خونواده ما وقتی وارد خونه میشیم
داداشم کولرو روشن میکنه
بابام tvروروشن میکنه
مامانم برقارو روشن میکنه
من کامپیوتروروشن میکنم
بابام کولرو خاموش میکنه
داداشم روشن میکنه
من ومامانم هی دیوار میجوییم
یعنی دکتری هست که ما رو درمان کنه
اگه هست لطفا منو با خبر کنید

یه سریا هم هستن که تو شغلشون نوشتن مُــدِل!..اینا رو اذیت نکنید اینا عقده دارن...

عکس العملهای خانواده بعد از اینکه من با سر و دستی خونین مال در اثر تصادف به خونه اومدم:
مامانم: صاف میری حموم خودتو به جایی نمیزنی نجس کاری بشه
داداشم:)) باز رفتی تو دیوار :))
بابام: به بیمه خبر دادی؟
هیچی دیگه دارم به یونیسف فکر میکنم

یارو ﺗﻮ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ میگه ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﻡ،ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﭼﻮﺏ میده ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ،ﭘﺴﺮﻩ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺫﮐﺎﻭﺗﺶ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻩ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻮﺏ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻪ
ﭘﺪﺭﻩ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺭﺟﺎ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻩ ،ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ میگه : ﺑﯽ ﭘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﯽ (ساز) ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﻧﺴﻞ ﻗﺒﻞ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ :) )

خنگوله یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. دنگول ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ خنگوله میگه: راستش ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

_________________زیر خط فقر ؟؟_____________________

مادر من 2تا جوجه خریده،هر روز به من فحش میده میگه بمیری پسر چرا به این جوجه ها نمیرسی!!
یعنی ارزش من اندازه اون جوجه ها نیست!!!!
لایک=نه نیست!!

ای کاش می شد می شد یه پول میدادیم که پستامون تاید میشد
بابا مردیم از بس نمره منفی دیدیم

ﻣﻦ ﺑﺎ 24 ﺳﺎﻝ ﺳﻦ ﯾﻪ ﺧﺮﺱ ﺑﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻢ ﺁﻭﯾﺰﻭﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﭘﻨﺠﻌﻠﯽ,ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻓﻢ ﻣﯽ
ﺯﻧﻢ...
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻫﻤﺪﻡ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ !!

دیروز صبح زود ساعت 6بلندشدم(از پا 4jok)رفتم تلویزیون رو روشن کردم دیدم شبکه2داره برنامه کودک نشون میده.
میخوستم بدونم که این وقت صبح کدوم گودزیلا بیداره؟
یا اینکه شبکه 2بفکر کودک درون ما 4jokiهاست؟

!توجه کردين هرموقع يه چيز جديد واسه 4 جک پيدا ميکني سايت مسدوده!

معلم :
هرکی سوال بعدی منو جواب بده میتونه بره خونه . . .
شاگرد کیفشو از پنجره میندازه بیرون !
معلم با عصبانیت :
کی اون کیفو انداخت بیرون ؟
من بودم آقا ، خداحافظ

میدونید فرق بین مطالب پسرا و دختراچیه؟
پستای پسرارو اول میخونن بعد شاید لایک زدن
پستای دخترارواول لایک میزنن بعد شاید خوندن

از دست تایید نشدن و منفی های 4جک سکته نکنم صلوااااااااااااااات

یادش بخیر کوچیک که بودم رفتم سوپری گفتم یه لپ لپ بده طرف رفت یه لپ لپ برداشت اورد تکونش دادم گفتم نه این سنگین نی برو عوضش کن هی چندبار اورد من هی گفتم نچ سنگین نی خو نبود گفت ببین دخترم چکار به سنگنیشن داری گفتم خو آخه مامانم گفت نی نیا از تو لپ لپ بیرون میان میخوام ابجی لپ لپیم تپل باشه
طرف چنان دادی زد که خودمو خیس کردم یادش بخیر چه اسکلی بود واسه خودم حیف این همه استعداد تلف شدهی می

خدایا به من صبر بده!
دیشب ساعت 2 تو خونه خاموش باش اعلام شد و همه رفتیم که مثلا بخوابیم.ساعت 3 که داداشم پاشد رفت زیرزمین درس بخونه چند دیقه بعد هم که بابام پاشد تلویزیون رو روشن کرد نگا اخبار کنه مامانم هم که هی پامیشد میرفت اشپزخونه چیز بخوره منم که داشتم اس ام اس بازی میکردم
همه هم بیدار بودیم.جالب اینجاست چراغا رو روشن نمیکردیم و در سکوت تمام کار میکردیم که کسی از خواب بیدار نشه!!!!!!
به نظرتون بهمون امید هست؟؟؟