عاغاما دیروز رفتیم اشغال سبزی هارو بدیم به همسایه مون که چن تا گوسفند داره دادیم به طرف بیچاره یه کلی تشکر کرد منم حواسم نبود گفتم نوش جون عاغا یه نیگایی کرد به من کردتازه من متوجه نشدم اومدم برا بقیه تعریف کردم تازه فهمیدم
اینم اولین مطلبمه
خاطرات خنده دار
يه معلمم داشتيم يه ساعت خريده بود دلش نميومد دستش كنه يه بار خودش سر كلاس نشونمون داد كه هنوز توي جعبش بود!!!!!
دوران راهنمايي يه معلم داشتيم مسن بود خيلي با مزه بود روي صندلي ٤زانو ميشست !!!زياد حوصله درس دادنم نداشت هر جلسه يكي كنفرانس ميداد!!!!تازه روز تولدشم كفته بود همه براش كادو برديم كلي خوشحال شد!!!!
يه معلم داشتيم خيلي جدي و مخوف بود هر جلسه هم درس ميبرسيد يه دفه منو صدا كرد برم با تخته ميخواستم بلند شم كه كفت نه و يكي ديكه را صدا زد من و دوستام هم اروم در حال شادي بوديم و دوستام بهم تبريك مي كفتن و منم خدا را شكر ميكردم كه ناكهان معلم دوباره منو صدا كرد كه ازم درس ببرسه.....
خو اخه برا جي با اعصاب دانش اموزا بازي ميكني؟! نه واقعا جرا؟؟؟؟!!!
(ببخشيد كيبورد عربيه!!!)
دیشب جمعیت مدام برا من کف می زدند و من گیتار به دست ترانه ها را اجرا می کردم.خیلی خوشحال بودم بعد از مدت ها دوندگی به آرزوم رسیده بودم.کنسرت در فضای باز وشرشر باران بر زیبایی ترانه ها اضافه می کرد. در این موقع صدای مادرم رو شنیدم:آب داره سرد میشه از حموم بیا بیرون.
چند روز پيش يكي از بچه هاي كلاس يه كاريكاتور از يكي از معلما آورده چسبونده به ديوار كلاس.اين معلمه خيلي ادعاي انتقاد پذيريش ميشه...حالا دختره رو مجبور كرده تا آخر سال هر روز يه كاريكاتور بياره.
بدبخت دختره!!!!!!!!!
معلمه(:
دختره))))):
بچه هاي كلاس()()()():
بچه که بودیم یه تفریح خیلی سالم داشتیم که سنگ بازی بود.لامصب خیلی حال میداد.یه روز از تو سنرم اومدم بیرون یه سنگ ول دادم سمت رفیقم،چشمتون روز بد نبینه رفیقم هم از سنگرشش اومده بود بیرون و حواسش نبود که سنگه خورد تو ملاجش و راهی بیمارستان و ...
اما جالبش اینه که بعد 18 سال فهمیدم همه ملت فکر کرده بودن کار یکی دیگه از رفیقامونه و برا همین بود که هیچکی چک و لقدیمون نکرد!
اما من عذاب وجدان دارم خودم میرم تو افق محو بشم!
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﻫﻢ ﺧﻴﺎﺑﻮﻧﺎ ﺧﻴﺲ ﺑﻮﺩ.ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻣﻴﮕﺸﺘﻢ ﻳﻪ ﭘﺮﺍﻳﺪﻩ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻣﻮﺵ ﺍﺑﻜﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻡ
ﻣﻦ.ﻫﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻱ.
ﻳﻬﻮ ﻣﺮﺩﻩ ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﻃﺮﻓﻢ(ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﻧﺎ)
ﻣﺮﺩﻩ.ﭼﻲ ﮔﻔﺘﻲ.
ﻣﻦ.ﭼﻴﻪ؟؟؟ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻴﺴﺖ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻲ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻴﺸﻲ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻱ ﻫﺮ ﺟﻮﺭﻱ ﺩﻟﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﻣﻴﺘﻮﻧﻲ ﺑﺮﻭﻧﻲ؟؟
ﻃﺮﻑ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ.ﻳﻪ ﻛﻢ ﻧﮕﺎﻡ ﻛﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ.
ﺧﺪﺍﻳﻴﺶ ﺷﺎﻧﺲ ﺍﻭﺭﺩﻡ.ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺑﻲ ﺭﻭ ﻣﺪﻳﻮﻧﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﭼﻬﺎﺭ ﺟﻮﻛﻢ...
