یکی اومده بود با احساسات من بازی کنه ،سه هیچ بردمش |:

همه مخترعین میرن بهشت
به جز مخترع زنگ ساعت…!!!
خدا ازش نگذره….. !

با فکر کردن به هر الاغی ذهن خود را باغ وحش نکنید!

عموم میگه اولین بار که کامران هومنو دیدم فک کردم زن و شوهرن.
بعدنا فهمیدم که خواهرن!

دارم از کوچه با ماشین میام بیرون یهو یه نمکی با فرقون اومد جلوم نزدیک بود لهش کنم ! بهش میگم اخه دیوانه نمیگی ماشین از تو کوچه میاد ! میگه دیوانه خودتی , کی به تو گواهینامه داده , مگه نمیدونی حق تقدم با وسیله نقلیه ایه که در راه اصلی حرکت می کنه!!
من :-o
پلیس راهور :-o
شوماخر :-o
ماشینم :-o
فرقون نمکی :-)
از کی تا حالا فرقون شده وسیله نقلیه من نمیدونم!

طرف اومده میبینه همکارم تو اتاق نیست میپرسه فلانی نیست؟میگم پ نه پ هست افتاده پشت کمد با خط کش بزن در بیاد.

چوپونه با گوسفنداش لج میکنه،می برتشون چمن مصنوعی..

بعد از خوندن کتاب قورباغه ات را قورت بده رفته یه قورباغه رو قورت داده بعد میگه چرا اثر نکرد؟!!

به کجا چنین شتابان؟
گوسفند از مرغ پرسید!

به سلامتی ایرانسل که بهمون یاد داد قبول کردن بعضی از پیشنهاد ها فقط از اعتبارمون کم می کنه

ازدکمه "اینتر"، رفیق روزهای عصبانیتمان ممنونیم
که زیر بار سخت ترین ضربات دست ما، صداش در نمیاد !

روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدند که برسر طفلی نزاع داشتند و هر یک ادعا می کردند که پدر آن طفل هستند.
شیخ فرمودند: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق بگذرانند.
صبح هنگام شیخ از کودک پرسید: ای طفل!دیشب چه کسی کولر را خاموش کرد؟
کودک پاسخ داد: این چپیه!
شیخ گفت: فرزندم! همانا این مرد پدرتوست!
جمله مریدان از این درایت شیخ کف و خون قاطی کرده و راه بیابان در پیش گرفتند

حیف نون میره مسابقات قرآن سوره ی بنی اسرائیل بهش میافته انسراف میده!!!!!!!

من با تو صادق بودم، ولی تو با من اصغر بودی

اتوبان رو میدن حیف نون رنگ بزنه؛ روز اول ۸ کیلومتر؛ روز دوم ۴ کیلومتر؛ روز سوم ۲ کیلومتر؛ بهش میگن چرا هر روز کمتر رنگ میزنی؛ میگه من بیشتر از این نمیتونم کار کنم؛هر روز دارم از قوطی رنگ دورتر میشم.