دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  36282

پسره هم دانشگاهیه دوستم بوده میادبهش میگه:من خیلی ازشماخوشم اومده هیچی ندارم.ولی ایشالا چندسال دیگه درسم تموم شدمهندس شدم بهترین زندگی روواسه شمافراهم میکنم.دوستم میگه ن ادم هرچقدرم عاشق باشه پول نداشته باشه عشق یادش میره..اغاهفته ی بعدش مامان دوستم بش میگه خواستگارقراره بیاد.خواستگارامیان دوستم میبینه پسره اس اخماش میره توهم..بعدمیفهمه طرف مایه داربوده الکی گفته!پسره گفته میخواستم ببینم همچین ادمایی هستن ک دیدم ن تخیله !!!!خلاصه ایناعقد کردن حالاهروقت دوستم دیر جوابشومیده پسره اس میده هنوزورشکست نشدم جواب بده!!!!!!!

  36278

سر سفره نشستیم!صبحونه میل میکردیم خروس خون!میگم من این کنکورلعنتیو که دادم دانشگاه قبول شم ترم اول یه هفته نمیرم سرکلاسا!آلارمو میزارم ساعت6صبح!پ
پامیشم خاموش میکنم میخوابم!خدایی خعلی حال میده!
مامان وبابام:|
من:دی
بابام: ملت بچه دارن ماهم داریم!خدایا کرمتو شکر!

  36276

بـــچه که بودم سادیسم داشتمــــ...میگین چرا؟خالم 3سال ازم بزرگتره برا اینکه بگم همیشه آهنگای خوبو کارتونای خوبو اول من میشنوم ومیبینم چهارتاکلمه سرهم میکردم میشد شبیه شعر!اونم که خـــــــــــــــــــــر!میگفتم خاله این آهنگو شنیدی؟فلان خواننده خونده!باحسرت نگام میکرد ومیگفت نه!من خیرکیف میشدم ینی یه وضعییییییا!همچین بچه ی بیشعوری بودم من!

  36275

یکی از تفریحات سالمم این بود که زنگ میزدم خونه فامیل و میگفتم از مخابرات مزاحم میشم;میخام سیمای تلفن رو بشورم.لطفن تلفن ها رو از پریز در بیارید چون ممکنه به سیم تلفنتون آسیب برسونه و تلفنتون بسوزه!جالبه اونا میپرسیدن کی وصلش کنیم و منم میگفتم خودمون تماس میگیریم.بله یه همچین افزاد باهوشی فامیل مان

  36273

عاغا من با دوستم توو مترو بودیم این دوست مشنگ ما هم هندزفری گذاشته بود توو گوشش و صدای mp3 شو تا ته زیاد کرده بود و منم در جیب مراقبت فرو رفته بودم که ناگهان یه صدای گووووووووومی شنیدم سرمو آوردم بالا دیدم ملت دارم در و پنجره گاز میگیرن نگو این دوست ما خودشو بد جور خالی کرده ( چون ادب و نزاکت در من تراووش میکنه اوون حرفو سانسور کردم:))))
بعد که از پرسیدم چرا اینجوری کردی میگه هندزفری توو گوشم بود ! آخه مرد مومن ، ادم وقتی هندزفری میزنه معمولا بلند بلند حرف میزنه آخه فک میکنه بقیه صداشو نمیشنون اما برا خالی کردن خودش دیگه بلند بلند کارشو انجام نمیده !!!!
آخه دوسته حاضر جواب خیلی با فرهنگه داریم؟!!!!!

