فقط به تو موات و بس
مه هیچ وه نانسم پا پس
اگه عمرم بشت لحظه
همو یک لحظه به مه بس!

بندرعباسی

بوی عطر تنت موندن تو خونه
تو رفتی و دل ایگفتن بهونه
مه بی تو ای عزیز سیاه اکردم
تموم ایی در و دیوار خونه...!

بندرعباسی

بی توخسته بی تودل بشکسته ای عشق جاویدان بی تومن سرگردان
هرکجاهستی من هستم تنهابه تو دل بستم هرکجاهستی من هستم تنها به تودل بستم
هرکجاباشی آنجایم ای همه خواب ورویایم رویایم
هرکجاکه باشی آیم تابی نهایت درقلب من هستی مهتاجم برعشقت درهرلبخندپاک آهی که توسینه هاست
درذرات هستی آثارتوپیداست
هرکجاکه به خواهم آمدبه سویت
درقلب من هستی محتاجم برعشقت

نمی‌خواهم برگردی ...
این را به همه گفته ام! ...
حتی به تو…
به خودم…!
اما نمی‌دانم چرا هنوز ...
برای آمدنت فال می‌گیرم…؟

آدم خـــــوب قصـــــه هاي مـــــن ...
دلـتـنـگــــت شـــده ام!!!!
حـجـمــــش را ميــــخواهــي؟
خــدا را تصـــــور كـــن ..

حسود نیستم اما وقتی دیدم واسه دوستم اس اومد کی میرسی خونه عشقم یکم دلم خواست...

یـه جـایی تـوی قــلبم هـست ..
کـه بـا خـودم عــهد کــرده بـودم دیـگه هـیچکسـی ُ توش راه نــدم ..
اعــــتراف مـیکنم !
جــلوی " تـو " کــم آوردم !
بـه خـودم تـبریک مــیگـم !

خـــیال کـــردی رفتـــی . تمــــام؟
پــریــدی و خـــلاص؟!!
مـــن هـــرگـز کـوتــاه نــمی آیــم، مـــیـبینـی. . .
تــاااا ابــد دهـــانـت از شــعر هـای عاشــقانـه ی مــن سرویـــــــس اسـت . . .

دیگر همه نقطه ضعفم را فهمیدند...
از من که چیزی که میخواهند جان تورا قسم میخورند...

شیشه های خانه ها را دستور دادند دوجداره باشد ، دیگر وقتی باران می بارد صدایش شنیده نمی شود …
یاد اشکهای بی صدای خودم افتادم !

بعد یه مدت وقتی باهمیم بدیهای هم رو میبینیم و ساده جدا میشیم ولی از اون به بعد خوبی های هم رو به یاد میاریم و سخت میشکنیم

مینویسم درکنارخاطراتم نامه ای
نامه ای ازشاهکاردیوانه ای
او که با نگارش عهدهایی بسته بود
بعدباصدبهانه عهدخودشکسته بود
مینویسم درکنارلحظه های بی کسی
قصه ی دردجدایی باهمه دلواپسی
مینویسم تا بماندیادگارازداغ ع ش ق
ان غزالی که برون شدناگزیرازباغ عشق
گرچه اوقلب نگارش راشکست ورفت زود
تاابدمیخواهمش هرچندیک افسانه بود....

وقتی میگویم دوستت دارم بگو چشم!
مطمئن باش چشمت بی بلا میماند...
(علیرضا بیان)

ببین غمگین...........
ببین دلتنگ دیدارم............

ببین خوابم نمیاید ...........

بیدارم .............

نگفم تا کنون اما کنون بشو ................

تورا بیش از همه دوست میدارم...........

بــهــتــریــن جـایِ خـــوابِ دنــیــا ..
دسـتِ تــــو بـود کـه بـاز مـی کـردی و مـیـگـفـتـی: سـرتـو بـذار رو دسـتـم ..
و بـعـد اون دسـت حـلـقـه مـیـشـد دورِ گــردنـم ..
هـیـچـوقـت نـفـهـمـیـدم در اون حـالـت کـِی بـه خـواب رفـتـم ..