طرف روش نمیشه به باباش بگه زن میخوام .....
بهش میگه بابا من ی پتو دو نفره خریدم ......
باباش میگه دستت درنکنه بزارش برا منو مامانت.....
طرف|

مراحل ترس من در زندگی

دو سالگی : عباس اقا قصاب :|
چهار سالگی : نمکی :|
شش سالگی: بچه دزد :|
...پانزده سالگی : تاریکی :|
هفده سالگی : جن :|
بیست و دو سالگی : تموم شدن حجم اینترنت :))

یه همسایه داریم 2روزه خدا بهش ی دختر داده میخواد اسمشو بزاره" کلیپس" 0^0
بهش میگم این چه اسمیه میزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگه تازه اسم بچه بعدیم اگه پسر بود میخوام بزارم موچین.....
به نظرتون ثبت احوال قبول میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا رسیدگی کنید جای جان دار داره با بی جان عوض میشه.......

دخترعمم قراره چندوقت دیگه بچه دارشه،اسم شوهرش هست خسرو!چندوقت پیش توجمع بودیم شوهرش گفت ستاره جون به نظرت اسم بچه روچی بذاریم؟منم واسه اینکه کم نیارم گفتم صلاح خویش راخسروان دانند...کصافطط رفته به دخترعمم میگه یادبگیرازستاره من ازش پرسیدم اسم بچه روچی بذاریم میگه صلاح کارراخسروخان داند!!آخه چه ربطی داشت الان؟
خسرووان:-|
خسروخان;-)

دبیر فیزیکه داریم ما؟از همون جلسه اول که اومده شروع کرده به حل سوالای سخت.بعد سوال که تموم میشه برمیگرده خیلی ریلکس میگه:خانوما،این دیگه سخت ترین سوال ممکن بود.خو چرا انقدر سوالای آبدار و پرملات حل میکنی بعد میگی این سخت ترینشه؟پس آسونش کو؟نرمالش کو؟یکی بیاد جوابگو باشه خب...

داشتید شمام از این دبیرا؟

صبح ساعت7 خانمه از شرکت تبلیغات نمیدونم چی زنگ زد
گفت پدرتون هستن؟ من: نه خانم کدوم پدری این موقع صبح خونست؟؟
خانمه؟میشه شماره همراهشونو بدید؟
من:اگه برای امر خیر مزاحم شدید؟مامانم درخدمتتون هستااا :)
تق قطع کرد فک کنم موردبهتری پیدا کرد بیچاره بابام ازوقتی برگشته ساکت نشسته یجا هیچیم نمیخوره مثل شکست عشقی خورده هاشده :(

ایرانسل عزیز
اینهمه شکست عشقی دادی اینهمه دلخوشی کاذب دادی با صدای اس ام اسات بس نبود
آخه چرابااحساسات جوون مردم بازی میکنی خب سکته رو زدم وقتی دیدم نوشتی برنده ویلای چهارم بقیشم دیگه چشام ندید از ذوقم :(

اقا من يه داداش گودزيلا دارم 8سالشه.تو مدرسه بهش گفتن 10تا كلمه با خ بنويسيد و جمله بسازيد برگشته نوشته خوشكل.حالا جملش چي باشه خوبه؟برگشته نوشته ابوالفضل(اسم خودش!)خوشكل است!!!اصلا اعتماد به سقف داره در حد تيم ملي!!!!!!!!

دانشمندان شهر غضنفر پس از سالها،شمارش پله برقی را بی نتیجه اعلام کردند ولی دانشمندان شهر قلی دون همچنان به تحقیقات خود ادامه دمیدهند.خخخخخخخخ

سلام دوستای گلم بابای خدا بیامرزم شاعر بود یه روز با عجله و صبحانه نخورده رفتم دانشگاه اخرای اولین کلاس بودم که صدام کردن گفتن برم دفتر بخش اقا چشمتون روز بد نبینه دیدم بابام با تکنسین های ازمایشگاهمون نشسته یه چایم واسه من شیرین کرده در حالی که داره واسشون شعر میخونه اونا هم کیف میکنن منتظر من برم صبحانه بخورم ینی از خجالت مععععدووووم شدما ولی همین باعث شد تا اخر دانشگاه باهاشون خیلی صمیمی باشم.

یه روز صبح مامانم خیلی شاکی گفت برو اون تنه لشو بیدار کن دیرش شده منم رفتم داداش کوچیکمو بیدار کردم که بره دانشگاه اونم گفت ای بابا من همین الان خوابیدم امروزم کلاس ندارم منم خیلی ریلکس رفتم اون یکی تنه لشو بیدار کردم خو مادر من لا اقل با شماره صداشون کن وقتی قهری من سر در گم نشم !!!!!

یادمه یه روز که موتور کولرمون سوخته بود ؛
نهایت آرامشو تو چهره ی پدرم دیدم

انقدری که من واسه ی حافظ فاتحه خوندما
دخترش نخونده...
والا...

خدایا افق دیگه خز شده من میرم سمت آفتاب ذوب شم!!!!:]

بعضی دخترا یه جوری فحش میدن که باید بهشون بگی زشته اینجا پسر نشسته... :)))))))