دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

سلام دوستام,,,,,بچه ها دوران طفولیت یادتونه یه کارتون نشون میداد به اسم (جولز و جولی)خواهرو برادر بودن در شرایط خاص دستای همدیگرو میگرفتن یه نوری میومد معجزه میشد???آقا این داداشه ما تا این کارتون تموم میشد به زور دسته منو میگرفت میگفت تمرکز کن خودشم چشماشو میبست بعد که باز میکرد میدید من دارم میخندم قاطی میکرد میزد گوجه ام میکرد,,,,,ای بابا برادره با قوه ی تخیله بالاست من دارم آیا?????:-/

به شخصی ترین مسایل زندگی مردم کار داریم
اخه بـــــــــــــــــــــــــه تو چــــــــــــــــــــــــه
دهنتو ببند و زندگی خودتو بکن بدبخت......


(ماندگارترین دیالوگ خوش خبر در 4جوک)

گچ رو برداشت شروع کرد
روی دیوار کشید
با دقت تمام میکشید
دوتا دست ارو دستاشو گذاشت تو اون دستا
گفتم خیلی کوچیک کشیدی
گفت دستاش واسه گرفتن عشق بزرگم کوچیک بود

گاهی خدا انقدرصدای تورودوست داره که سکوت میکنه تاتوبارها بگی خدای من

ی حس خاصی بهم میگه اگه دوس داری وقتی ک از سر کار برگشتی خونه بهتره ک خودتو بزنی ب موش مردگی یا کر بودن تا از شر زر زر زنت در امون باشی.احساس آرامش ک میگن ینی همین (کر) بودن

از سقراط حکیم پرسیدند:

ازدواج خوب است یا بد؟

جواب داد:در هر دو صورت بالاخره پشیمان خواهی شد

با ما ب روز باشید.جدیدترین جوکها و خنده دارترین خاطرات زندگی در

www.4joke.com

سـخت اسـت تـحـمل شـخـصي کـه ،
اوايـــل طــور ديــگــري بــــود........


عشق را نمیتوان اداره کرد.پدیده ای است که پیش می آید و لحظه ای که بکوشی آرا اداره کنی همه چیز بهم میخورد

رفته بوديم شهربازي با دخترعمم بعد رفتيم تونل وحشت كه ثابت (واقاً حدس ميزنم اينجوري بنويسنش) كنيم چه قدر مسخرس و اين كه كلاً شهر بازياي ايران چيز ترسناك ندارن حالا از اين بگذريم كه از بس تاريك بود همش جيغ ميزدم
اقا (معدلم باااالاست) ديگه رسيديم به اخر خط طوري كه به روشنايي رسيديم يكي از كاركنان شهربازي هم روبه رومون واستاده بود البته هنوز دور بود ازمون كه نفهميدم يه چيزي تو صورتمون روشن شد و گفت پخخخخخخخخخ ما هم كه خودمونو خيلي ريلكس و اروم نشون داده بوديم ( يني اصن نترسيديم) سكته رو زديم فقط بايد بودين و مي ديدين
ما:/
آقاهه:)

داشتم توی4جوک لایک میزدم در همان حین با پاهام هم چند بار در کمد رو به بالا فشار میدادم...

یهو دیدم درکمد روی پامه داره میاد روی من.اون لحظه باید قیافه ی منو نگاه میکردین

قیافه من اونموقع:*-0

اولین پستم بود همکاری کنید لطفا.......

عاقا دیشب تمام خونه رو با حشره کش یکسان کردم...
20دقیقه بعد ‏: ویزززز ویییییززز وزوزوز وییزززوزیز ویژژژ ویژ ‏‏‏(فکر کنم این یکی معتاد بود!‏‏) ووززز هیچی دیگه الان من احساس اون خلبانی رو دارم که بمب شیمیایی انداخت رو هیروشیما !!‏

تو زندگی یه چیز مهم یاد گرفتم واین بود که حرف مردمو
بـــــــــــــــــــــــــوق هم حساب نکنم .......

(ماندگارترین دیالوگ خوش خبر در 4جوک)

گـــــاهي ..
حــرف هـاي دلـــم را
به نـزديـک تــريــن کســانم نـمي تــوانــم بگــويــم
امــا تـــو
روزي سـه بار مرا صــدا مي کنـي، و مـــرا به سوي خود مي خــواني ..
تـا با تــو حــرف بـزنــم ، و درد دلــم را بـه تــو بــگـويـــم
اگـرچــه تــو ..
نـگفتــه درد دل مـــرا مــي دانــي ...
دوســـتت دارم
رفـــيق مــــن...


نفسی نیست ....بسته راهش را بغض .....
بی صدا می گریم...به خودم می خندم ...
اشک در چشمم نیست گونه هایم خشک است ...اشک هم از من بیگانه جداست .........به خودم میگفتم ان که بامن هست تا اخر این قصه خداست...حال میپرسم اگر هست کجاست؟؟؟؟؟اگر اینجاست چرا من زغم تنهایی تارم از پودم جداست؟؟...اگر اینجاست چرا گریه خشکم برپاست؟؟؟اگر اینجاست چرا روز شبم بی فرداست؟؟؟...اری جز خدا هیچ کسی اینجا نیست ...به ظاهر منو تنها من....از خودم تنها تر ...از همه دور وبه غصه نزدیک ...خسته از این قفس تنهای ...خسته از این روز شب تاریک........نفسی دیگر نیست نفسی دیگر نیست