دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  61831

عاغاااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا اينا كه تازه نامزد ميكنن فرط وفرط ميشينن با نومزدشون بقيه رو اذيت ميكنن ، مسخره ميكنن ؟؟؟؟؟
دختر عمم تازه نومزد كرده رفته بوديم خونشون
اينا هم گير دادن به باباي ساده و ير بزير من
آخ فداي بابام شم
هي بهش ميگفتن كه دايي بايد بياي كمكمون كار كني و دايي به درد همين روزا ميخوره ( زمين كشاورزي دارن ميخواستن خيار برداشت كنن )
هي ديدم باباي سادم هيچي نميگه
منم كه از بابام ساده تر و كم حرف تر نه گذاشتم نه برداشتم يه ضربلمثل قديمي رو به دختر عمم گفتم / اگه گفتي ؟
آره درسته :
هركي خر نداره داماد بگيره
آقا داماده فكر كنم راه افقو بلد نبود بجاش تو عمود محو شد....
چه قد پسر خوبيم

  61826

ینی بدتر از شکست عشقی و وصل شدن با دایل آپ و تائید نشدن پستا تو 4جوک،اینکه روز 14 فروردین بیان خونتون عید دیدنی!!! بگو تو این لحظه از کی باید استفاده کرد؟؟؟؟؟فقط فریااااااااااد!!!

  61823

آقا يادش بخير اون برگه امتحانا كه بالاش آبي بود
امتهان انشا سال دوم دبثتان سلس اول ازون برگه ها بحمون دادن
نوشته بود نام خانوادگي
منم كه خيلييييييي باهوش
اسم تموم خونواده رو نوشتم
دايي سلمان
خاله زهرا
و.......
خو معلم ازيز بايد قبلش اطلاع رساني كني

  61799

خونه مامان بزرگم بودیم (فهمدید مامان بزرگ دارم و مامان بزرگم خونه داره )مامان بزرگم نشسته بود نصیحتم میکرد (فهمیدید مامان بزرگم کسی رو که بخواد نصیحت کنه میشینه)
منم در تب و تاب بودم حال وحوصله هم نداشتم
دختر عمه گودذیلام گف حرس نخور بزرگ میشی یادت میره !
منم زود رفتم زیر مبل ترکیدم مشکلی بیش نیاد
راستی بگم گودذیلامون 3سالشه

  61770

مسافرت رفتن ما
مکامه پوریا و داداشش برای پول گرفتن
پوریا:سلام داداشی من با ماشین الان ساری ام بعد میخوام برم مشهد یه 300.000پول برام میریزی پولم ندارم بنزین بزنم(یهو گوشی تو فاصله 30cmنگه داشت که صدای داداشش میومد)
داداشش:تو گه اضافه خوردی با ماشین رفتی به درک که پول بنزین نداری یه دفعه تو جاده گیر کنی دیگه دیگه از کارا نمیکنی
پوریا:حالا پیش امده امام رضا طلبیده داریم میریم دیگه
داداشش:غلط کردی پیش اوردی شماره کارتتو بده یه تسبیحم برای من بخر
پوریا:خوب بگو دنباله بهانه میگردی فوش بدی این کارا چیه
داداشش:زیاد زر زر کنی نمیریزیما
پوریا :غلط کردم برات اس میکنم

