دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  40186

یه چیـــز بگم فقط بخنـــدین!!!!!!!
امــــروز بعــدٍ چن روز زنگ زدم به مخــاطبٍ خاص! چن بوق طــول کشیـــد تا برداره!
مـــن: سلامممممممم! حالٍ مـــا رو میخـــوای بپــــرسی؟ کشتـــی مارو تو با این درســات خانوم دکتــــر:)
آقـــا یهو صدایٍ مــردونه (بــابــاش): سلاممممم مـاهان جان ! خوبی بــابــایی؟ بی معرفت فقط زنگ میــــزنی به این فنچـــول؟ مام که هیـــچ! اگه بدونی چقد دلتنگتـــیم! به آجی مهســـاتم زنگ زدی؟؟؟؟
منم آقـــا جا خوردم! می خواستــم قطع کنم نمیشـــد گفتم: عه؟؟ بــابــا شمایی؟؟ می خواستـــم زنگ بزنم ولی قبلش خواستــم به آجی کوشــولوم بزنگـــم اشکــالش چیه گل پســـر؟؟
بــابــاش: ای جـــونٍ دلم پســـرم! نه چه اشکالی!؟ آجی کوشــولوت رفته کلاس کنکــور یادش رفتـــه گوشی ببـــره!
مـــن: الهـــــی فدا هوش و حــواسش بشم مـــن؟!
بــابــاش: خدا نکنـــه ! بیــا مامانت بی قــراره با تو حـــرف بزنه!
مـــامـــانش: سلام یکی یـــدونم! الهـــی قـــربونٍ صدات بشم! مــامــان یه وخ ســراغٍ مارو نگیـــــریااااا؟ خدا به فلانی(عشـــقٍ منُ می گف) شانس بده! شما که هیچ وخ باهم نمی سازیـــن پس همش فیـــلمه اونُ اَ ما بیشــتر میخـــوایش!
مـــن: بلـــه دیگه خیلی دوسش دارم!
آقــــا مارو ســرویس کردن انقد حرف زدن! آخـــر سر باباش گف : من دارم میــــرم سرکار بیخیـــال شدن!
حالا مخـــاطبٍ خاص زنگ زده داش گــوشیشو گاز میـــزد: امیــــر به قــــرآن تو دیــوونه ای! اینـــا چیه به مــامــان اینا گفتی؟؟؟؟ حالا اگه مـــاهان خودش زنگ بزنه من چیــکا کنممممم؟؟؟؟
مـــن: یعنـــی مــاهان انقـــد صداش شبی منــــه؟؟؟
__: نه بـــابـــا هیشـــکی صدا آقـــایٍ مارو نداره! من اسمتــــو تو گوشیـــم مــاهان 3 سیــو کردم بـــرا همونه!!! دعا کن مــاهان تا 1ماهٍ دیگه زنگ نزنه! بعد میگه : خدا حفظت کنــــه یه خانواده رو اَ نگـــرانی نجات دادی هه:)
مـــن: نگــو این حـــرفارو من قلبـــم ضعیـــفه!
آقـــا یههههو صدا مـــامـــانش اومد: مــــاهان زنگ زده!!!! فنچـــول بیـــا پایین بینیــــم!
مـــن که لال شدم! مخــاطبٍ خاص: یــــا حضــرتٍ عباس!!!! امیـــــر خدا بگم چیــــکارت کنه!!!! ای خداااااااا اَ دستـــه دیوونه بازیـــایٍ تو من چیکا کنــــم؟؟ قطع کـــرد!
خدا داداششُ نیگه داره فک کنم قضیـــه رو فهمیده یه جوری ســر وته شو هم آورده وگــرنه داســتان داشتیــــم با این خانـــوممم:)
هه!

  40185

دانشگاه رشته روانشناسی قبول شدم.
به بابام گفتم
اونم به زور دستمو گرفته میگه باشو بریم
میگم کجا بریم
میگه باباجان تو خودت روانی هستی
باید ببرمت بیش یه روان شناس
شاید راست میگه؟

  40177

بچــــــــه ک بودم،روزه میگرفتم،میخواستم ادای آدم بزرگارو در بیــــارم
هـــه هــــه هــــــه هـــــه
بعدش الـــکی اینقد صورتمو میشستم و از اون زیـــر آب میخوردم ک سیرآب میشدم!
بعدش موقع افظار ک میشـــــد یه گوشه مول میکردم و میگفتم اصلا تشنم نیست!چقـــــــد خبیث بودم من

  40173

یادمه پنج شیش سالم بود یه بار با مامانمو بابام رفتیم پارک بعد بابام رفت کباب خرید بدون هیچی مخلفات منم خوش خوراک یه فکر بکر کردم مامانم ک واسم لقمه میگرفت منم چمنارو میکندم ب جای سبزی میخردم انقدر هم بهم میچسبید تا اونجایی پیش رفتم ک چمنای جلوم تموم شد ک مامانم دید و دعوام کرد ک مگه بزی بچه من واقعا حیف شدم.

  40172

هفته ي پيش ميخواستيم بريم شهرستان مامانم رفت مسواكامونو اورد گفت هركي بگه مسواكش چه رنگيه بذاره تو وسيله هاي خودش من:آبيه واسه منه
مامانم:خب اين سبزم كه واسه منه
خواهرم:نارنجيم واسه منه
بابام:نه بابا نارنجيه واسه منه
خواهرم:نــــــــــــــــــــــه بابا نارنجيه واسه منه من با نارنجيه ميزنم
بابام:خب منم كه با نارنجيه مسواك ميزنم ااااااااا پس بگو چرا هروقت ميرفتم مسواك بزنم خيس بود قبلش تو زده بودي
خواهرم تو دستشويي گلاب به روتون درحال عق زدن : نـــــــــــــــه عـــــــــــق بابا خيلي بد عــــــــــــــــــــق چندشم عــــــــــــــــــــــــق!!بله ديگه كاشف به عمل اومد اينا 2ماه از يه مسواك مشترك استفاده ميكردن!!!

