ناراحتید؟
غمگینید؟
احساس دلتنگی میکنید؟
من فقط به اندازه یک دعا با شما فاصله دارم
با من حرف بزنید
"خدا"

چـنـد وقـتـیـسـت بـه جـاے یـک جـرعـه آب ِ خـوش،
"بـغـض" از گـلـویـمـان پـایـیـن مـے رود،
ایـهـالـنّـاس دل را لـگـد نـکـنـیـد!!

این روزهـــا
سرفـه هایم
صدای خـرده شیـشـه مى دهد
فكر كنم
دلم شكـسـته استـ !!

دعاي قاصدك ها خوشبختي آدماست!امشب برات آرزوي يه دنياقاصدك دارم...خيلي بي معرفتي!به همين زودي فراموشم كردي!

باز هم ديدمش...نه اينكه بغض كنم...نه!فقط از درون هزار بار پير شدم!

به چه می خندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه می خندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد یا به افسون گری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد!! به چه می خندی تو؟ به دل ساده من می خندی که تا ابد نیز به فکر خود نیست؟؟؟؟ خنده دار است بخند……………

ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم :

اگر کاری که ” عشق ” با من کرد با تو می کرد

چند روز دوام می آوردی ؟؟؟؟

بوق اشغال ميزند وقتي شماره ات را در ذهنم ميگيرم كسي انگار پشت خط است...!

وَقتـ هايے هـَـستـ

ڪـِہ جُـز بــِہ بـودنـَـتـ

دلـَـمـ رضـایـَـتـ نــِـمے دهَـد

حـالا مــَـלּ از ڪـُـجـا "تـ ُـو" بیـاوَرمـ ؟ ! ؟

دُختر کــِہ بآشے...
حَتے بــہ سیگارت هَم عَجیب نگاه مے کُنند...
بــہ مُوهاے پَريشاטּ و لباس هايت هَم!
دُختر کـِـہ باشے....
دیگر نِمے فَهمند اسمَت چیست و اهل ِ کُجایے...!
فَقط دُختر بُودنت مُهم است...
بَراے هَرزه هاے شَهر،
بَدטּ ِ عُریانت،
مُهم تَر از
افکار ِ زيبايت است...!

بـراےِ دُخـتـَـرمـ آرِزوےِ
خــوشــبـَخـتـے مــے‌کُــنــَمـ،

مــادَرَمـ هــَمـ بـــراے مـَـنـ آرزوے
خــوشبـَخـتے کَــردهـِ بود،
وَ مـــادَرَشـ هَــمـ بــَـرایـ ِ مــادَرَمـ...
نـــا اُمیــد نیـــستــَمـ!

یــِکــ روز عــاقِـبَتـــــ ...

دُختـــرے اَز نـسـلـِ مـــا
خـــوشبــَخـتــــ خـــواهَــد شُـــد...!!!

چقدر تلخه ب همه آرامش بدی... سنگ صبوره همه باشی...

پای حرفا و درد و دلای همه بشینی و ب حرفاشون گوش بدی....

ولی وقتی خودت ی شونه ی گرم واسه همه دلتنگیات نیاز داری

" هیچـــــــــــــــــــکس" کنارت نباشه...

آغوش گرمم باش... بگذار فراموش کنم لحظه هائی را که در سرمای بی کسی لرزیدم.

حجم ِ בلتنگـﮯ ـهايَـ م
آنقدر زيــآد مـﮯ شـوב
ڪــﮧ دنيــا با تمامـ ِ وسعتش برايَــ م تنگ مـﮯشوב
בلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش ِ روزگارش
بـﮧ مَــ טּ ڪـﮧ رسيـב از حرڪـت ايستاב
دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ בلتنگـﮯـهايَـ م رـآ نديـב
בلتنگ ِ خوבمـ
خوבے ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرבه ام

مینویسم باران!
مینویسم سرما!
مینویسم غم و اندوه و نفس!
مینویسم احساس،تا بدانی دل من بی تو گلم میمیرد.
و بدان دل سرد است و کمی بارانی.
غم سراسر دل من پر کرده.
.......کاش اینجا بودی...........