دیروز داشتم با داداشم ک 9 سالشه بازی میکردم.یهو فیلشو برداشتم گفتم واااای فیل من خیلی قویه. با صداش همه ی حیوونات کر میشن.1ثانیه نشد جواب داد:اژدهای من قویتره وقتی میگوزه همه حیوونات لال میشن....
هیچی دیگه .از دیروز تا حالا دارم به یه جواب درست و حسابی فکر میکنم.کم اوردم
خاطرات خنده دار
نصــف شب از خواب پریــدم .....
یه "دو هزار پا" داشــت روی سینم به صورت کاملا تاکتیکـــی با فرکانس ثابتی حرکـــت میکرد ،
مارو میگی .....!!!!
بلللللللند شدم رو هوا با یه حرکت فیلیپینی همینجور که داشـــتم دور خودم می پیچیدمو به لباســام چنـــگ مینداختم در اتــاقو وا کردم پریــــدم تو هــال ،
( ینـــی تو اون لحـــظه اگه لینچــان و جـــت لی و جکــی چان با هـــم میریختن ســـرم ، ازم کتک میخـــوردن ، اصــن کنترلمو کامــلا از دست داده بودم ) .
یه هـــاله ی ضعیفی از نور تو یه قســـمتی از هـــال افتاده بود
مثه یوز پلنــگ خودمــو رســوندم اونجا دیـــدم یه چیزی چسبیده به شلوارم
مارو میگییییییی؟؟؟
با تمام قدرت با کـــف دســت با پشــت دســت با مشت با آرنج همـــینجوری داشــتم میکوبیــدم به پام
حالا منه بد بخت هم دســتم درد گرفته بود هــم پام ازون طرفم داشـــتم زهره ترک میشدم
فکر میکــردم این پاهــاش گیر کرده تو شــلوارم واســه همـــین کنده نمـــیشه
آقا دورخیز کـــردم با پا رفتم تو دیوار تا له بشه
دو سه تا غلتـــم روی زمین زدم تا کامــلا پرس بشه
یــــنی حرکاتـــی کردم که یه گونگ فو کار حرفه ای از انجامـــش عاجزه :دی
بعد از اینکه خودمـــو آش و لاش کردمو دهن دستو پام ســرویــس شــد
مامانم با ترس و لرز و هول ولا اومــدٍ میگه:
"کوش کوووووش؟؟؟"
گفتم : کی کوش؟؟
مامنم: دزده دیگه
من: دزده کـــدومه یه هـــزار پا به شلوارم چسبیده بود کشـــتمش
پریــدم چراغو روشــن کردم که دیـــدم بدبخت پرس شـــده
خوب که زوم کـــردم دیدم اههههههههه اینکــه هزار پا نیست
مـــارک " آدیـــداس " بود که روی شـــلوارم دوخته شـــده
مــامــانم: »» پسـراری مردم آپولو هوا میکنن پســر من خووول شده :|««««
تا چنــد روز بعدش دســت و پام درد میکرد¯\_(ツ)_/¯
آقا من دانشجو ام بعد تنهایی ی اتاق گرفتم ی پیرزنه هم صابخونمه .چند روز پیش اومده در اتاق منا زده ی ساعت دیواری دستش بوده گفتم بفرما مادر کاری از دستم بر میاد میگه ک بیا این ساعتا تنظیم کن رو ساعت قدیم آقا منا بگی ی لحظه هنگ کردم انقد عرق ریختم و آخر نفهمیدم باید ساعت چند بذارم .آخر نگاه کردم ب موبایلم و با ساعت خودم تنظیم کردم دادم بهش ..........
کلی حال کرده بود ک تنظیم شده
هفـــت سالــــم بود با مامـــنم رفته بودم بیــــرون واســـــه خرید
حالا اینـــش که چطو گــم شــــدم بمـــونه!!!!