  40162

ی پسر همسایه داریم ی ذره پنجه
عاغا این بچه بوده رفته بوده خونه عموش مهمونی.
یهو میبینن ی ساعته غیبش زده
میرن تو حیاط،میبینن 6-7تا جوجه رنگی(از این ماشینی ها ک خیلی گوگوری هسن)رو برداشته ب ترتیب از درخت حلق اویزشون کرده!
همشونو دار زده بود
اخیییی همشون مرده بودن.
فک کن

  40147

عاغا ی روز داشتم أ دانشگاه برمیگشتم چشتون روز بد نبینه ی چند تا از ای گودزیلاها افتاده بودن ب جون ی خودپرداز
یکیشون ی کارت تلفن کرد توش بعدشم محکم زد رو خودپرداز گف اه چرا پول نمیده
ب قرآن ما بچه بودیم جرأت نمیکردیم بریم سمت ماشین حساب چ برسه...
ن خدا وکیلی شمام بچه بودین سمت ماشین حساب نمیرفتین یا فقط من اینجوری بودم:-p

  40138

چند وقت پیش به خاطر بارش برف تمام مدرسه‌ها تعطیل بود,یه گودزیلا تو فامیل داریم گیر داده بود می خواست بره مدرسه.هی ما می گفتیم گودزیلا جان هیشکی نمی ره مدرسه...گودزیلا می گفت نه معلم ما پوتین داره حتما میاد

  40100

مامان بزرگم زنگ زده بود واسه داداشم که سربازیه ، شماره رو گرفته بود، هی میگفت :
ننه صدای نوارتو کم کن بفهمم چی میگی ،
ننه گوشام سنگینه ،
ننه صدات واضح نمیاد ،
صدای نوارتو کم کن !!
کنجکاو شدم ببینم چه خبره ،گوشی رو ازش گرفتم دیدم یه ساعته داره با پیشواز ایرانسل حرف میزنه !

  40090

عاغا داشتیم فیلم نگاه میکردیم فیلمه جنگی بود هی با بیسیم حرف میزدن مثلا از گرگ صحرا به عقاب..... بعد آجیل و تنقلات حضار ته کشید گفتن تو برو بگیر بیار!!(من بدبخت همیشه حمالم)
خلاصه ما رفتیم ی دفه مامانم اس داده نوشته که از مادر به ایمان.از مادر ب ایمان..ککخخخخخخخخ(0_o)!!
هیچی منم کم نیاوردم جوابشو دادم که ایمان به گوشم.ککخخخخخخ
دوباره اس داده که نوشیدنی هم بگیر..
منم اس دادم که:دریافت شد تمام ککخخخخخ
فک و فامیله تو حسه فیلمه ما داریم؟؟
هعی روزگار...

  40086

تو آزمونی که مدرسه گرفت من تو کلِ ریاضیا اول شدم(الان فهمیدید من خعلی باهوشم یا لازمه بازم توضیح بدم؟)،دوستم که جلوم میشینه دوم شد،پشتیمم سوم!
اصلا ما معتقدیم بدون مشارکت گروهی زندگی بی معنیست...یه همچین آدمایِ همنوع یاری هستیمممممممممم...

  40083

پسر عمم اس داده:
صد تا ماهی تو حوض داریم نصفِ یک پنجمِ نصف ماهیها غرق میشن،چنتا ماهی میمونن؟
منم ج دادم:
اسکل جان ماهی غرق میشه؟
بعدش برگشته میگه:
کی بهت گفتش ها؟تو که مخت به اینجور چیزا قد نمیداد!خوب نیس ادم متقلب باشه ها...هر چی به اون عقل ناقص خودت میرسه بگو ما خودی ایم!
و اینجا بود که دریافتم همه از سرِ راهی بودنم خبر دارن به جز خودمممممممممممم....

  40059

یه شب دوستم خونمون بود خوابیده بودیم فیلم میدیدیم که زنگ خونرو زدن... همونطور که خوابیده بودیم من بلند گفتم کیه؟دوستم گفت منم...وبه ادامه فیلم پرداختیم درم باز نکردیم... بعدفیلم هی همو میدیدیم هی:-))) ینی تا این حدموجبات شادیه خودمونو فراهم میکنیم...

  40049

تومغازه نشسته بودم دیدم دختر مغازه داربغلی(لوازم آرایشی)اومدتو یه کاغذ گذاش رومیز گف این شمارمه یاباهام دوس میشی یابه بابام میگم بهم شماره دادی!
یهو بابام اومدگف چه خبره؟کاغذ دیدورداش دیدشماره من نیس قضیه رو گرفت.گف:دخترخانوم یاهرروز واسمون یه نوع ادکلن جدیدمیاری یا خودت میدونی بابات:))))
بله اینه نتیجه به دام انداختن یه پسرپاک:)

  40046

اقامامدرسمون سایت زده عکس معلمهاروهم گذاشته
ماهم که شیطون;)
رفتم عکس اوناییکه بهم ظلم جفا رواداشتن گرفتم دست به کارشدم,هرچی نرم افزارتغییرشکل بودروشون پیاده شدم:)بعدم پرینت گرفتم زنگای تفریح به شیشه پاک کن ماشیناشون وصل کردم
ای حال دادتازه بعضی ازمعلمها هم ازقیافه واقعیشون قشنگ ترشدن..
به قولsmjیه همچین آدم انتقام جویی ام من:0