  36268

یادش بخیر اول راهنمایی که بودیم یکی از بچه ها بعد از یک هفته دیگه مدرسه نیامد ما رفتیم علت رو که جوییا شدیم فهمیدم پسره مدرسه رو اشتباهی میامده یعنی ما با همچین ادمایی بزرگ شدیم

  36267

کیا یادشونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه مگه نگفتم رو دسکتاپ جز سطل آشغال چیزی نباشه؟ سیستم سنگین میشه
-چشم بابا
بچه مگه نگفتم بازی رو این صابمرده نصب نکن سنگین میشه؟ همون مین روب رو بازی کن دیگه
-چشم بابا
بچه مگه نگفتم عکس پس زمینه ی دسکتاپ از 400 کیلو بیشتر نشه ؟ خو پدرسگ چرا قلب منو به درد میاری؟
-چشم بابا
بچه خجالت نمیکشی از کامپیوتر استفاده میکنی روکشش رو نمیندازی روش؟ اخه این مامان بدبختت چقد این لامصبو هر روز بسابه؟
-چشم بابا
پسره ی ..... چرا فلاپیامو از رو میز انداختی ؟ اطلاعاتِ روش پرید نره غول !
-بابا یه کامپیوترایی اومده گرافیکش 32 اِ ! تازه کارت تی وی هم داره تا 64 ساپورت میکنه !
پسرم دانشگاه که قبول شدی برات میخرم ( هنوزم سنم به کنکور نرسیده !)!!!!!!!!!!!
ممنون بـــــــــــابــــــــــــــــایــــــــــــی
بله درست یادتون اومد
اینا مال همون زمانیه که کیس ها زیر مانیتور بود!

  36264

از اهدافم در دوران کودکیم برای اختراع کردن موارد زیر بود:
-توپی که سوراخ نشه
-مسواکی که یه بار بزنی یه هفته نخواد بزنی
-مدادی که بهش بگی خودش مشق بنویسه
-تفنگی که تیر بزنی قبل از این که به طرف مقابل بخوره گلولش آب شه !
-حذف این بوق لامصب کیسِ کامپیوتر که امواجش باباهه رو از 10 کیلومتری، عصبی، و آماده ی هجوم میکرد!!!!!
الان که فک میکنم میبینم ما عذاب کشیدیم این نسلم باید بکشه پس !
لذا با این که تواناییشو داریم اختراع نمیکنیمشون
باشد که گودزیلا ها ما را درک کنند

  36244

من فک می کردم تو بچگی شیطون بودم
الان می بینم بچه های 4jok چه شیطنت هایی در حد جنایاتی بر علیه بشریت انجام دادن به جهنم رفتن خودم امید پیدا می کنم که تنها نیستم!!!!!!!!!
پایه های راه انداختن 4jok توی جهنم لایک بزن

  36239

یــادش بخیر اون موقــعا آدامس که میخــوردم وقتی مزش میرفت میزدم تو زردچوبــه وقتی مزه اینم میــرفت با خیــار میخوردم بعدم با گــورجه و ... D:
یــعنی خلــاقی بودم واسه خودمــا ° ~ °

  36235

دیروز داداش گودزیلام با گوشیم بازی میکرد یهو دیدم پاشد عین سرخپوستا ادا بازی کردن و داد زدن منم عین .... پاشدم همراهیش کردم!داد میزدیم دنبال هم میدویدیم!(حالا که فکرشو میکم دلیل این کارمو نمیدونم) یه دفعه دیدم ساکت شد و پرسید Dr farzane کیه؟هرکی هست پشت تلفن معطلش نذار!رفتم دیدم زنگ زده به استادم اومده این مسخره بازیارو در میاره!دو تا زدم تو سرم گفتم بدبخت شدم(بدیشم این بود شمارمو استادم داشت!)بعد از این که تو بیمارستان به هوش اومد گفت فکر کردم فرزانه دوس دخترته میخاستم تلافیه اون روزیکه منو با خودت نبردی بیرون سرت در بیارم!

