دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  73339

lیعنی این مدرسه ست ما داریمممم؟
صبح زنگ زدم آدرس حوزه امتحان نهاییمونو بپرسم
خانومه گوشیو جواب داده تا اینجاش هیچی
حالا آدرس دادنشو داشته باشید:
میگه میری مصباح از کارواشیه بپرسی مدرسه .... کجاست بهت میگه
یعنی هیشکی تا حالا به این دقیقی بهم آدرس نداده بود(O_o)
نه شما بگید یعنی مثلا از سوپرمارکتی بپرسی نمیگه بهت خب؟؟حتما باید کارواش باشه آیا؟؟

اینم از پست اول من(^_^)

  73321

واقعی
موضوع مربوط میشه به زمانی که سال آخر کاردانی بودم و کارآموزیمو به عنوان مسئول آزمایشگاه ها تو دانشگاه بودم.(دانشگاهمون فقط پسرونه بود)
دانشگاه ما آزمایشگاه هاشو به دانشگاه های غیر انتفاعی کرایه می داد و بعضی از روزها که استاد نبود من درس میدادم.
20-30روز از کارآموزیم گذشته بود که یک روز سر ظهر من گلاب به روتون رفتم دستشویی(وسط تابستونم بود و دانشگاه خلوته خلوت).همین طور مشغول بودم که یه دفعه دیدم صای چند تا از دخترهای دانشگاه غیر انتفاعی میاد,نگو اینا فکر کردن اینجا دستشویی بانوانه(گفتم که دانشگاهمون فقط پسرونه بود و کلا دستشویی دخترونه نداشت ).
حالا این دخترا همونایی هستن که هفته ای یه روز باهاشون کلاس دارم.
با خودم گفتم 5 دقیقه میمونم بعد که اینا رفتن منم میرم.
حالا صحبت هایی اینا با هم میکردنو داشته باشید:
1-من رژ گونه آوردم به شما نمیدم...
2-چیه مگه منم رژه لب صورتی مارک فلان دارم به شما نمیدم...
3-اینو نمی تونم بگم ضایست
4-اینم شرمنده, مشکل اخلاقی دارهو...

حالا تو این شرایط قیافه منو تصور کنید که دارم بی صدا میخندم....(فقط فحشندید در ادامه نوبت گریه منم میرسه)
5 دقیقه گذشت منم دیدم اینا نرفتن که هیچ تازه آرایشو شروع کردن.
10دقیقه گذشت...
15 دقیقه گذشت....
خدا...اینا چرا نمیرن. پاهام خسته شد
20 دقیقه گذشت......
25 دقیقه گذشت.......
بعد 25 دقیقه دیدم صدا نمی یاد گفتم خدارو شکر دیگه رفتن.
آقا چمتون روز بد نبینه تا در و باز کردم دیدم 3-4 تا دختر سربرهنه فیس تو فیس دارن منو نگاه می کنن
منم سریع سرمو انداختم پایین در رفتم....
الان که 4-5 سالی از اون ماحرا میگذره برای خودم سوال شده که چطوری فردای اون ماجرای خفن من دوباره رفتم سر کلاس اونا(ولی انصافا موقع امتحان پایان ترم که مثلا مراقب بودم کلی بهشون رسوندم )

  73306

اٍعتراف ميكٌنـم بَچـه كه بـودم بَلد نبـودم آدامـس باد كٌنم
آدامـس جـويده شده مو ميـدادم به دٌختر عموم تا باد کٌنه، بعد ميذاشتـم تو دهنـم!
الان كه فكـرشٌ ميكنـم.....عٌق

  73262

دیروز تو مترو بودم یه بچه گریه می کرد جیغ میزد منم که سر درد داشتم خیلیم مترو شلوغ بود یهو بچه ه اومد جلوم منمدیدم مامانش داره با گوشی حرف میزنه اصلا حواسش نیست به بچه ه گفتم ی بار دیگه زر زر کنی پا میشم لهت می کنم هیچی دیگه ساکت شد اما فهمیدم اونی که کنارمه خالشه.
بچه ها اولین پستمه حمایت کنید

