دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  42704

************(!!!)علامت اختصاصی abas_m223)
توی در و همسایه همه فکر می کنن من ته زبان انگلیسیم و مهندس صدام میکنن!!!هههع
منم که کصافطه مرض هر جا فرصت گیرم بیاد با بر وبچ تیکه های چرت خارجی میندازیم بخندیم اون بنده خداها هم که از خدا بی خبر فکر میکنن جدی حرف میزنیم!!!
خلاصه چن روز پیش با "دوستم" رفته بودیم ختم , حالا مکالمه من با بابای همسایمون(50سالشه طرف) موقع خدافظی:
همسایه:آقا عباس حالا تشریف داشتین
من:مرسی حاجی باید بریم 4جوک دیرمون شده مگه نه بیشتر می موندیم
همسایه:با چی میرید مهندس؟وسیله هستا تارف نکن
من:نه دستت درد نکنه حاج آقا با مترو می ریم راحت تریم,خلاصه با ماشین ترافیک و این حرفاس دیگ.... رفتم اونجا حتما میگم بچه ها اون خدا بیامرزو لایک کنن
همسایه:دستت درد نکنه پسرم خدا اموات شما هم لایت(لایک) کنه!!!
فکرشو کنید...با مترو میرم 4جوک!!!
خب دوستان پرسیدن دوستت اونجا چه نقشی داشت پس؟؟؟
بعله سوال کاملا جالبی پرسیدن, نقش شلغم

  42695

یچی میخوام تریف کنم واس شب یلدا
عموم اس داد به زنش همین تبریک شب یلدا: تو خیلی خوبی نازی .. حالا این هندونه که گذاشتم زیربغلت
بزار تو یخچال واس شب یلدا
حالا اینجا رو داشته باش!!!
زن عموم رفته زیرپله دنبال هندونه!!!
خوبه کسی نبود خونه!:دی
عموم اومد لو داد خدا نسیب نکنه از این شوهرا والاه!

  42693

از خونه مامان بزرگم برگشته بودیم رفتم اسانسورو زدم بیاد پایین
مامانم اومده میگه اسانسور کانال چند بود؟!
منم خعلی ریلکس گفتم4
)))))

  42683

عاغا ما دوستم عروسی گرفت توی کارت عروسی فقط اسم منو نوشت مامانم سر لج
گفت نمیخواد بری
از حسوی در حد انفجار
ماهم بیخیش(بیخیال)
شدیم 2 -3 ساعتی جلوی آینه باخودمون ور رفتیم تریپ زدیم خفن
مامانم تا از اتاقم اومدم بیرون گفت عزیزم بری به سلامت دخمل کوشلوی نازم(کمی شک کردما نه به اون لجبازیش واسه نرفتنم نه به این ابراز احساساتش)
ما تا پامونو از درحیاط گزاشتیمب ییرون سطل آب بود که وارونه شد رو سرم
بالا سرمو نگاه کردم دیدم مامان خانوم کوشلوی نازم شیکو مجلسی سطل به دست توی بالکن داره میخنده
آخه این مامان انتقام جوهه من داره
برگشته بهم میگه آخیش نازیتورو ندیدیم
من
مورچه((((((((((0000(منو ندید)
هیچی علوسی نلفتم

  42675

یادش به خیر تو مدرسه بودیم رو پنجشنبه ما هم که انقدر درس خون بودیم شهریور ماه اومده بودیم کلاس خلاصه با بچه ها یه گوشه ای جمع شده بودیم و میرقصیدیم که یه دفعه معاون مدرسه اومد و داد که دارید میرقصید؟ منم بهش گنتم نه برای سیرک مدرسه که چن وقت دیگست آماده میشیم . حالا در حالی که همه ترسیده بودیم زدیم زیر خنده حالا بماند که بعدش چه بلایی سرم اورد
من :))))))))))
بچه ها:)))))))))))
معاون مدرسه :((((((((((((((

  42663

اقا ما یه خواهر زاده داریم ته ده هشتادی.یه روز براش بازی گذاشتم بعد دو بار باختن اومده میگه دایی من گیم آور شدم خودت بازی کن.یعنی اینا اینا بچه ان .ما بچه که بودیم ته تهش با دمپایی کارت را رو میزدیم.کم کم دارم به دهه خودم که هفتاده شک میکنم

  42662

رفته بودم دکتر واسه سربازیم. پرسید گروه خونت چیه گفتم ++O) ,oدو بار مثبت) بنده خدا رفت تو فکر. کلن به هرچی خونده بود واسه مدرکش شک کرد! تا خندیدم 2هزاریش اوفتاد...همچین آدمای دکتر مچل کنی هستیم ما!

