و خدا خواست که یک عمر نبیند یعقوب
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ؟

همیشه از آمدن "نـ" بر سر کلمات مـی ترسیدم !
نـ داشتن تو... نـ بودن تو...
نـ ماندن تو...
کـاش اینبـار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبـری مـیداد از نـ رفتن تـو...

من از آن دالان تاريك و وحشت زا
من از آن غم خانه ي ممنوع
از سوي ديگر قلبم
به سويت عشق مي ورزم
به رويت بوسه مي كارم
دلآرامم!!!

عمق آرزوي من اينست:كه دروجودت خانه اي داشته باشم حتي به مساحت يك ياد!

گلي دارم به دور از ديدگان ولي مخفي ميان قلب و جانم كه گهگاهي كند يادي زخاكش فداي آن رفيق و قلب پاكش ..

قويترين "مرد" دنيا هم كه باشي محتاجي! محتاج اشكهاي عاشقانه يك "زن" كه از چشمهاي نگرانش بروي كوير زخم هايت ببارد!
و اين تنها التيام است

اگربپرسندآخرين نفست به يادكيست گويم يادكسي كه بي وفايي درذاتش نيست

همیشه مهربانیت را به دستی ببخش که میدانی با او خواهی ماند وگرنه حسرتی میگذاری بر دلی که دوستت دارد

وقتی همه چیز پایان گیرد
یاریم میکنی تا ادامه دهم
نیرویم میدهی ، توانمندم می سازی
عشقی بمن می بخشی تا درونم را روشن سازد
آه ، بدون تو در کنارم
چه کنم

اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری،بی گمان پیش از اینها مرده بودیم...
(از دکتر شریعتی)

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند نو از او رسم محبت را بیاموزی

تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد که در زمین آن را عشق می نامند

عشق یه قماره راه پر گرد و غباره گاهی خنده گاهی گریه مثل پاییز و بهاره

دییر زیست : می گوید عشق مرضی است که میکروب آن از راه چشم وارد بدن می شود

کوتاه ترین کلمه دنیاIشیرین ترین کلمه دنیاLOVE عزیزترین شخص دنیا‎!‎YOU‎