  73258

ایام امتحانات یه خاطره تحصیلی بگم واسه جوونا
عاقا یه رفیق داشتم تو راهنمایی که خداییش استاد طنز بود از همه مدلش و همه دوست داشتن باهاش عیاق باشند از جمله من
این دوست ما هرسال درجا میزد و ما هم بچه زرنگ کلاس(خرخون نبودم ها)
اون موقع اگه سن دهه هفتاد وهشتادی ها قد بده سه ثلث امتحان می دادیم.
خلاصه این دوست من که آقا مجتبی اسمش بود سر یه مسئله ای با هم قهر کردیم.
چند روز قبل از امتحانات ثلث اول اومد و با پاچه خواری با من آشتی کرد و با هزار خواهش و تمنا ازم تقلبی گرفت و نمر ه ریاضی ش شد16/5 و من یه دونمره بالاتر
چند روز بعد باز الکی واسه اذیت کردن من باهام قهر کرد........... تا امتحانات ثلث دوم باز همون آش و همون کاسه که باز با تقلبی گرفتن از من نمره اش شد 15/75
عــــــــــــاقـــــــا باز این مجتبی بعد از امتحانات با من قهر کرد و باز قبل از امتحانات ثلث سوم اومد آشتی کرد و من هم خیلی تحویلش گرفتم و گفتم اینبار هم قبولی...........
جونم واستون بگه روز امتحان ریاضی باز این مجتبی اومد کنار دست من نشست اما....
من جواب همه سوالات رو نوشتم و تو یه برگ دیگه هم نوشتم و جلو چشماش انداختم تو سطل آشغال..
فکر می کنید نمره اش شد چند؟
هفتادوپنج صدم
خب دیگه اینم یه جور انتقام بود
خدابیامرزدش چند سال پیش تصادف کرد و ...
ولی باور کن من هروقت یاد اون خاطره میوفتم ناراحت نمیشم
نمره مجتبی 16/5 15/75 75/

  73253

رفته بودیم خونه ی یکی از فامیلامون که یه گودزیلای 6ساله دارن.
هی می رفت هی میومد,پامو لگد میکرد اخرشم دست کیکیشو مالید به لباسم
مامان گودزیلا:وای ت رو خدا ببخشیدا...... من: ن بابا این چه حرفیه بچس دیگه نمی فهمه ... بعدشم رفتم لباسمو تمیز کنم
عرشیا(گودزیلا):خاله,خاله فاطمه بیا اتاقم کارت دارم
رفتم ت اتاقش میگه خاله جون ببخشیدا اما نفهم شمایی که من یه ساعته دارم با زبون بی زبونی میگم لامصب کارت دارم نمی فهمی.
من:((((((((((((((((((((((((:
بعدش عرشیا با کلی مقدمه چینی و نشون دادن سی دی و کتابای جدیدش گف خاله من از شما خیلی خوشم میاد.
من:(((((((((((((: چرا؟؟؟؟؟
عرشیا:اخه خیلی خوشکلی همیشه ام بوی خوب میدی تازشم واسم پاستیلم میخری. یه سوالم کنم؟
من:بپرس گل پسر؟
عرشیا:خاله دوس پسر موس پسر داری؟
من: ن این چه حرفیه خاله جون
عرشیا:اخ جون منم با کسی نیستم پس میای باهم دوس پسر دوس دختر شیم؟؟؟
من: ((((((((((((((((((((((((((((:
موقع رفتن(عرشیا):فاطمه جونم فکرات کن من از مهد اومدم بهت زنگ میزنم.....
ایا اینا بچن؟واقعانی؟خدایی بچن این نسل؟؟؟!!!!!

  73241

یه معلم داشتیم فامیلش هندی بود یبار سرکلاس بندری صداش کردم کلاس رفت رو هوا منم از کلاس پرت کرد بیرون،خو آخه په چرا

  73236

مامان و بابام سر کلاس رفتن من دعواشون شده بود هی وسط دعوا سوتی میدادن بعد یهو با هم:خخخخخخخخ..هرهرهرهرهرهر...
من:ای باو!!یکم یواشتر مادره من پدره من اهههههه:/
بعد رفتن تو اتاق...منم ی 5مین بعدش رفتم ک شلوارمو بردارم خیر سرم...
من پشت در حالا داشته باش..
بابا ب مامان:دلبرم دلبر خانههههه خرابم کرد..دلبرم دلبر خانه خرابم کرد
در زدم با سرفه
بابام ب مامان:برو برو برو برو لرو دیگه نیگام نکن عاشوقونه نیگام نکن.....
:‏)‏‏)‏‏)‏ ابراز علاقشون تو معده ملت‏!‏