  61768

این خاطره زیاد خنده دار نیست ولی تا اخرش بخون
همین تاسوعای که گذشت من و 4تا دوستام کوچه بغل گیم نت وایساده بودیم میخواستیم بریم بازی کنیم که احمد گفت بریم دهات ما اونجا عزاداریهارو ببینیم
ما هم گفتیم چقد پول میخواد گفت ماشین که داریم فقط خرج بنزین اونم چیزی نمیشه که پولامونو شمردیم 5نفر بودیم کلا شد 40.000 تومن
خلاصه راه افتادیمو جاده هراز نزدیک شهر دماوند رسیدیم حسین گفت احمد کلید اوجارو داری ؟
احمد: نه از همسایه میگیریم دست اونه
پوریا:میخوای یه زنگ بزن کسی اوجا نباشه
احمد:حله
زنگ زد گفت : بچه ها نمیشه اونجا رفت خالم اینا اونجان گفتیم چی کار کنیم
علی:برگردیم
من:نه میریم بابل پیش عباد(یکی از دوستامون که قبلا تهران زندگی میکرد)
همه گفتن باشه راه افتادیم رسیدیم بابل زنگ زدیم به عباد گوشیش خاموش بود
3.4 دفعه زنگدیم اخر زنگ زدیم خونشون با باباش احوال پرسی کردیم عباد الان چابهاره سربازی
من بدبخت یه کتک از بچه ها خوردم اونجا
هیچی دیگه نظر سنجی کردیم از بچه ها
احمد:برگردیم پوریا :منم میگم برگردیم. من :آآآآ. احمد:امیر تو این دفعه خفه شو. من:؟؟؟
علی: تا ایجا که امدیم بریم ساری من مخاطب خاصم ببینم همه گفتن بریم تو راه ساری بودیم تو تابلوها که کیلومتر شهرهارو نشون میده زده مشهد 900خورده ای
احمد : آآآآآآه همیشه دوست داشتم روز عاشورا مشهد باشم
این تموم شد رفتیم ساری زنگ زدیم زید علی امد رفتیم تو شهر دسته سینه زنی ارو دیدیم دوباره احمد شاید سال دیگه امام رضا طلبید باهم بریم مشهد
پوریا:پاشیم الان بریم ؟
احمد:هرکی نیاد
پوریا:هرکی نیاد
من:‌پول نداریم الان کلا 40.000داشتیم الان 14.000دیگه بیشتر نداریم
احمد:پولارو چه . . . خوردی باهاش ؟
من:16.000بنزین 10.000تنقلات
احمد: :\
پوریا : من میگم داداشم برام کارت به کارت کنه دیگه چی؟ من میخوام برم مشهد هرکی میاد بیاد هرکی نمیاد اتوبوس تهرانو سوارشه
من . علی .حسین.:O از اونجا که ماشین ماله پوریا بود و راننده جاده احمد بود ما هم قبول کردیم بماند که دو بار جریمه شدیمو (95.000)ولی خیلی خوب بود
رفیقمونم به ارزوش رسید میگن وقتی قسمت باشه من ایجا قبول کردم واقعا قسمت بود

  61738

تلفن زنگ زده گوشي رو برداشتم مكالمه
خانوم:اقاي دكتر ايزن پلاس براي بچه12ساله مصرفش مشكل داره
من:نه
خانوم:تركيباتش چيه
من:اهن ويتامين ث ب6 ب12.....
خانوم:وقتي بهش ميدم معده اش ناراحت ميشه براي همين بهش فاموتيدين20ميدم اشكالي داره ؟
من:بهتره با پزشكش مشورت كنين
خانوم:حالا من 40رو نصف كنم بهش بدم طوري نيست
من:بهتره با پزشكش مشورت كنين
خانوم:پس نصف بهش بدم اشكالي نداره
خوب خواهر من شما كه ماشاالله خودت پزشكي چرا زنگ ميزني از من مي پرسي.
نتيجه اخلاقي كه اگه شوهرش گفت چرا به بچه سر خود قرص ميدي جواب داشته باشه كه از داروساز سوال كردم گفت اشكالي نداره.خانوم هاهميشه مي خوان فقط گفته باشن بعد هر كاري مي خوان مي كنن

  61687

اومدم کلی به ذهنم فشار اوردم یه داستان جنائی عاشقانه تخیلی (اره مخلوط بود)
نوشتم خدائیش 1 ساعت وقتمو گرفت خلاصه نوشتمش،
ارسالش کردم منتظربودم این جمله رو ببینم"پیام شما با موفقیت ارسال شد"
به جاش دیدم صفحه عوض شد و کل پیام بنده هم پاک شده بود و اثری هم از
اون پیام نبود ،
من اگه معتاد شدم بدونید به خاطر 4جوک بوده

