امـــروز رفتــــم میــــوه بگیــــرم واسه خــــونه!
یهــــو یه دختـــــرٍ خیلـــــی شیک برگـــش گف: آقـــا این پـــرتقال سامســــونگـــاتون خــــونیه؟؟؟
یعنــــی انقد خنـــدیدیم انقـــد خنـــدیدیم دستم حس نداش میــــوه برداره!
یــارو فـــروشنده هم یه پســـرٍ بود گف: نه خـــانوم آنمـــی دارن کــــم خـــونٍ کـــم خـــونن! میخــــای نـــوکیا ببــــر شــاید خـــونی بود!
دختـــــرٍ: خیلی خــوشمـــزه ای چه ربطی داش؟؟
پســــرٍ : تامســــون یا سامســـونگ چه ربطی دارن به هم؟؟
دختــــرٍ: ایش بــرو بابا روانـــــــی!!
هه:)
خاطرات خنده دار
دیشب خاستگاری خاهرم بوووووووود!! منم اولین بارم بود تو همچین جمعی نشسته بودم , آقا همه سکوت کرده بودن و فضا خیلووو سنگین بود گفتم بذار چاییم رو بخورم حداقل حوصلم سرنره !! چشتون روز بد نبینه ! نمیدونم با خودم چی فک کرده بودم که قند برداشته بودم اندازه ی کله قند جالبه اصرار هم داشتم که حتما بخورمش!! اقا ما قندو گذاشتیم تو دهنمون حالا هی چایی میخوریم مگه آب میشه بره پایین !!؟ حالا جالبه تو این هیری ویری هیییییییییییی خودمو دلداری میدم خوبه خاستگاری خودم نیستاااااااااااااا , وگرنه با این قند میخاستم چه کنم؟؟؟؟
ای خدااااااااا
اين گودزيلا هاي دراکولاي آدم خوار وحشي دست از سرمون بر نمي دارن,رفته بوديم عروسي,يه گودزيلا کنارم نشسته بود و حرف نميزد,عين گربه شرک معصومانه به يه جا خيره شده بود,منم دلم سوخت و چند تا جک براش تعريف کردم بعد قلقلکش دادم و اونم مثل يه جوجو ميخنديد,خلاصه تا آخر مراسم با هم خوش گذرونديم,بعد که مراسم تموم شد و ما بيرون توي کوچه وايستاده بودم و منتظر مامانم بوديم که همون بچه يه تيپا زد زير ما,جلوي ملت قرمز شدم,ديدم داره فرار ميکنه و مي خنده,من هم يه لبخند مليحانه زورکي زديم و مواظب بودم سر و کله اش دوباره پيدا نشه,خلاصه آقايون, اون شب 4 بار از پشت سرم حمله کرد و جلوي ملت ما رو با يه تيپا مهموني ميکرد و مثل گودزيلاهاي خونخوار ميخنديد و در مي رفت.ما هم منتظر مادرمون بوديم.اونم نميدومد,مگه خداحافظيهاشون تموم ميشد......رفتم به بابام گفتم سويچا رو بده ميخوام برم تو ماشين...رفتم تو ماشين اون گودزيلا هم تعقيبم کرده بود و دور ماشين ميچرخيد و صورتشو ميچسبوند به شيشه و ميخنديد...ديگه خودتون تصور کنيد که قيافش چي ميشد...يکي بياد ما رو نجات بده...
کیا اینو وقتی دبستانی بودن می خوندن؟؟؟
اولیا شلخته
دومیا پا تخته
سومیا رئیسن
چارمیا پلیسن
پنجمیا لیسانسه، یه سره میرن فرانسه:)))
با ایال دم بازار سوار تاکسی شدیم و سر خط میخواستیم پیاده بشیم دیدم هر کاری میکنم این در باز نمیشه خلاصه به راننده گفتم ببخشید جناب در عقبو باز کنید که یهو یارو ماشین و خاموش کرد و فرز پرید در صندوق عقبو باز کرد:ll
بعد اومده میگه آقا صندوق عقب که چیزی ندارید:(((
من و ایال :lll
ینی ملت کلا از دست رفتن:lll
یه دختر دایی دارم یه بار اومده بود خونه ی ما،
یه دختر 5ساله هم داره!
دخترش داشت تو حیاط بازی میکرد اینم
همش از محسنات دخترش میگفت که :
چقدر انگلیسی بلده کامپیوتر که هیچی باباشو میزاره تو جیبش نقاشی میکشه در حد داوینچی همینجور داشت میگفت که یهو دخترش اومد تو اتاق گفت:
... مامان من عـــــن دارم ..!
امروز تصادف کردم زنگ زدم ب بابام میگم سرِفلانپل تصادف کردم.برگشته میگه ماشینو از همون پل بنداز پایین خودتم گورتو گم کن اینوری نبینمت.بعد از 5 دقیقه اومده دیده طرف از عقب زده تو ماشینه من (طرف مقصره).بابام برگشته میگه پسرم خودت چیزیت نشده.منم گفتم ن وایسادم افسر بیاد بعد ماشینو از پل بدازم پایین.برگشته میگه کی همچین حرفی زده.اخه من چیکار کنم...