  73212

یه معلم داشتیم دبیرستان اسمش کوچیکش علی بود مجرد هم بود
وقتی با دوستامون حرف میزدیم علی صداش میکردیم
آقا ی بار یکی از بچه ها حواسش نبود پاشد بجای اینکه بگه آقای فلانی گفت :علــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــییییییی چرا نمره ندادی!
ما که مردیم از خنده
آقای معلم از خجالت اب شد رف تو زمین
دختره هم خشکش زده بود میخواست بره افق محو شه ولی نمیتونست از جاش تکون بخوره
حالا اون دوتا باهم ی بچه دارن:))))))
خخخخخ

  73208

ی بار راهنمایی بودیم دوستم همیشه شبا ماتیک میزد میخوابید صب دیرش شده بود یادش رفته بود پاک کنه همونجوری اومد تو کلاس
خخخخخخخخخخخ
مارو میگی؟؟
درو دیوارو گاز میگرفتیم
معلممونم آقا بود:))

  73168

دیروز بابام اومده خونه سر نهار به مامانم میگه:خانم امروز یه دختره زنگ زده بود میگفت من دوست محسنم(اسم من).
منo_O
مامانم =-O
فک کردم داره شوخی میکنه به بابام گفتم داری شوخی میکنی؟
میگه نه به خدا شمارشم تو گوشیمه .
گفتم بده بینم.
شماره خونه رفیق صمیمیم بود.
مثکه خواهر نخبه دوست ما زنگ زده سراغ داداششو از بابای مابگیره خواسته بگه من خواهر دوست پسرتونم گفته من دوست پسرتونم.
من :O
بابام :-(
آبجی دوستم(به چشم خاهر مادر البته) ;-)
کال او دیوتی9 :-|
کثافط اوسکول

  73167

عاقا یه سری توخونه بودم،یوهو دیدم گوشیم ویبره میبره.اومدم دیدم مخاطب خاصمه!برداشتم اومدم بگم الو یوهو نمدونم چوطوری مغزم هنگیدبجاش گفتم بنام خدا!!!:->ولی دمه یاروگرم به هیچکس سوتیمو نگف!بین خودمون چال شد... لایک:پسته اولته حمایتت میکنیم!!

  73161

دیـروز گــودزیلای فــامــیل(پسر دایی) امــتحــان انشــا داشــتن...!!
مــوضوعشــم : مــادر بــوده!!
بــعد ایشـــون آخـر امتحــانش یــه شــعر نــوشته کـه بـراتون میــخونم :
"مــادر پــی گــهواره مــن ، هــی مــی گــ*و*ز*ی*د میــنداخــت خٍــره مــن!!"
دیــگه بــه دبســتانی هــا هــم امــیدی نیـــس...!!

  73157

اجیم اومده بهم میگه مهسا این مجید خراطها چی میخونه مگه همه تو مدرسه چپ میرن راست میان میگن مجید خراطها...
( محض اطلاع : توی کامپوتر ، فلش ، لب تاپ ، cd ، dvd ، گوشی ِ من اهنگ خراطها یافت نمیشه ،با ارض معذرت از طرفداراش ، اصن گوش میدی انگاری هرچی مصیبت مال نو ِ )
بهش میگم غمگین میخونه ، چطو ؟
میگه همین الان یه اهنگشو دانلود کن گوش بدم ببینم چیه ؟
یه اهنگشو دانلود کردم ، گذاشتم براش ، حالا یه دقیقشو گوش نداده میگه جمع کن ببینم ، این همکلاسیای منم یه چیزیشون میشه ها این چیه تو این سن گوش میدن ، ادم خیال میکنه عاشق شده ، شیکست عشقیم خورده ... به جان تو ...((((:
حذف کن .. حذفش کن توام نمیخواد از این اهنگا گوش بدی... افسردگی میگیری میفتی رو دستمون کی میخواد جمت کنه ...((:
من o_O
مجید خراطها ))))))))):
خواهرم ^ن^

  73144

بچه بودم مادرم به من یاد داده بود تو خونه که تنها هستی کسی و راه نده از این حرفای امنیتی که هر کسی به بچش می گه !
یه روز عمه و عمو هام اومدن خونمون ، نزدیک 10 – 12 نفر بودن ....
من که فقط خونه بودم اونا رو راه ندادم ....
هر چی اونا و همسایه ها می گفتن وهاب اینا فامیلاتن من زیر بار نمیرفتم ....
تازه سرمو از پنجره می کردم بیرون اونا رو با سنگ میزدم ....
تا نیم ساعت بعد که مامان و بابام اومدن !
بعدش اونا رو راه دادن تو خونه ....