صداقت تنها امتحانی است که در ان نمی توان تقلب کرد پس صادقانه به یادتم...

هر وقت دلت برای دست خط بچگی ات تنگ شد با اون دستت بنویس.

نه دل در دست محبوبی گرفتار/نه سر در کوچه باغی بر سر دار/از این بیهوده گردیدن چه حاصل/پیاده میشوم دنیا نگهدار

“دنیا” ، بازی‌هایت را سرم در آوردی… گرفتنی‌ها را گرفتی‌… دادنی‌ها را ” ندادی “…
حسرت‌ها را کاشتی… زخم‌ها را زدی … دیگر بس است… چیزی نمانده …
بگذار آسوده بخوابم … محتاج یک خواب بی‌ بیدارم..

خدایااااااااااااااااااااااااا…
کاری کن که اونایی که تو زندگیمون نیستن تو خوابمونم نباشن!!

" حــــــــوا " کـــــه باشـــی بعضی ها " هـــــوا " بـــرشان می دارد که " آدمنـــــــد " ..!

دیوار را که خط خطی کنی
آنگاه سایه ی من را میبینی
فقط یادت باشد
با قلم سفید
خط خطی کنی
این دیوار سیاه است ...

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند
معنی کور شدن را گره ها میفهمند
سخت است بالا بروی ساده بیای پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند.

شـب
در کارنامه سیاه زندگی خود چه کرده است که افتخار گرفتن این همه ستاره را دارد !؟

هرچه می روم ، نمی رسم ... گاهی با خود فکر می کنم نکند من باشم... کلاغ آخر قصه ها...

روز از عمر كوتاهش مي ناليد,
مي خواست سال باشد!
سال از عمر كوتاهش مي ناليد,
مي خواست قرن باشد!
قرن پير مي خواست
ثانيه باشد !
او خسته بود ..."

انقدر مرده ام که دیگر هیچ چیز مرگ مرا اثبات نمیکند...فروغ

سفر به آسمانها
از روی زمین آغاز نمیشود.
از درون شهرها و آبادیها ...از درون خانه ها و بسترها آغاز نمیشود.
از زیر خاک...از عمق زمین باید به آسمان پرواز کرد.

آدم ها فقط آدم هستند، نه بیشتر و نه کمتر...
اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی آنها را شکسته ای
و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی، آنها تو را می شکنند.
بینِ این آدم های آدم، فقط باید عاقلانه زندگی کرد؛ نه عاشقانه

احساس و بادكنك خيلي به هم شبيه اند.
هردو را كه زيادي بادكني ميتركد و تو ميماني و تكه هاي پاره پاره شده اش