  36234

(خوابهای شیرین من)
بعد استاد اندیشه این سری خواب استاد حسابداریمونو تو مترودیدم:
استاد: خانوما آقایون لواشک های ترش و مجلسی بسته ای 1000 بخور و ببر حالشو ببر 20 عدد توش داره,هرکی خواست بگه بیارم براش.
_آقا ی لحظه وایسا(خواستم ببینم خودشه یا نه)
استاد: بله آقا لواشک بدم؟(برگشت سمتم)
_به به عجب عکس قشنگی شد,نه عزیزم لواشک نده اومدم خودتو ببینم,بیا اینجا شاه پسر.
استاد:س س سلاام عباس آقا,تو اینجا چیکار می کنی؟جون هر کی دوس داری پاکش کن عکسرو.
_سلام استاد جوونم.عزیزم?؟!!حالا عزیزم شدم؟یادته جلوی دخترا منو ضایع می کردی منم از ترس نمره هیچی بت نمی گفتم؟(لحن تهدید)
استاد:غلط کردم جوونی کردم
_یادته ی روز خوشگل کرده بودم گفتی تو دختری یا پسر اینقد ناز شدی؟منم هیچی نگفتم بت
استاد:پشیمونم پشیموووون,غلط کردم(گریه ش گرفت)
_پاشو بینم خودتو لوس نکن برام,بزنم عینکتو بیارم پایین بره تو حلقت دیگه از موقعیتت سوء استفاده نکنی؟
استاد:بزن ولی عکسو پخش نکن من آبرو دارم,کرایه خونه می دم خرجم از این راه در میاد.
_خالی نبند با اون دماغ تخلیت,این عکس پیش من می مونه حرف اضافی سر کلاس بزنی پخشش کردم,حالا هم پاشو برو کنار میخام پیاده شم.
خععلی حال میده قسمت شما شه ایشالا

  36217

یه بار تو تاکسی بودم داشتم میرفتم امتحان بدم رادیویه تاکسی روشن بود میخاست یه جایی رو معرفی کنه میگفت:سلام بر شهر آبشارهای زيبا سلام بر شهر فلان و ....این آخر گفت یک سلام بلند بر مردم مهمان نواز .... كه من به مدرسمون رسيدم و به جاي اينكه بگم پیاده میشم بلند گفتم سلام!!!
بعدم از خجالت سریع پولمو دادم و متفرق شدم.اون امتحانم همش حواسم به این سوتی بود و گند زدم به امتحان!!!!

  36210

یکی از آشناهامون تو کار پخش کیک وک کلوچه وبیسکویتو اینجورچیزاس.
یه روز بارشو میبره بهشت زهرا،نمیدونم چه ایامی بوده
فقط میخواسته از شلوغیش استفاده کنه و بفروشه.
بیچاره......
اولین نفر که اومد به سمتش گفت:خدا ثواب بده ...
واین شد که در یک چشم برهم زدن تمام بارش به عنوان خیرات به اتمام رسیییید!!!!!!!!!!
انسان خیرات کننده ای بوووووود

  36204

نشسته بودیم سرکلاس عربی؛دبیرمونم داش جزوه میگف.حین درسش نکته هایی که مربوط به درسای قبل بودو میپرسید تا خیرسرمون واسمون یاداوری شه!
معلم:بچه ها...صفت در4مورد با موصوف خود مطابقت دارد،1.عدد...
خوب " عدد"یعنی چی...؟:-)
یکی از خر خونای کلاس که تمام مدت بدجوری تو درس غرق شده بود،با اعتماد به نفس کامل زل زد تو چشای معلم و گف:خو....عدد ینی"یک....دو.....سه...چار...."
ینی اون لحظه معلمه ا چشاش معلوم بود میخواد سیستمو(در اینجا فهمیدید که دبیرستان ما هوشمنده!...تازه غیر انتفاعی هم هس....اونم وابسته به دانشگاه...اونم علوم پزشکی....اینارو نگفتم که کلاس بذارمااااا....اصلا....!!!من احل کلاس گذاشتن نیستم...نه؟!...)گاز بزنه مزه شو به مام بگه!!!
ینی اینا خرخونای کلاسن ببین وضع بقیه چیه....!!!!!!!:-o