دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک دوستانه

  34255

امـــــرو یه پــــرایدُ دمــــه دانشگـــاه دیدم پشتت شبـــرنگ زده بود!
»» اینجــــوری نیگــام نکن 15میلیون پـــولم ««
جالبـتـــرش اینجـــاس برا یه دختـــــرٍ بود؟! (O_O)
اسمـــــه ماشینمو نمیگــــم که فک نکنید میخـــام پُز بدمُ بگـــم: آهـــام آهــــام, ولی بهــم گف لگـــنتو بکش کنــــار؟!!!!!!
یعنـــی پـــراید انقد میتینگ داره؟!!!!

  34229

حس ميكنم قدرتمندترين ذهنه جهانو دارم چون--->
دارم درس ميخونم
چت ميكنم
غذا ميخورم
اهنگ گوش ميدم
فيلم ميبينم
با مادرم مشاجره ميكنم
شمارم دارم از ذهن پيشرفتم اگاه ميكنم/وقتتونم ميگيرم

  34197

عاقا قرار گذاشتیم بریم پارک برگا را خرد کنیمو از صداش حال کنیم یعنی رفتگره جوری پارکا جارو کرده بود که انگار پذیرایی خونشو جارو کرده بود..........
گند زد تو حالمون اهههههه

  34193

*موقع فوتبال نگاه کردن هشتاد دقیقه میشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای میبینی بازی 2-2 تموم شده!

  34191

نشسته بودم تو افكار خودم غرق بودم كه يهو ديدم يه صدايي مياد خوب كه دقت كردم ديدم انگار يه چيزي داره ميخوره تو در و ديوار!نگا كردم ديدم يه مگس با شدت تمام داره خودشو ميكوبونه تو ديوار...دوباره ميره عقب با سرعت ميره خودشو ميكوبه تو در!!فك كنم جنون مگسي گرفته بود بيچاره دلم واسش كباب شد!شما برين مگساي خونتونو واكسينه كنين به اين بلا گرفتار نشن!!

  34187

اهاي حسود ديگ نميخوام كور بشي
گناه داري
از خدا ميخوام ك دوتا چشم ديگ بهت بده تا بيشتر بسوزي :{)

  34182

دوستان من همین الان یه خبر بد شنیدم
دایی شدم
دهه نودیه وای وای وای
خواهشا این دیوارتون با وانتونو به من قرض بدین که اول برم تو دیوار بعد برم تو وان
خودم مثل بچه آدم تا شخصیتم لکه دار نشده دار فانی رو وداع بگم

  34179

تا حالا كيش رفتين؟ قشم؟ دبي؟ تركيه؟ هند؟ مالزي چي؟ يونان؟ جزاير قناري؟
نرفتين؟! خب منم نرفتم!! مسيرم رشت-تهران بوده كلا! نهايتا تا اردبيل رفته باشم!
اونايي كه مث ما كيش و دبي نرفتن بكوبونن اون لايكو!

  34129

ﮔﻞ ﭘﺮﯼ ﺟﻮﻥ ﺑﺎ ﺯﺍﻧﺘﯿﺎ
ﻭﯾﺒﺮﻩ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ
ﮔلی ﭼﺮﺍ ﻭﯾﺒﺮﻩ ﻣﯿﺮﯼ ؟
ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﻪ ﺳﻠﻤﻮﻧﯽ
ﮐﻪ ﺷﺐ ﺑﺮﻡ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ
ﮔﻠﯽ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ
ﺑﺎ ﺯﺍﻧﺘﯿﺎﯼ ﻧﻘﻄﻪ ﭼﯿﻦ
ﯾﻪ ﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﺩﯼ ؟!
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﻡ
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﯼ ؟
ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﻗﺸﻨﮕﻢ ، ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﻢ ﻭﺯﺭﻧﮕﻢ
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ چی ؟
ﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ ؟ ﻧﻪ ﻣﺎﻝ ﺩﺍﺭﯼ ؟ ﻓﻘﻂ ﻫﺰﺍﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺍﺭﯼ
ﻣﻮﯼ ﮊﻟﯽ ،ﺍﺑﺮﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ، ﺯﺑﻮﻥ ﺩﺭﺍﺯ ،ﻭﺍﻩ ﻭﺍﻩ ﻭﺍﻩ
ورژن جدید حسنی:||

  34105

چند روز پیشا دوســ دخـــدرم بهم گفت : مـعـلومه غـلـیـظ آرایـش کـردم ؟
بـهـش گـفـتـم : نــــــــه ... خـر هـمـون خـره فـقـط پـالـونـش عـوض شـده!
لعنت به دهانی که بد موقع باز شود! سه ساعت داشتم منت کشی میکردم!! :))))
دوســ دخـــدر بی جنبه ست ما داریم؟

  34103

هــــــــــیــــــــچـکس .... لـیـاقـت اشـک هـای تـو را ندارد
پــــــــس....
هـمـچـیـن با زانـو بـزن تـو کـمرش کـه مـهـره هـای هـفـت و هـشـتـش جـابـجـا بـشه!!
وااااااالللللا اعصاب نذاشتن واس مـــــا ;)

  34097

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻣﺎ ﻫﻢ ﮐﻼ ﻣﺮﯾﺾ ﺑﻮﺩ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ.
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﺎ ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﺭﻭﻣﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﺑﯿﺎﺭﯾﻢ
ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﻨﻪ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺼﺼﺼﺎﻓﻂ ﻣﯿﺮﻓﺖ
ﮐﺘﺎﺏ ﺩﻓﺘﺮﺍﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺮﻓﺖ
ﻣﯿﺰﺍﺷﺖ ﮐﻒ ﺩﺳﺖ ﻧﻨﻪ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ.
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻟﺬﺕ ﺧﺎﺻﯽ ﻭﺍﯾﻤﯿﺴﺘﺎﺩ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ
ﻣﯿﮑﺮﺩ |:
ﭘﺴﺮﻩ ﺳﺎﺩﯾﺴﻤﯽ |:

  34090

اعطراف ميكنم
دختره از ماشينش پياده شد چراغ سقفش روشن بود بهش اشاره كردم ك چراغ سقفش روشنه اونم محل نداد رف،بعدفهميدم ك تايمري بوده ;-)

  34077

دقت كردين وقتي ي ساعت درس ميخوني بعدش ك ساعتو ميبيني فقط10دقه گذشته،ولي وقتي 10دقه مياي 4جوك بعدش ميبيني ي ساعت گذشته ؛~|

  34041

قورباغه توی کلاس ورجه وورجه میکرد...
آقای عباسي گفت: علي!این قورباغه را از کلاس بینداز بیرون.
علي گفت: آقا اجازه؟ما از قورباغه میترسیم.
آقای عباسي گفت: رضا!تو این قورباغه را بینداز بیرون.
رضا گفت: آقا اجازه؟ما هم میترسیم.
آقای عباسي گفت: بچه ها! کی از قورباغه نمیترسد؟
من گفتم: آقا اجازه؟ما نمیترسیم.
آقای عباسي گفت: کیف و کتابت را بردار و زود از کلاس برو بیرون!!!
گمان میکنم که سعيد مرا لو داده باشد...
وگرنه آقای عباسي از کجا میدانست که من قورباغه را به کلاس آوردم؟!!!