امشب به اندازه تک تک شبها دلم گرفت ، در التهاب کهنه غمها دلم گرفت ، انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد ، در ازدهام خیس ورقها دلم گرفت...

گاه دلتنگ ميشوم ، دلتنگتر از همه دلتنگی ها ، گوشه ای مينشينم و حسرت ها را میشمارم ، باختن ها را و صدای شکستن ها را و وجدانم را محاکمه میکنم: من کدامین قلب را شکستم و کدامین امید را نا امید کردم و کدامین احساس را له کردم و کدامین خواهش را نشنیدم و به  کدامین دلتنگی خندیدم که اینجا چنین دلتنگم!

میخوام خدا خدا کنم تو جای من شو ، صدای من نمیرسه صدای من شو، چقدر خدا خدا کنم دلش بلرزه ، گریه دل شکسته ها چقدر می ارزه.......

به خیال کدامین روز؛ صفای باتو بودن را ازما گرفتی ای بی وفا!

چقدرسخته دلت بخواد سرت رو بازبه دیواری تکیه بدی که یه  بار زیر آوار خیانتش همه وجودت له شده

روزگارعشق ورزيها گذشت * مرغ بخت ما از اين صحرا گذشت * آن صفاي خنده ها از لب گريخت * آن بهارعشق بي پروا گذشت *  فرصتي دلخواه بود اما گذشت * آدمي در رنج غربت رنگ باخت * بسكه تنها آمد و تنها گذشت * خاطر ما روي آرامش نديد * عمر ما هم همچنان تنها گذشت...

سر به شانه من بگذار و آرام بگو دوستت دارم......
از چه میترسی؟! فردا دوباره میتوانی انکار کنی.

تمام خندهايم را نذركردم كه گريه ام نگيرد اما واى از شبها هواى آغوشت ديوانه ام ميكند و من دراشک غرق ميشوم

بوى خيانت را حس ميكردم گفتي خيالت تخت وفا دارم ومن چه ساده خيالم را تختي كردم براي عشق بازي تو با ديگران

فرهنگ لغت ها نیاز به ویرایش دارند برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ، دلتنگی یعنی تو ...

زمستانها باورميكنم هستم ، از بخار دهانم و از ردپاهايم روي برف!

فقط من مانده ام آواره ای نیست ، دلی دارم که اوهم کاره ای نیست ، نصیبم ازجهان تکرار درد است،چه باید کرد گویی چاره ای نیست.

بدستت نامه ای نگاهت کاش نگاهم بود ، وقتی که رفتی نامه کنار عکست افتاده بود، شاید دیگه تو قلبت جایی واسم ...

امشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک در تو خلاصه کردم ای کاش می شد یکبار ....
تنها همین یکبار تکرار می شدی تکرار...

برای ماندن باید رفت...
گاه در قلب کسی... گاه از قلب کسی...