تنها پاهای سست می دانند چه بار سنگینی است وسوسه بوسیدن تو !

هيچ چيز در دنيا جز تو برايم ارزش ندارد
ميخواهم تا زنده هستم در كنارت باشم
ميخواهم تا فرصت باقيست محو نگاه زيباتو باشم
ميترسم بميرم و نتوانم تو را در آغوش بگيرم
ميترسم تو نباشي و من تنها بميرم
عشق برايم تويي...
و صداي نفس هاي هيچكس جز تو برايم عشق نميشود
وتو برايم مثل هيچ كس نميشوي
پس با من بمان

نگير از قلبم بودنت را...
كه قلبم از تپش مي افتد،
نگير از من گرمي دستانت را كه وجودم يخ ميزند، اينكه در قلبمي را باور كرده ام كه تو جزئي از وجودمي
تو نيز باور كن اين عشق جاودانه را...

تو مپندار که از عشق تو دل برگیرم/
ترک روی تو کنم دلبر دیگر گیرم/
بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری/
من کفن پاره کنم عشق تو از سر گیرم..

رفیق مث کفشه رفاقت مث جاده خیلی سخته وسط جاده بفهمی ک پابرهنه ای

دنیای من همه جایش بارانی ست ؛
هر چه کمتر بدانی کمتر خیس خواهی شد …

ﻧﻴﺎ ﺑﺎﺭاﻥ … ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ اﺵ ﻧﻜﻦ !
ﻣﻦ و اﻭ ، ﻣﺎ ﻧﺸﺪﻳﻢ …

هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم …
می گویند باران رساناست ، شاید دستهای مرا هم به دستهای تو برساند …

یه خیابون
یه بارون
دستهای یخ کرده
یه آهنگ
کلی فکر !
و پاکت سیگار به ازای تمام شارژهایی که باید برای با “تو” بودن خریده میشد … !

تا شقایق هست...خواهر کوچیکش حق نداره ازدواج کنه

جنس من از اهن وسنگ نیست
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمی پرسی چرا
حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست

اين روزها كه از دست مشكلات زندگي بي هواس راه ميروي مواظب باش خودت را در دل كسي نيندازي يارهاي امروز فقط همـــزبان ميخواهند نه همـــدرد...

از من برید و گفتا کار خداس می خواهم بدانم مگر خدایه او هم خدای من نیست!!

به سلامتی گوشی موبایلم:
که تنها دل خوشیمه
فیلم بازی نمی کنه
هیچ وقت تنهام نمی زاره
بهم نارو نمی زنه
پیش کسی دیگه ای به جز من نمی ره
از گوشی موبایلم یاد بگیر

دوستيمان بازي حكمي بود كه
من از دِل مايه گذاشتم
و تو از خِشت !!!