دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  227459

تو اورژانس پسر بچه ۴ ساله رو آمپول زدن یه ساعت جیغ کشید آخرش داد زد بی ادبااا!
به دختر تزریقاتی گفتم من دایره لغاتم انقدر محدود نیستا، حواست باشه :)))

  227445

دیـروز جـو ورم داشـت رفـتـم کـتـابـفـروشـی یـه کـتـاب خـریـدم بـه اسـم " لـطـفـا گوسفند نـبـاشـیـد " :)

آوردم خـونـه . گـذاشـتـم رو مـیـزم . مـادرم پـرسـیـد اون کـتـاب چـیـه !؟ اسـمـش چـیـه !؟

مـنـم گـفـتـم یـه کـتـاب روانـشـنـاسـی اسـمـشـم لـطـفـا گوسفند نـبـاشـیـد ! مـیـخـوام بـچـه ی خـوبـی بـشـم !

مـادرمـم در حـالـی کـه اشـک تـو چـشـاش حـلـقـه زده بـود گـفـت پـسـر گـلـم لـطـفـا گ* نـخـور
مـن ایـن هـمـه سـال از خـدا عـمـر گـرفـتـم نـتـونـسـتـم تو رو آدمـت کـنـم یـه کـتـاب مـیـخـواد تـوء الـاغـو آدم کـنـه !؟


مَـن :|
باز هَـم مَـن :|
وَ دوبـاره مَـن :| :|
بَـدبَـخـت مَـن :| :| :|
مَـنِ بَـدبَـخـت |: |: |: |:

  227435

‏يه بار واسه پسر عمه‌ام رفتيم خواستگارى انقدر زياد بوديم عروسه بدبخت ٤٥ دقيقه چايى ميداد :|

  227410

اقاداداش من با افتابه ماشینشو شست3روزبارون اومدامروز با اب موتور خونه شست فکر کنم سیل بیاد

  227373

به مامانم مى گم :
بگو دشمنت کيه تا بزنم چشماشو درآرم برات ؟!
برگشت و خيلى جدى گفت :
دشمنی بــــــالاتر از اولاد نيست
شاخه گاوی بدتر از داماد نيست
هيچي ديگه يعنى همين جوری خودم و شوهرمو
شست انداخت رو بند .....!!
آى لاو يو ننه جان ........ والااااااه بوخدا

  227351

داداشم هراسون از اتاقش تندى پريد تو حموم
بعد نيم ساعت اومد بيرون گفتم ها چيه چت شده ، گفت بابا انقدر فكر كردم ،، ر ي دم
حالا ميفهمم چرا زندگيش قهوه ايه

  227308

روز اول پیش دبستانی بود...من یه دختربچه ی فسقلی و لاغربودم...زنگ تفریح اول خورد...کیکمو گذاشتم رو میز تا برم دستشویی و بعد بیام بخورمش... وقتی برگشتم کیکمو تو دستای یه پسر گنده و خپل دیدم...که تیکه ی آخرش رو گذاشت تو دهنش...با بغض نگاهش می کردم...اما...
.
.
.
.
.
.
.
.
چند لحظه بعد مثه خر داشتم می زدمش!!!!D:
ناظم ومعلم آخرش ازش جدام کردن.سیاه و کبودش کردم.
والا!!!!میخواست تغزیم رو نخوره!هنوزم اگه پیداش کنم انتقامم رو ازش می گیرم.-_-

  227292

5/دی/95
ابجی وسطی:وای...امروز سالروز بلبله زمه...
من:چیچیه؟؟؟؟( O_o)
ابجیم باخنده:خخخخخ...زلزله بم دیگه خره...
ابجیم:(^_^) بلبله زم...چه باحال
من:(@_@)...خییییییلی...خنگولی

  227269

سر کلاس به معلم دینمون گفتم استاد یه سوال؟ گفت بپرس:گفتم مگه وقتی شیطان به انسان سجده نکرد خدا اونو از بهشت ننداخت بیرون؟ گفت اره.گفتم پس چه جوری رفته حوا رو تو بهشت گول زده که سیب رو بخوره؟ یه مکثی کرد. گفت دو نمره از مستمرت کم میکنم تا دیگه زیادی زر زیادی نزنی.

  227242

یهنی کشته مرده خودمما!
دیروز تو وضوخونه مدرسه داشتم وضو میگرفتم.یکی از دوستامو که اصلا بهش نمیخورد نماز بخونه رو دیدم.
یکی از دوستام گفت:عه اینم نماز میخونه؟
منم مثلا خواستم بگم آره نباید از رو ظاهر قضاوت کرد و این حرفا،اومدم مثال بزنم گفتم:آره دختر همسایه بالایی ما هم خیلی آدم بیشعوریه ولی نماز میخونه.
همه شدن:0_0
میگن دختره همونجا رفت افق محو شه راش ندادن!


امضا:خانم دکتر مملکت

  227240

یه روز واسه توضیح یکی از درسا، یه دانشجو دکتری همون رشته رو برامون آوردن که سر صف حرف بزنه.
حالا دانشجوئه هم 20 ساله ، سیکس پک ، موطلایی ، چشم سبز و ...
خلاصه ابتدا یه دور همه رو از راه به در کرد بعد وسط حرفاش میاد میگه:
... به همین علته که ما مرد ها رو با مرگ می شناسن. البته ... با عشق هم می شناسن!
ینی کلا مدرسه رفت رو هوا !

  227227

‏رفتم یجا مصاحبه استخدامی اولش خیلی رسمی حرف میزدم آخرش میگفتم حالا تو رو خدا منو بگیرید دوسدخترم داره از دسم میره حقوق نمیخوام فقط اسمتون روم باشه :)))

  227210

**************abas_m223***************
یـــه مـــدت بـــود قـــفــلــی زده بــودم رو یــه آهــنـــگ آلــمــانــی
آهــــنـــگــشــو گــذاشــتـم رو عــکســای ایــنــســتـام
بـــاهــاش قـدم زدم
اشــــک ریـــخــــتــــم
عــــاشـــق شــــدم
خــــاطـــره ســـاخــتــم

بــعـــد کــنـجـکـاو شـدم رفــتــم مـعـنـیـشـو خـــودم دیـــدم یــارو در حــمایــت از حــقــوق ســگـــای خــیـابــونـی ایــنــو خــونــده بـود !!! :))

  227201

تو اين فيلما چرا وقتى لباس نو ميخرن شادي نميكنن؟؟
والا مابعد دو سال يه زير شلوارى خريدم بابام هر نيم ساعت يه بار نگام ميكنه داد ميزنه!..
نُون و پنير و خارك تمبون نو مبارك !!!
نُون و پنير و شلغم تنبون نوت تو حلقم!!!
منم وسط بندرى ميرقصم!!!!

  227172

رفته بودیم کوه دوازده ساعت با ماشین رفتیم بالا جراتم نمیکردیم بخوابیم.رسیدم بالا داشتیم پیاده میرفتیم ابجیم تخمه موند گلوش رفتیم اب بیاریم مامانم از پل افتاد پایین .رفتیم مامانو نجات بدیم داداشم پاش گیر کرد تو گل گفتیم اقا برگردیم در ماشین باز شد بابام خدا بهش رحم کرد هیچی دیگه بعد نیم ساعت دوباره دوازده ساعت تو راه بودیم برگشتیم
نازلی کوه نورد :))