوز، فردا نیام بگی سوزنم شکستو، برق نبودو، چرخم خراب شد، اصلاً پدرسگ بده من نمیخواد بدوزی !

  1891

افسره به بامشاد ميگه بزن دنده يك راه بيفت
بامشادميزنه دنده عقب ! افسره ميگه چرا دنده عقب زدي ؟
بامشاد ميگه ميخام خيز بگيرم !

  1890

بامشاد و حیف نون داشتن با هم راه میرفتن یهو یه هلیکوپتر جلوشون میشینه زمین , یکیشون به اون یکی میگه هیس میخوام زنده بگیرمش !

  1889

یارو داشته رو خودش يخ ميريخته. ميگن چرا اين كار رو ميكنی؟ ميگه ميخوام سرما بخورم. ميگن چرا؟! ميگه: آخه يه آمپول پنی سيلين دارم، تاريخ مصرفش داره ميگذره !

  1888

کرمونیه میره دستشوئی تو دستشوئی یه سوسک می بینه! میگه ای دایی تو که مارو ترسوندی

  1887

کرمونیه رو مبرن بهشت بعد از یه مدت خبر میارن یه گوشه بهشت خیلی داغ شده فرشته ها میرن برای علت یابی می بینن کرمونیه گوشه بهشت رو سوراخ کرده تو جهنم داره سیخو می کنه!!

  1886

جبریئل به غضنفر میگه یک آرزو کن تا برات براورده بکنم.
غضنفر میگه میخوام خدا رو ببینم!
جبریئل میگه نمیشه که خدا رو دید.
غضنفر میگه پس میخوام آدم بشم .
جبریئل بهش میگه : بیا بابا بریم خدا رو بهت نشون بدم !!!

  1884

معلمه از شاگردش میپرسه : دو دو تا میشه چند تا ؟ پسره میگه: شونزده تا ! زرنگ کلاس شاکی میشه ، ميگه : همين خنگ بازي ها رو در مياريد كه ملت پشت سرمون حرف میزنن! دو دو تا ميشه چهار تا ، ديگه اگه خيلي بشه ، ميشه هشت تا .

  1882

يكي داشته غضنفر رو ميزده و هي داد ميزده مي كشمت اكبر مي كشمت اكبر. يكي مياد ميگه چرا ميزنيش؟
غضنفر كه داشته كتك ميخورده ميگه: ولش كن بابا بذار بزنه من كه اكبر نيستم .

  1880

یه بار یه یزدی و میبدی با هم تصادف میکنن میبدی با موتور بوده! یزدیه از ماشین پیاده میشه میگه باکت هه؟؟ میبدی میگه باکم هه درش نی!!!!

  1879

به حیف نون میگن درد دلت رو به صورت مختصر بگو گفت : آخ تا قیامت !

  1874

یارو داشته با خانوادش از جلو رستوران رد ميشده بوی چلوکباب رو احساس ميكنن. به اونها ميگه اگه بچه های خوبی باشين هفته ديگه هم از اينجا ردتون ميكنم !

  1870

غضنفر سر نماز موقع قنوت دستاشو برعکس ميگيره
بهش ميگن آخه اين چه طرزشه ميگه ميخوام ايندفعه از حفظ بخونه !

  1868

یارو میره ماشینشو بیمه بدنه کنه، آخر سر که کارش تموم میشه بیمه ای بهش میگه ایشالا هیچوقت از بیمه تون استفاده نکنین. یارو هم برمیگرده میگه : ایشالا شما هم از این پول خیر نبینین !