دیروز ی پست 99 تا لایک داشت تا اومدم لایکش کنم و صفحه لود شه شد106 تا!!!
فکر کنم ی عده منتظر وایمیستن 99 شه بعد تریپ زرنگ بازی زود لایک کنن.اینا همونایین که به ته دیگ سر سفره هم رحم نمی کنن,خب برادر من نکن اینکارو چون تحریک می شم می ری تو نقد بچه های 4جوک قسمت (سوم)! خلاصه از من گفتن بود

توصیه به پدران و مادران گرامی: وقتی بچتون اومد خونه عطر زده بود, آدامس هم میجوید, هیچوقت ازش نپرسین: سیگار کشیدی؟؟؟ مستقیم بزنین زیر گوشش...

لایک کردید که کردید وگرنه جوری میزنمتون که هیچی بابا شوخی کردم ما مخلص همه بچه های 4joki هم هستیم.ولی لایکو بزنی ها وگرنه........

درسته پراید کولرش خوب نیست، ولی وُژدانی بخاریش خوب خنک می کنه
:|
صایپا متمعن

بعضیارو هم انگار توی بچگی‌ سه بار انداختن بالا ، دو بار گرفتن ؛ از بس که مشکل مغزی دارن !

یه دعا میکنم همتون بگیــن آمیـــــــن!!!
خدایا ما را به رانندگی پشت ماشینی که رانندش خانومه وا مــــــداااااررررر!!!

یکی از لذتای زندگیم اینه که وقتی تو فوتبال یه تیمی گل میزنه زل بزنم به گوشه تلویزیون تا عوض شدن عدد نتیجه رو ببینم.

وقتی میمیری...ناگهان همه عاشقت میشن و از خوبی هات میگن.باور کن راس میگم(تجربه دارماااااا)

هیچ وقت از یک زن سنش رو
از یک مرد حقوقش رو
و از یک دانشجو معدلش رو نپرسید!
خیلی دردآوره!

یکی از مهم ترین دلایلی که آیفون5نمیخرم اینه که پولشو ندارم!

جاتون خالی اول صبح روز 21 دسامبر رفتیم بیرون یه کپسولی ترکوندیم همه جیغ و داد کردن فک کردن داره دنیا به آخر میرسه . . .
هیچی دیگه ما هم نشستیم یه گوشه کرکر خندیدیم اتفاق خاصی نیوفتاد . . .|:

آخيش يادش بخير تابستون هندونه ميخريدم كيلو پانصد تومان قرمز و شيرين شب يلدا هندونه خريدم كيلو 3 هزار تومان سفيد و بي مزه

يكي از فانتزيام اينه كه رئيس امور مالي صدام كنه بگه بيگلر بيا اين صد ميليون چك وام بلاعوض برو حال كن
منم بگم نه من پولي كه براش زحمت نكشيدم قبول نميكنم اونم بگه به جهنم و چكو بذاره تو گاوصندوقش بعدش من التماس كنم بگم نه جناب مديركل بده پولو
اونم دلش بسوزه دوباره چكو بهم بده
هر كي مثل من دوست داره بهش پول مفت بدن بكوبه لايكو

حالا بعد از این همه دعا و خواهش تمنا خدا میخواست خورشیدو خاموش کنه از دست این دهه هشتادی ها راحت شیم ولی...

سر کلاس نیشستیم، آنتراک بود. داشتیم چایی می خوردیم..چاییمو گذاشته بودم رو میز داشتم با جزوم ور می زفتم، خب خیلی داغ بود..
دخترِ صندلی جلویی بدون اینکه خودش برگرده ،دستشو از سمت راستش دراز کرد عقب گفت: قــــنـــد!
و این چنین شد که زد چاییمو ریخت روی شلوارم.. سوختم ولی صدام درنیومد..
حالا شلوار لی جذب و چایی داغو خودتون تحلیل کنید..
جالب اینه که یه لبخند تحویلم داده میگه: آتش نشانا انقد صبورن؟ نسوختی؟؟
گفتم:اشکالی نداره .. چیزی نیست..
اومد با دستمال شلوارمو تمیز کنه، گفتم به من دست زدی نزدیا..
هیچی دیگه از اون روز یا پشت سرمه یا بغل دستم .. :)