خدايا يه كاري كن هر روز به تو كانكت بشيم و نرم افزار دلمون رو آپديت كنيم.
دلتنگ خدا

پشت چراغ قرمز پسري باچشماني معصوم و دستاني كوچك گفت: چسب زخم نميخواهيد؟ پنج تاصدتومن،آهي كشيدم وباخود گفتم تمام چسب زخمهايت راهم كه بخرم نه زخمهاي من خوب ميشود ، نه زخمهاي تو...

ميدوني چراخداازهمه چيز بهت2تاداده به غيرازبيني،دهان،قلب چون خودت يه هم نفس،يه هم زبون،يه هم دل براي خودت پيداكني

من اگر پيامبربودم، رسالتم شادمانى بودوبشارتم آزادى معجزه ام نيز خنداندن كودكان ... نه از جهنمى مى ترساندم نه به بهشتى وعده ميدادم. . . تنها مى آموختم انديشيدن را و "انسان"بودن را. كوروش كبير

شبي گفتم به قليانم كه از جانم چه ميخواهي؟نوشت باخط دود خود به دردت ميخورم گاهي،تو برمن مينهي آتش كه درد خود كني تسكين.من بيچاره ميسوزم تو از حالم چه ميداني.....

دوري از اين ديده اما باز يادت ميكنم / حرمت اين آشنايي فرش راهت ميكنم / در فراغت غم حصار خنده هايم را شكست / باز هم از انتهاي دلم صدايت ميكنم.

پشت كامپيوتر نشستم، خسته و تنها، حالم گرفتست، با تمام اينا ميخوام بگم: ‏I‎ Love You 4Jok

جاي خاليت تو دلم مرگ رو بهونه ميكنه تو نباشي روزگار منو ديوونه ميكنه

گفت،گفت در عشقت وفادارم بدار،من تورا بس دوست ميدارم ,شوق وصلت را به سردارم بدار،چون تويي مغمور غمارم بدار،باتو شادي ميشدغم هاي من,باتو زييا ميشود فرداي من,,,(حيدر زاده مريم)

گلى را كه فرستادم تو بو كن؛به جاى من تو با او گفت وگو كن؛اگرماندم كه بازآيم به سويت؛اگر رفتم فداى تار مويت...