قبول دارین که یکی از لذت بخش ترین اتفاقای عمرمون دیدن دوستان قدیمی مونه .. مخصوصا دیدن دوستان دوران ابتدایی
هـــــــــــــــــــی
یعنی من اینقد احساسی ام. آیا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما چی میگین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يه شب كه بد جوري بي خواب شده بودم با خودم گفتم هدفون بزارم تا خوابم ببره
هدفون رو برداشتم ديدم يا خدا چه گره در گره شده همينجور كه در تلاش باز كردن گره هدفون بودم خوابم برد؟؟؟؟؟؟؟
فك كنم از گوسفند شمردن موثر تره.............امتحان كنيد؟؟؟؟؟
داشتم لقمه غذا رو میلوبوندم و هم زمان آواز خر در چمن سر میدادم که بیا و ببین.گرد و خاکی کرده بودم که نگو حرکات موضونش هم بماند اینجوری بگم که کاملأ خونه شده بود طویله یهو خونواده سر رسید منم تو حس خودم بودم.بابام گفت تو با این سن خجالت نمکشی؟؟این دیونه بازیا چیه؟؟بعد گفت آخه من با تو چه کنم؟؟؟
یهو داداش کوچیکه گفت بابا تیمارستان دو کوچه پایین تر هستش.
مامانم گفت ولش کنید بچمو مگه چیکار کرده منم خوشحالو که مامان هوامو داره که یهو حرفشو کامل کرد که فقط پسرم یکم جو ریدی خورده داره با جفتگبازیش حزمش میکنه.
خلاصه که قشنگ با خاک یکسان کردن منو و منم تصمیم گرفتم دیگه شعر نخونم.
تورو خدا پا در میونی نکنین که دیگه راه نداره و این حنجره طلاییمو با خودم به گور میبرم
من و خاطراتم ...
سوم ابتدایی بودم برای جشن تکلیفمون برنامه داشتیم، قرار بود من یه دکلمه بخونم
مامانم یه کیک دو طبقه گرفته بود، فیلمبردار هم اومده بود یه میز گذاشته بودن برای
مجری وقتی من رفتم دکلمه ام رو اجرا کنم کیک رو گذاشتن رو میز منم رفتم پشت میز وایسادم.
همچنان که من رفته بودم تو حس و با دستام ادا در میاوردم و دوربین هم رو من زوم
کرده بود در یک لحظه که دستم اومد پایین وقتی اومد بالا دیدم یا خدا ...
انگشتم از اینور کیک رفته از اونورش در اومده، هیچی دیگه هرچی فکر کردم چیزی به
ذهنم نرسید انگشتمو تا ته کردم تو حلقمو در آوردم!
بعدش هم در کمال آرامش ادامه دکلمه ام رو خوندم!!!
دیگه ملت مرده بودن از خنده تازه حساب کنید دوربین هم رو من زوم کرده بود!!!
بچه ها توجه کردین خیلی چیزایی که الان داریم قبلا جز فانتزیامون بوده؟؟؟
چن شب پیش حدودا ساعت 2 بود که تازه داشت خوابم میبرد که با صدایی وحشتناک بیدار شدم!اقا فکر کردم بمب ترکیده!
رفتم دم پنجره ببینم چه خبره نگو این پسر همسایه اومده بره حیاط خلوت تا درو واکرده پشتت یه سری قابلمه و دیگو روی و مسو ...بوده همه رو زده انداخته پایین!
پنجره رو وا کردم دیدم خشکش زده مث گربه ی شرک مونده داره نیگا میکنه!هول شد میگه:ببخشید خانم قابلمه مهسا افتاد!!!
یعنی فقط تونستم پنجره رو ببندم تختو گاز بگیرما!!!
سر میدون واستاده بودم منتظر دوستم ...
پن دقیقه نگذشته بود دیدم یکی تق تق با دس زد رو پاهام !!
یه بچه دهه هشتادی بود !
بهــــم گفت عمــــــــــــــــــــو!! یه کم بهم پول میدی برم تاکســی ســـوار شم؟
اصلا قیافش به گــــدا ها نمیخورد !!
هیچی! اســــــب شدم یکم بهش پول دادم !!
رفت اونور خیابون منم داشتم نیگـــاش میکردم . هیچی دیگه رفت تو یه مغـــــازه ای یه چیپس واسه خودش خرید و به راهش ادامه داد !!!
عجـــــــــــبا!! اینا آدم ان .......؟!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 26392
کل بازدید: 512685511