پر از توام
به تهیدستی ام نگاه نکن
نگو هیچ نداری، ببین...
تو را دارم...

ویـــــــــژه D$D$D
چـقـد دلـم تـنـگ شـده واسـه زمـانـهـایـی کـه مـوهـاشـو نـوازش مـی کـردم..
چـن تـا تـارِ مـویِ سـفـیـد بـه چـشـمـم مـیـخـورد..
مـی گـفـتـم: طـاقـتِ دیـدنِ ایـنـارو نـدارم..
بـعـد بـا حـوصـلـه هـمـه رو بـا قـیـچـی از تـَه کـوتـاه مـی کـردم..
وقـتـی کـه بـلـنـد مـیـشـدن بـازم کـوتـاهـشـون مـی کـردم..
بـخـاطـرِ هـمـیـنـه کـه جـایِ تـار بـه تـار مـویِ سـفـیـدِ رو سـرِش رو از حـفـظـم..
حـالـا مـن بـا ایـن تـارِ مـوهـا چـیـکـار کـنـم؟
لایــــــــــــک=هـر چـیـزی زیـادیـش دل رو مـیزنـه..
زیــــــاد دوسـت داشـتـم..........

مـقـدس تــریـن جــای دنــیـاست
اتـــاق تنــهـایی هـــایـــم
وقـــتی
بــا نیـّــت " تـــ♥ـــــو " خــلـوتـــ می ڪنـــم

قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید...
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا...

میدونی ولنتاین یعنی چی ؟ یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه

شـبِ عـشـق اسـت و هـر کـس دسـتِ یـار خـویـش
مـی بـوسـد،غـریـبـم، مـن کـه دسـتِ "الله"مـیـبـوسـم..
خـــدا عـشـق اسـت .. و عـشـق هـدیـه خـــدا..
روزِ عـشـق مـبـارک.. و شـکـرِ بـابـتِ هـدیـه اش...

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند

من هیچ مخاطب خاصی ندارم...فقط دو تا مخاطب ویژه دارم به نام "پدر"و"مادر"

خدا را دوست دارم...
خدایی که مرا خلق کرد و تو را...
و عشقی که بین من و توست...
این عشقمان راهم دوست دارم..
چگونه تورا دوست نداشته باشم؟!!!
تویی که دلیل همان عشقی و مخلوق همان خدایی...
پس دوستت دارم.

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند/ تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

من شاعر نیستم
من فقط از چشمهایت شعر می دزدم
نمیدانم نگاهت چه داشت
که عالم و آدم را شاعر کرده

سلام به بروبچ 4جوک این اولین پست منه و یکی از شعرهای خودمو میزارم امیدوارم خوشتون بیاد
سکوت شب
در سکوت شب می آید صدایی
می آید صدای گیتار از دور دستهایی
می نوازد پیر مرد از غم جوانی
می زند بر سیم گیتار زخم نهانی
نقش بسته بر دستانش سیم گیتار
که نشان می دهد از درد بسیار
دیگر نت هایش نمی خواند باهم
دیگر نمی دهد از خود صدای بم
سیم های بریده گیتارش
اشکهای جمع شده چشمانش
سخنان سنگ شده در گلویش
آرزوهای مرده در درونش
دستهای پینه بسته و خسته
گیتار پوسیده و شکسته
لباسهای ژولیده و کهنه
کفش های پاره و دریده
پاهای ناتوان خسته از رفتنش
همه نشان دارد از شب سردش
همه نشان دارد از شبی آرام
همه نشان دارد از تنهایی ناتمام
و پیرمرد مانده تنها با گیتارش
و می شکند گیتار سکوت شب تارش

تنها بودن قدرت میخواهد

این قدرت را کسی به من داد که میگفت تنهایت نمیگذارم...

تو چه راحتيمن ازت جدام
همه چيزمي چي ازت بخوام
چي شده بگو دل خوري ازم
از تو بگذرم حرفشم نزن

دنبالت ميام با يه چتر خيس
ردپاي تو روي جاده نيست
از کدوم مسير رد شدي گلم
بي تو هر نفس غصه مي خورم