  61671

نصف شب دم در خونه وایساده بودیم خــــــر تو کوچه پر نمیزدهمسایه روبه روییمون میخواس ماشینشونو ببره تو پارکینگ راهنما دیدم تق تق تق تق داره راهنما میــــــــزنه:| الان اگه تو راهنما نمیزدی گربه های تو کوچه با سرعت 200 تا میزنن بهت یا مگسا اشتباهی میپیچن جلوت تصادف میکنی چند تا خانوادرو یتیم میکنی؟؟!!!!!
یـــــــنــــی با همچین آدمایـــــی شدیم هـــفتاد مـــیلیون:|:|:|
یه نفر از اون آخر پرسید نصف شبی دم در چیکار میکردی تو اصن؟؟؟؟
باید در جوابش بگم که.......اممممم....بــــــگمممم.....عی بابا یادم نیس....اصن بــــــه تـــــو چــــه هــــــــــــا؟؟؟؟؟؟
این بود انشای کودک هنگیده ای به نام نـــــرگــــس:|

  61650

دوستام چند روز پیش منو پیچوندن رفتن بیرون ذرت خوردن به یکیشون میگم خیلی نامردید به من نگفتین میگه به خدا یهویی شد رفتیم دیدیم بستنی فروشیه بستس دیگه رفتیم ذرت خوردیم
یعنی مدیونه کسی فکر کنه قبلش برنامه بستنی خوردن داشتن به من نگفتنا .
عایا پیچاندن دوست کار خوبیست ؟؟؟؟؟

  61639

****ANANAS****
عاغا جاتون خالی(ایشالا قسمت بشه))))))))))دیروز ور دل بابایی داشتیم چایی(شای احمد اصل) تناول میکردیم اونم با زاویه ی45درجه دست زیر چونه درازکش داشت چایی میخورد که یهو حادثه ای تلخ اتفاق افتاد چایی پرید تو گلوش(((اره فک کنم مجبور بود اینجوری بخوره))))))) داشت سرفه میکرد و چایی توی دستش در شرف ریختن بود که نامردیش نکرد و طی اقدامی قابل پیشبینی چایی رو گرفت سمت من منم که تازه وارد راه افق بلد نیستم به tv خیره شدم(البته خاموش بود)
اصلا ابراز احساسات موج میزنه

  61632

الان که دارم مینویسم با قلبی سر شار ازآکنده...هاااا ؟؟؟ !!!
بابا منظورم اینه که ضایع گشتیدم!!واستا الان میگم...
تازه اومدم پاتوق دیدم آپ شده بی خیال موقعیت مکانیو زمانیو اینا جیغغغغغ کشیدم(بنفش پر رنگ)
موقعیتم؟؟
تو اتاقم هستم در نزدیکیه اتاق پذیرایی،سه عدد مهمان هفت وبه روایتی هشت پشت قریبه در آنجا حضور دارند،وبه طور قطع صدای نازنینم پردیه گوششونو پاره کرده...
هیشی دیگه بابام از همون پذیرایی داد زد چی شد؟؟
منم گفتم سووووسک.... بابایی سوووسک!
گاهی هم سوسک به درد میخوره ها!!! چرا بش نفکریده بودم؟؟ :)
لایک= اِی بیچاره سوسک

  61625

بحث سر خریدن گوشی بود ...
یکی از دوستان گفت: اگه میخوای گوشی لمسی بخری ،تاچ بخر ... :|

  61615

اول اينو بگم همونيم كه تو كلاسمون تنها دخترم!
يه كلاس عملي 4 واحدي داشتيم آخراي كلاس بچه ها خيلي خسته شده بودن.شروع كردن شيطونيو رو سرو كول هم پريدن كه يهو يكي خيلي شيك و سفيد(!!!) تو چيشام نيگا كرد گفت:"شما به وحشي بازياي ما عادت كردين يا نه هنوز!"
.
.
من فقط سكوت مي كنم الان!!!

  61610

امسال حساسيت فصليم جوري شديد شد كه مجبور شدم برم دكتر.واسم 3 تا اسپري خارجي(تاكيد ميكنم خااررجي!) نوشت پيش خودم گفتم واااااي!
خدا ميدونه قيمتش چه قدر بشه! رفتم داروخونه و داروهارو گرفتم,فكر ميكنين چه قد شد؟!
7200 !!!
خدا شاهده پريروز 4 تا پفك خريدم 8000 تومن!
اين قضيه بو نميدهد آيا؟؟؟
مصرف كنم داروهارو آيا؟؟؟