یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نـــــــــــــــــــــه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اه
فانتزی من اینه
من الان موندم تو چه فصلی هستیم؟ شما میدونید؟ زمستون؟ آره دیگه حتما توی زمستونیم
ولی من نمی دونم چرا زیاد اثراتی از زمستون تو شهر ما نیس...واقعا میگما
هوا کاملا بهاری و دل انگیزه در حدی که احساس میکنم الانه که سال نو بشه
تازه یکی از فانتزیام شده این که این درخت نارنج توی حیاطمون یهوویی جَو گیر بشه فکر کنه بهاره، شکوفه بزنه
یکی از فانتزیام اینه که یه شب بارونی ببینم دارن یه دختره رو اذیت میکنن منم برسم بهشونو دخل تک تکشونو بیارم !
بعد دختره رو از رو زمین بلند کنم و کتمو دربیارم بدم تنش کنه … بعد سرشو بیاره بالا تو چشام نگاه کنه وبگه میشه اسمتو بدونم ؟ بعد من از توی کتم یه سیگار دربیارم روشن کنم ، بعد یه پوک عمیق بگیرمو یه لبخند ملیح بزنمو دودشو بزنم تو صورتش ، بعد دود که رفت کنار من غیب شده باشم و اونم یهو بیفته رو زمینو سرشو بیاره رو به آسمونو از تهدل داد بزنه خـــــــــــــــــدااااااااااااا…
یکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسر و دختر بشن ! بعد اسم دوتاشونو بذارم “رها” … بعد وقتی که دعواشون میشه بزنن تو سر و کله ی هم ، منم داد بزنم بگم : رها ، رهارو رها کن !
یکی از فانتزیای عاشقونم اینه که یه روز صب که بیدار شدم ببینم 3تا اس داده !!!من قانعم بیشتر نمیخام!!زنگم نزده باشه چون این حتی تو فانتزیم هم نمیگنجه!!!
اونوخت خودم با دستای خودم ،خودمو محو میکنم...
یکی از فانتزیام اینه که وقتی از عشقم ناراحتم وخیلی دلم شکسته ،ومیگم اصلا دیگه بهت فکر نمیکنم!آره انگار اصلا دیگه مث قبل عاشقت نیستم!
دو ثانیه بعد دوباره اشک تو چشمم حلقه نزنه!!!وواقعا دیگه بهش نکنم...
یکی منومحو کنه خسته شدم!!!
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر برآید
گفتم فکو فامیله داریم؟
در این لحظه دیگه چیزی نگفت و پشت به من به سمت افق رفتو محو شد...
این یکی از فانتزیای ادبی بنده بود
یکی از فانتزیام اینه با مخاطب خیلی خاصم که تو دنیا لنگه نداره (اینقدر دوسش دارم ینی) باهم سوار موتور شیم بریم اون دوردورا تو افق محو شیم همونجا پیادش کنم و بیام دیگه از دستش راحت شم اه اه اه اه
چیه همش که نباید آخرش خنده داشته باشه
اعصاب مصاب نداریم
یکی از فانتزیام اینه که پولدار بشم بعد از اینکه با زنم دعوام شد برم پیش رفیقام و مشت بزنم تو دیوارو بگم : حاضرم همه ی ثروتمو بدم ولی آسایش داشته باشم!!!
چون خیلی از این حس خوشم میاد تو دود هم محو نمی شم
یکی از فانتزیام اینه که :
با یه موتور ناز برم دنبال مخاطب خاص (با موتور، اخه بلد نیستم. نخندین خوب مگه شما همه چی بلدین ... والا )
بیاد بپره بالا بریم تو یه جاده که درختاش از بالا بهم رسیدن و اخر جاده هم که میدونید حالت مه و .... یه جای دنج....
ولی رسیدم نزدیک اخرش راهم رو کج میکنم اخه همه بچه های 4جوک اونجا کمین کردن . والا تو اون دود و مه که چشم چشم نمیبینه هر جا رو نگاه میکنی یکی و میبینی که اشناست
*********(!!!)علامت اختصاصی abas_m223)
یکی از فانتزیای معکوسم اینه که یه شب که دارم با دوستم از دانشگاه بر می گردم یکی از دخترای کوچمون رو ببینم که 3تا پسر مزاحمش شدن و دارن اذیتش می کنن....خلاصه منم جلوی دختره جو بگیره کیفم رو پرت کنم زمین آستینامو عینهو فیلما بزنم بالا و داد بزنم:آهای خوشگل پسرااا زورتون به اون ضعیفه رسیده؟؟اگه مردید بیاید پیش من ببینم حرفتون چیه؟؟؟
اونام بیان 3تایی بزنن صدای سگ بدم و جنازم رو ببرن سمت افق تا من باشم فردین بازی درنیارم,آخه منو چه به این چیز خوریا آخه؟؟؟
خب سوال پرسیدن چرا دوستت نیومد کمکمت؟
بعله سوال کاملا به جا و جالبیه, خب دوستم رفته بود دود بیاره تو افق محو بشیم که دیر رسید منو مثل بقیه فانتزیام کشتن!!!
بازم سوال پرسیدن دختر همسایتون چی شد عباس آقا؟
سوال کاملا جالبیه,هیچی دیگ دختر همسایمون نبود ما اشتباه دیده بودیم, الکی الکی مردم منو از دست دادین,10 نفره باید ادامه بدین بازی رو!!!
یکی از فانتزیام اینه :
.
.
..
که برم توی افق وایسم ،
هر کی اومد توی افق محو بشه ، با انگشت بکنم توی چشمش !
که دیگه از این قرتی بازی ها به سرش نزنه ! :D
یکی از فانتزیام اینکه همینکه اذان شد سریع یواشکی نمازمو بخونم بعد بعده چند ساعت وقتی مامانم با عصبانیت گفت پاشو نمازتو بخون سرمو بگیرم بالا بگم من خیلی وقته که خووووندم.خلییییییییی حال میده
یکی از فانتزیام اینه :
ززااررت بزنم تو صورت یکی بگم نخواب …
بخوابی میمیری ؛ تو باید زنده بمونـــی!
یکی از فانتزیام اینه که مخاطب خا صم تو کما باشه بعد من از پشت او شیشه بزرگه که روش نوشته مراقبت های ویژه با چشمانی لبریز از اشک زل بزنم بش بعد در عین ناباوری اون یکی از انگشتاشو تکون بده،بعد من فریاد بزنم دکتر دکتر .....بعد وقتی دکتر مخاطب خاصمو معاینه کرد بگه:تو درگیر توهمی کمتر فیلم ایرانی نگاه کن؛بعد من یه گوشه بشینم تا خبر مرگشو برام بیار وبعد دوتایی در افق محو بشیم.
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 47545
کل بازدید: 512071376