مــــارو تحویل کلانتری دادن گفـتن: این پســـره گم شـــده
مـــنم اینههههههــو این یتــیما یه گوشـه کــــز کــرده بودمــــو گریه میـــکردم و میــگفتم:
"مــن مامنمو مــوخووام"
یه ســـــربازه اومد پیشـــم گف: پسر جون اسمــت چیه ؟؟؟؟؟
من : مانــــــــــی :"(
ســـــــرباز: ببین مانــــــی جان ما مامنتو پیــــدا میکنیم اگه قول بـــــدی گریه نکنــــی و به سوالام دٌرس جواب بدی
من: باشیییییییییی :"(
سرباز: مانـــی جان خونتون کجــــاس؟؟؟
من : پهـلو خونه ســـارا اینا (دخمل همسایمون)
ســـربازه :|
ســــــربازٍ :نــه منظورم اینکه کــــدوم خیابون؟؟؟
من: خیابون ســــــارا اینا :"(
باز ســـــــربازه :|||
یکــــــی دیگه اومـد بنظر ســــرباز نمیومد گف: بذا خودم ازش بپرســــم
پســــر جان خونه ســــارا اینا کجاس؟؟؟
مـــن : پهلو خونه مــــا :"(
یهو کل ملت ا خنده کف کلانتری هیلیکوپتری زدن
الان که فک میکنــم میبینـم ا همـون بچگــی هــم فقط بدرد این میــخوردم موجــبات خنــده و شــادی دیــگرونو فراهم کنم :|
یادش بخیر
دبیرستان که بودیم اگه تو کلاس ناخاسته صدای گوشی یکی از بچه هامون در میومد کل کلاس به صورت کاملا خود جوش بلند بلند سرفه میکردن که صدای گوشی گم شه
بعد چند ثانیه یکی میگفت : ماشین حسابای امروزی صدا شون خیلی زیاده ها!!!!!
بعد اون یکی میپرسید رم هم میخوره؟
اون یکی از ته کلاس جواب میداد دو سیمکارتست!!!
بیچاره معلما
نمیدونستن گوشیو بگیرن ؟ کلاسو ساکت کنن؟ یا اینکه نزارن وقت کلاس بره ؟
اخی ی ی ی.........
یه شب تو قهوه خونه نشسته بودیم صاحب قهوه خونه اومد واسه اینکه به ماحال بده قلیون مخصوص خودشو واسه من و عرفان چاقید و خودشم اومد نشست...
تازه داشتیم باهم رفیق میشدیم که یهو در باز شد یه مرد خیلی گنده اومد تو عرفان برگشت گفت این گودزیلارو ببینین من اومدم خود شیرینی کنم با صدای بلند خندیدم یهو علی اغا با چک خابوند بیخ گوشم گفت کصافطا به بابای من توهین میکنین؟؟؟گم شید بیرون...
من:-((((
عرفان:-)))))
قلیون دو سیب:-)))))
هیچی دیگه گفت یه باره دیگه اینجا پیداتون بشه میشکنم پاهاتونو...
پری روزی از کــــــوه برمیگشـــــتم
یه مقـــدار ســــــرو وعضم ژولیده پولیـــــده بود بغل خیابون وایســــــاده بودم
دیدم یه خانــــــــوم سانتی مانتال ســــــوار پرادو وایســــــتاد, بوق زد !!!
گفتم بفرمایید...؟؟؟! !!
گفت: ســــــــوار شو بریم...!!!!!
منم که قند تو دلـــــــم اب شــــــده بود
ســــــــوار شــــــدم
گفتم حالا کجا بریــــــــم؟
گفت: میریم خـونه مــــا :|
انگار داشــــــــتم خواب میدیدم
خلاصه رفتیم در خونشـــــــون
گفت پیاده شـــــو بریم داخل!
وقتی رفتیم داخل, گفت همینجا روی مبل بشـــین تا بیام...
که یهو خانومــــه داد زد: نیمــــــــــــ ا... پسرم بیا!!
پســــــــره که اومــــــد خانومه گفت نیما...مامان, به این نگاه کن؛ اگه درس نخونی میشــــی یکی مثل این ,بچه سوسول ,انگل جامعه,صب تا شب تو خیابونا الاف!!!!