من تازه عضو شدم اینم اولین پستمه ببینم چقد دوسم ندارید :-D
رفیقم تو خیابون رفته ب دخیه میگه : خانومی عروس مامانم میشی؟
دخدره برگشته با خشانت کامل میگه:مردشور مامانتو عروسشو ببرن :@
مـــــــــــــــــا :|||
خو بگو نمیخام!چرا خودتو میزنی؟:-o
خداییش دمشون گرم این دخدرا بضی وختا حرکاته قشنگی میزنن:D
آقا تو دوران راهنمايي معاون آموزشي ما يه گروه به اسم گروه پيشتازان از شاگرد ممتاز هاي مدرسه تشكيل داد كه منم عضوش بودم. به مناسبت دهه فجر يه شعري رو قرار شد ما سر صف اجرا كنيم. قرار بود يه تيكه اولش رو تكخوان بخونه بعد اون ساكت بشه بقيه گروه با هم بقيش رو بخونيم. معاون هم خيلي تاكيد داشت هر كس هرجاي شعر رو يادش رفت واسه حفظ نظم ساكت بشه و فقط لبهاش رو الكي تكون بده. آقا خلاصه روز موعود همه با استرس رفتيم بالا و سر جامون واستاديم تكخوان شروع كرد. وقتي نوبت ما شد فقط همه گروه بدون كوچكترين صدا فقط لبهامون رو تكون داديم. يعني به ثانيه نكشيد كه همه صفها از خنده تركيدن.
ﻓﺎﻣﻴﻼﻱ ﻣﻦ ﻳﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ
ﻣﻴﻜﻨﻦ ﻭ ﻣﻴﮕﻦ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻧﺸﺪ ﻛﻪ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﻦ ﺩﻛﻤﻪGAME OVER
ﺭﻭ ﺑﺰﻧﻢ|:
دخـــتره دیــرو تو تــاســکی داشت گریـــه میکرد . .بعد مَــن یه لحظـــه نگاش کردم. .
یـــهو بَرگــــشت بهــم گفـــت آقا
مَـــن: بَـــلی
دختر: شمـــا تا حالا عـــاشق شُـــدی؟؟!
مَـــن: نه!!! نشدم :)
دختــر: سَـــنگ دل . . آشغـــال . . بـــی اِحســـاس
آغـــا نگـــه دار مَـــن پیــاده میــشم.
یَـــــنی به خدا مِــــلت کُــلا خـــودشــون باخـــتن . . :|
مَــن :|
راننده :|
آغــا :|
هوا باروني بود دم عابر بانك وايساده بودم داشتم پول برداشت ميكردم دختره اومده ميگه كار ميكنه؟ ميگم نه هوا بارونيه امروز مونده خونه نيومده سر كار! با ناراحتي ميگه اي بابا... پنج قدم رفت صداش كردم خانم بيا شوخي كردم بعد ميگه نه مرسي... هنوز نفهميدم تشكرش ديگه واسه چي بود. خدااااا...
اغا ما 1 ساعت دیفاری دارم انگار قرص دیازپام بش دادن همش خابه
چنروز پیش مامانم گف پاشوساعتو دربیار این جدیده رو بذار جاش.خلاصه رفیتم روچار پایه ساعتو در اوردیم.جاباطریش نگا کردم روغن ازش چکه میکرد
بش میگم اخه مامان این چه باطری .ببین یطرفشو رسوب زده. اونورشو روغن پس داده
با اعتماد بنفس کامل میگه ن بابا از باطری نیس خودم ریختم توش.گفتم شاید چون خشکه کار نمیکنه
من :|
مامانم:))))))))))))))))))))))))))
ساعت:|
سازمان بازیافت:)))))))))))
مولکولای هوا:||||||||||||||||||
چند شب پيش خواب ميديدم از جايي دزدي كردم و اومده بودم تو خونه قايم شده بودم، بيرون از خونه هم همه منتظر بودن من برم بيرون تا بگيرنم. تو خواب از ترس قلبم داشت ميومد تو دهنم. دم صبح مامانم در اتاقم رو زد منم با وحشت از خواب پريدم، اومده تو اتاقم ميگه پاشو برو نون بگير. منم پتو رو كشيدم سرم با صداي لرزون ميگم تو رو خدا نه من نميرم بيرون زود باش درو ببند. اونم بنده خدا ترسيد زود درو بست رفت.
آقا بابام رفته واسه مامانم شارژ ایرانسل خریده الان منو صدا کردن گفتن این شارژ رو زدیم نمیشه 15 رقمه آخه چون از دستگاه پرداخت مغازه خریده بودن گفتم شاید رقم آخرش نیفتاده زنگ زدم اوپراتو گفتم ما یه کارت شارژ خریدیم 15 رقمیه. برگشت گفت مطمئنین شارژ همراه اول نیس ای دل غافل تازه فهمیدم چه سوتی دادیم حالا که دیگه نخواستم کم بیارم از من انکار از اون بدبخت اسرار آقا آخرش من راضی کردم اونو(یعنی یه همچین سمجی هستم من)یه شماره داد گفت زنگ بزنین این شماره راهنمایی میشین بعد دیگه با سرعت باد قطع کردم تلفونو.
من :i
اپراتور :i
داداشم :))))))))))))))))))
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 23024
کل بازدید: 512291140