  42661

یعنی اینی که میگم با چش خودم ندیدم ولی موثق موکد شنیدم یارو رفته بود 300 تا نون خریده بود ذخیره واسه پایان دنیا! همچین اعجوبه هایی روی کره زمیننا! به مخ انیشتین گفتن : زککی! آخه دنیا به آخر برسه که نمیتونی با خودت نون ببری واسه آخرت! آی کیو

  42660

داداشم 7 سالشه، واسم گردنبند درست کرده، وقتی تکون میخوره صدا میده،
منم اول کلی ذوق مرگ شدم ازین همه احساساتو هنری ک ب خرج داده،
بعد یهو برداش گفت خاهرجون مثه این بزغاله ها ک تو گردنشون زنگوله دارن ،،صدا میده هاااا... :)من: :|
داداشم: :>
بزغاله با زنگولش: :|

  42654

اقا این ایرانسلم با این اهنگ پیشوازش ادمو از تنهای در میاره،
سال به سال کسی به من زنگ نمیزد از وقتی اهنگ پیشواز گذاشتم زنگ خورم زیاد شده
البته فقط واسه گوش کردن به اهنگ

  42648

امروز تو باشگاه گفتم خودمو وزن کنم ببينم چند کيلوام،
با کمال تعجب ديدم 10 کيلو از ديروز بيشتر شدم، دو سه بار خودمو وزن کردم ديدم آره 10 کيلو اومدم بالا.
رفتم به دوستام گفتم ديدم همشون زدن زير خنده، نگو دو تا دمبل 5 کيلو دستم بوده!!

  42647

سال 86 یه برف شدیدی تو بابلسر اومده بود. اولین روزی که برف شروع شده بود ما تو مدرسه بودیم و زنگ بعدشم ورزش داشتیم. مسئولین مدرسه هم گفته بودن که بیرون برف اومده و نمیتونین بازی کنین (تا زانو برف اومده بود). آقا ما هم برای اینکه اثبات هیچی نمیتونه ورزشو از ما بگیره، تو زنگ تفریح رفتیم و از کارگرای ساختمون نیمه کاره ی کنار مدرسمون چندتا بیل قرض گرفتیم و کل برفای زمین فوتبال مدرسه رو به یه گوشه از حیاط منتقل کردیم. یعنی قیافه ی مدیر و ناظم از اینکه تو بیست دقیقه اون همه برف رو جابجا کردیم اینطوری شده بود (0_0)!
نمونه ی بارز همت مضاعف و کار مضاعف بودیم! خخخخخخ :)

  42638

***پست ویژه viki***
فــــــــــقـــــــط بـــایـــــــــد تــــــجـــــربـــــه کـــنـــیـــد
آقا این چیزی که میگمو فقط باید تصور کنید یعنی بانوشته نمیتونم منظورمو منتقل کنم آماده اید؟ برو بریم
دانشگاه علوم پزشکی-دانشکده پزشکی-تالار های زیرزمین-سالن تشریح جنازه-بوی گند فرمالدهید-راهرو ها ودالان ها تنگ-مهتابی هایی که هی روشن خاموش میشن وجو راترسناک تر میکنند
کلاس اناتومی عملی-من وسایر پسرها که عاشق کرم ریختن هستیم-
درمقابل دخترهایی که از دیدن جنازه اشکشون در اومده وآب قند لازمند-
دیگه نیازی به توضیح نیست خودتون میدونید چه کارها وشیطونی هایی که میشه کرد حتی میشه یه دخترو سکته داد اون لحظه..
اون پسرای مریضی که دوست دارند فقط یه بار همچین کلاسی رو تجربه کنند تابهشون بگم*زمین گاز زدن واقعی*یعنی چی با کله برن رولایک.
اون دخترایی که اصلا دلشون نمیخواد تو یه همچین موقعیتی بیفتن آروم لایک رو بزنند یهو ناخونشون نشکنه.
((البته اینم بگم که استاد همین درس یه خانم دکتر فوق العاده مهربون وخوش اخلاقه که من دربست نوکرشم شیر زنه به مولا))

  42622

میخواستیم بریم بله برون دختر فامیلمون خونشونو بلد نبودیم آدرس پرسیدیم رفتیم تو حیاط دیدیم یه زنه نشسته ناراحت بهش سلام کردیم زیاد تحویل نگرفت پیش خودمون گفتیم چقدر مغرورن!رفتیم تو خونه میبینیم همه مشکی پوشیدن و دارن تسلیت میگن!نگو اشتباهی اومدیم اینقد خجالت کشیدیم نمیدونستیم حالا چطوری بریم دیگه به زور شام نگهمون داشتند شام اون مرده بدبخت و هم خوردیم!خدا بیامرزتش بعد هم رفتیم مراسم خودمون یه شام هم اونجا خوردیم.در کل شب خوبی بود!

  42608

شما یادتون نمیاد بچه که بودیم تو مدرسه یه پوست پسته رو میذاشتیم کف پامون و خوب میکشیدیم رو آسفالت که داغ بشه و سریع برش میداشتیم و میذاشتیم رو لپ همکلاسیون که جاش تاول بزنه :))
بعععععععععله یه همچین وحشی هایی بودیم ما :))