بعد گفت: بیا این 5000 تومنو بگیر بــــــروووووووو...!!! :|
من سرکارم اومدم 4جک حالا تصورشو بکنین اتاق پر از ارباب رجوع ........... منم اخم کردم نشستم پا سیستم که مثلا دارم کار انجام میدم :)
یهو با صدای بلند زدم زیر خنده :(
ارباب رجوع00
ریاست محترم؟؟؟؟؟؟؟
همکاران گرام :o
اصن یه وضی بودم :(((((
حالا فک کنین ملت چه فکری راجع به من کردن :|
یه روز سر کلاس زبان استادمون با یکی از همکلاسیا که زبانش یکم ضعیف بود یه نیم ساعتی خصوصی کار کرد بعد بهش گفت حالا بگو من پنجره رو باز کردم همکلاسیمونم با کلی افه گفت آی ام اوپن...
اغا یهو کلاس ترکید...
هیچی دیگه طفلک ترک تحصیل کرد.
زنِ اومده تو مغازه ديدم داره واسه خودش ميچرخه بعد رفتم جلو ميگم خانم پالتويى مى خواستين؟ميگه نه
ميگم مانتويى مى خواستين ؟ ميگه نه
بعد ميگم چيز خاصى مى خواستين؟ميگه كيفاتونو نگاه ميكنم
بعد جالبه به يه كيفم نگاه نمى كرد ايشون داشت به مانتو پالتوها وَر ميرفت! :-|
يعنى اون لحظه مى خواستم با تانك از روش رد بشم از بس حرصم گرفته بود
:-|
شما یادتون نمیاد...
بارون ک میومد،
چکمه هامونو پا میکردیمو تو چاله های پر از آب میرفتیم و از اینکه آب به پاهامون نمیرسید و قابلیت بالاااااای چکمه هارو شخصأ می دیدیم،کلی ذوق مرگ میشدیم!!!!
ده هفتادیا،اینطور نیست؟
قرار بود بابام برا قربونی برا همه گوسفند بخره
خالم گفت من از این گوسفندا میخوام که پشماشون فره نه از این بزا که پشماشون صافه :))
مامانمم گفت : خب مشکلی نداره یهز میگیریم پشماشو با بابلیس فر میکنیم :))
من :)))))
خالم :))))))
مامانم :دی
بابام :))))))
دیگر حضار :)))))
بز :(((((
گوسفند :)))))
سازنده بابلیس :)))))
اغا من سر کلاس ریاضی عمومی بودم که هی استاد میگفت بچه ها گوش کنید بعد بنویسید منم که با سرعت نور داشتم اس میدادم به مخاطب خاص یه دفه استاد دید شورشو درآوردم بم گفت:آقای imanpuls اول گوش کن بعد اس بده!!
خداوکیلی خیلی قانع شدم و دیدم خیلی استاد با مرامیه....
مادر بزرگم از مکه میخواست بیاد
میخواستیم گوسفند بگیریم برا قربونی
همه جم شده بودیم که چیکار کنیم چیکار نکنیم کم تر خرجمون بشه که ناگهان پدر جان پیشنهاد جالبی داد که توجه شما رو به پیشنهادشون جلب میکنم :
فردا میرم 30 تومن میدم قصاب میگم یه گاو بیار جرو این بکش بردار ببر برا خودت
هر کسی هم پرسید گوشتش چی شد میگیم دادیم نیازمندان
:)))
بابای خلاقه داریم به غرعان ::)))))
حالا این هیچ همه هم موافقت کردن :)))
آغا همین دوستم که گفتم واسه زدن سوتی هاش تو 4جوک به توافق رسیدیم یه مدت تکه کلامش این بود که وسط حرف آدم میپرید و میگفت عذر میخوام اسم شریفتون؟
یه روز سر کلاس استاد داشت حرف میزد یه دفه گفت استاد عذز میخوام اسم شریفتون؟ هیچی استاد هم که سه ترم باش داریم"""""
من؟؟؟
بازم من{{{
کل کلاس ++
پسره گفت میخوام حذف کنم درسو
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 25998
کل بازدید: 512578839