فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خام کرد وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود.

سلام،سلامي به بلندي تريلي به قشنگي اف اچ به شتاب آكسور به قدرت ماك به نفس مايلر به مردي بنز به نامردي هوو به ناله خاور به جاداري انترناش به صافي جاده ها به تيزي پيچها به خطرناكي دره ها به يكرنگي خودم به معرفت خودت..

دوستي رو از زنبور ياد نگرفتم كه وقتي از گلي سير ميشه ميره سراغ گل ديگه دوستي رو از ماهي ياد گرفتم كه وقتي از آب جدا ميشه ميميره.....!

گاهي بايد به دور خود يك ديوار تنهايي كشيد نه براي اينكه ديگران را از خودت دور كني. بلكه براي اينكه بداني براي چه كساني اهميت داري كه اين ديوار را بشكنند.

لعنت به اين جواني كه پيرم كرد،به پيچ گردون زندگي درگيرم كرد.

وقتی وجود خدا باورت بشه ... خدا یه نقطه میزاره زیر باورت و " یاورت" میشه.

بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ..
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن..

تمام تاریخ عبارت است از جنگ سربازانی که همدیگر را نمیشناسند
و با هم میجنگند برای دو نفر که همدیگر را میشناسند و نمیجنگند

پنی سیلین غمهاتم..آنتی بیوتیک مشکلاتتم..استامینوفن درداتن..آنتی هیستامین اشکاتم..دیفن هیدرامین بیخوابیاتم..
خلاصه داروخانه کلیه درداتم

ما سالهاست هر چه میزنیم به در بسته میخورد ....
آهای عزیز نزن دیگه اگه میخواست درو خودش باز میکرد

فرصت ديدارت گر چه كم بود ،ولي چشمانت باهمان نيم نگاه دلم را ربود

دلهاى پاك خطا نميكنند، سادگى ميكنند، و امروز سادگى پاك ترين خطاى دنياست.

گاهی اوقات میشه معرفت رو از سگی یاد گرفت ...
که 9 سال بعد از مرگ صاحبش،
تو ایستگاه قطار ...
هنوز، منتظرش میمونه . . .

حکایت بعضی عشقها شبیه قصه نوح است(طرف ازترس طوفان میادسراغت
بعضی شبیه قصه ابراهیم(بایدهمه چیزتوبراش قربانی کنی)
بعضی شبیه قصه مسیح(آخرش به صلیب کشیده میشه)
اما بیشتر عشقاشبیه قصه حضرت موسی هستن
(یه کم که دورمیشی یه گوساله جاتومیگیره)

خیلی سخته که بخوای با اب خوردن بغضت رو بفرستی پایین.اما یک دفعه اشک از چشات جاری بشه...