دلم تنگ شده واسه اون موقع هایی که:
واسش نسکافه درست میکردم اون تلخ دوست داشت ولی من وایمیستادم جلوش دقیقا میشمردم و ده تا قند میریختم توش و اون با خنده التماس میکرد بعد مینشستیم کنار هم و کلی خاطره تعریف میکردیم چه بی خبر بودم که این خاطره تعریف کردنا یه روزی میشه خاطره...

حـآلـآ مـن هـزآر بـآر ِ دیــ ـــگـر هـم

" یآ مـُـقـَـلـِـب الـقــُـلــوب ِ و الـاَبـصـآر " بــخوآنــم

وقـتـی تـــدبـیـر مـن ،

لـیـل و نـهـآر رآ بـی تـو گـــُــــذرآنـدن سـت ...

هـیـــــچ ســــآلی نـــُـ ــــو نــَــخـوآهـد شــد /.

آهای مرغ عشق
فخر نفروش...
معشوقه ی تو هم به لطف قفس است که وفادار مانده...

به خدا كافر اگر بود به رحم آمده بود زان همه ناله كه من پیش تو کافر کردم
در غمت داغ پدر دیدم چون در یزید
اشک ریزان ھوس دامن مادر کردم

كاش ميشد سرنوشت را از سر نوشت
كاش...
‏ خسته ام خسته...

همیشه می گفت (دم رفتنم گفت)
نجیب تر از تو هیچکس نیست
میگفت وقتی داری میای سر قرار از دور می بینمت و حواست به من نیست کیف می کنم ... می گفت این چادری که سرته می ارزه به یه دنیا ... می گفت .... وقتی یادم میاد چیا می گفت اشکم در میاد
برام دعا کنید او همه کسمه

هر روز وقتی می رفت سرکار قبلش بهم صبح بخیر می گفت هرروز یه مدل منم هروقت بیدار میشدم (‌یازده .دوازده- بهم می گفت بانوی تنبل من) جوابشو می دادم آخریش هفته قبل بود
سلام بهترینم . صبح بخیر زیر بارون حس با تو بودن بهم دست میده
ترو خدا دعا کنید برگرده.می ترسم کار دست خودم بدم

همه پول تو جیبیم می رفت واسه شارِژ خریدن.... او ته دنیا سرباز بود و دستش به جایی بند نبود ... نا حق نگفته باشم هروقت داشت کم نمی ذاشت ... اما خب اونم نداشت... یه روز از دانشگاه تا خونه فقط هفتصدتومن پول تو کیفم بود ... وقتی رسیدم خونه دویدم تو حموم آب باز کردم و زار زدم
اما به او هیچی نگفتم آخه من می میرم براش

وقتی رفت گفت شایدبرگردم!!!!!!!!!!

رفتنش دردناک نبود!!!!!!!!!!

"شایدش" مرا می آزارد............................................

دوری فقط کیلومترها فاصله ها نیست .... کنارت باشه و نبینت انگار هزار اسمون ازش دوری.....

برایsetare.a73:
چطوری با سرنوشت بجنگم؟چطوری فراموش کنم؟
خیلی داغونم بخدا.....کم اوردن رو هر روز بیشتر از دیروز حس میکنم

برای hilda:
امیدوارم که صفرنشده باشی...
بخدا هر روز سعی میکنم زندگیم قشنگ بشه اما دریغ از یه کم بهتر شدن
در این حد بگم سعی میکنم باهاش همش بیرون باشم گردش تفریح اما اصلا فایده نداره
......
اینم ناگفته نمونه تو دانشگاه ما پرسنل یکم کار دانشجو رو دیر راه میندازن یا اذیت میکنن یا میپیچونن
امروز طوری باهاشون حرف زدم که یه مرد 35 یا40ساله بخاطر من بغضش گرفت و فقط تونست بگه وقت بزار با هم حرف بزنیم
دیگه خودتون حدس بزنید چه حالی دارم.....

باتواز عشق ميگفتم!!!!!از پشيماني!!!!!از اينكه ايا فرصت دوباره هست يا نه!!!!! درگوش من صداي بي وقفه ميگفت دستگاه مشترك مورد نظر خاموش مي باشد.......................

روی زمین دلم پراز برف است ولی هیچ ردپایی نیست.....
این یعنی من بدون این که بدانم تنهایم....

ویژه برای hotboy797
اگه بگم تو این ده روز تنها فکرم حرفای تو بوده دروغ نگفتم
خواهش میکنم پست بذار

مدتیه مست گرمای عشقم،چندسالی که مثل قرنی بود تنها این بارو به دوش کشیدم،و یه روز خدا جوابمو داد و این تنهایی و فراق رو پایان داد:)
الان دیگه زندگی معنای دیه ای داره!
همه ی لحظه هام با گرمای وجود تو پر شده!گرمایی لذت بخش!!!اما.....
یه روز تلخ ازم قولی گرفتی که تلخیش هنوز تو یادمه و برای همیشه خواهد ماند!
قول روز جدایی،این همه تلخی چرا؟واسه چی؟
قول زندگی کردن!
نمیدانم بی تو زندگی معنی داره؟
سردی این حرف کرختم کرده!
ولی انگار جدی بود!
دیروز وقتی با همه دوستام خداحافظی کردی و سال نو رو بهشون تبریک گفتی اما من که زمانی خانمم صدام میزدی هیچ!
قلبم شکست!
تمام مسیر خونه پشت سرمو نگاه میکردم منتظر بودم که بیای،ولی نه من موندم و تنهایی خودم!!!


بچه ها من تازه به جمعتون اومدم دوست نداشتم تلخ باشم ولی انگار نشد!!!
آره منم تنها شدم،بدون هیچ حرفی!!!!!
واسم دعا کنین این روزا رو پشت سر بذارم!!
تمام این سالا به عشق اون زندگی میکردم الان چی؟