دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اينجا سرزمين واژه هاى وارونه است :

جايى كه گنج،"جنگ"ميشود ،

درمان،"نامرد"ميشود

قهقهه،"هق هق" ميشود

اما دزد همان"دزد"است . . . درد همان "درد" و گرگ همان "گرگ". . .

کم کم خدا داره زمین رو اماده میکنه برای یه مهمانی بزرگ!
رمضانتان زیبا!!!

در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق میگردی؟
عشق من
در اینه ای است که هرروز به ان مینگری!

4جوک خیلی بلایی / هوادارات طلایی
اون جوکو فانتزیات / دلمو کرده هوایی
به افتخار 4جوک خودمون جیغ دست هورااااااااااااااااا

یادم میاد 6-7 سالم بود فک و فامیل خونمون ناهار جمع بودن خلاصه موقع ناهار بود که با بچه های فامیل دیدیم داییم یه طوری نشسته شلوارش از پشت رفته پایین اون خط مبارک باسنش افتاده بیرون با یه جنگل پشمو پیلی ! منم از همه بچه ها کوچیکتر بودم اونا هم منو شیر کردن که یه لیوان آب بریزم اون تو ! ازونا اصرار از من انکار خلاصه با وعده و وعید خر شدم رفتم ماموریت رو انجام دادم ! آقا دایی مارو میگی اینگار که برق سه فاز گرفتتش سر سفره
منم کتکی خوردم از بابام که دیگه فرق خر با خان دایی رو تشخیص نمیدادم او بچه های فامیل هم به هیچ کدوم از وعده و وعیدا عمل نکردن نامردا

(کيلي تامکو) چيست؟
آيا نام رشته کوه است ؟
آيا نام رود خانه است؟
شهری باستانی در چین است ؟
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
خير اين زمزمه ي يک اصفهاني است که دنبال کليد هايش ميگردد.

یه سری از آدما هستن که باید مطابق قانون جنگل باهاشون رفتار کنی.
البته از نوع انسان دوستانش!

بابابزرگم لب تاپم رو دیده می پرسه چندتا قوه می خوره...
لایک :((( کمرم شکست

خــدایـــا !
امـروز را مـهـمـانـم بـاش ...
بـه یـک فـنـجـان چـایِ تـلـخ ...
وقـتـش رسـیـده طـعـمِ دنـیـایـت را بـدانـی !

شـیـفـت قـبـل ی مـورد خـودکـشـی داشـتـیـم.. پـَسرو یـک سـاعـت و نـیـم سـرِ حـادثـه بـود امـا نـتـیـجـه نـگـرفـتـه بـودن.. بـه درخـواسـت عـلـیـرضـا و دسـتـور فـرمـانـده سـاعـت 2 نـیـمـه شـب بـا پـیـکـاپ رفــتـیـم سـرِ عـمـلـیـات..
گـروه امـداد ونـجـات هـم اومـده بـودن، چـادر نـجـانـتـوش رو بـاز کـرده بـودن..
رفـتـیـم بـالا.... عـلـیـرضـا گـف بـبـیـن مـی تـونـی بـاهـاش حـرف بـزنـی،خـیـلـی بـَد دهـنـه..رفـتـم جـلـو گـفـتـم:هــِـــــی یـلـدا؟
بـرگـشـت نـگـا کـرد گـفـت : هـان تـو کـی هـسـتـی؟ گـفـتـم : از لـبـاسـم مـشـخـص نـیـست؟
گـفـت: خـب چـی مـیگـی؟ گـفـتـم : اومـدم نـجاتـت بـدم هـرچـن یـکـی مـثِ تـو بـاس بـمـیـره ..بـبـین هـیـشـکـی جـرات نـداره بـه کـلای حـریـقـم دَس بـزنـه، ولـی بـیـا کـلاه و دسـتـکـشـمـو اسـتـفـاده کـن رفـتـی پـایـیـن اوف نـشـی ..
گـفـت: خـفـه شـو بـابـا بـرو ولـم کـن.... ی دیـوونـه دیـگـه اومـد
گـفـتـم :هــــوووووی بـا مـن دُرُس صُـبـت کـنـا..
گـفـت: مـثـلا اگـه دُرُس حـرف نـزنـم چـی مـیـشـه؟
گـفـتــم : هـیـچـی .. اگـه خـدا بـخـواد خـودم مـیـام پـرتـت مـی کـنـم پـایـیـن ..
گـفـت: خـــــدا؟کـجـاس؟ چـرا نـمـیـشـنـوه حـرفـامـو؟
گـفـتـم : چـقـد بـدبـخـتـی تـو.. اگـه خـدا نـبـود تـا حـالا صـد بـار بـا شـیطـون پـریـده بـودی پـایـیـن کـه بـیـچـاره ..
یـهـو قـاطـی کـرد اومـد پـایـیـن گـفـت: اصـلـا چـی زِر مـیزنـی تـو ؟ کـی تـو رو فـرسـتـاده؟
از مـوقـعـیـت اسـتـفـاده کـردم دسـشـو کـشـیـدم آوردمـش کـنـار ، بـا دوتـا انـگـشـتـم زدم رو شـقـیـقـه ش گـفـتـم: اگـه عـقـل تـو سـرت بـود و چـشـات مـی دیـد، سـی ثـانـیـه ی قـبـل اگـه خـدا هـمـرات نـبـود الان اون پـایـیـن بـودی..
بـه مـوقـعـیـتـش نـگـا کـرد و شـرو کـرد بـه خـنـدیـدن :)
گـفـتـم : کـــوفــــت D: مـَیـه مـا اَلافِ تـویـیـم نـصـفـه شـبـی ؟
بـا خـنـده گـفـت:ای دیـوونـه تـو از کـجـا پـیـدات شـد؟
زدم پـَسِ کـلـه ش گـفـتـم : حـرف نـزن،بـرو پـایـیـن مـادرت زیـر سـِرم و اکـسـیژن داره تـلـف مـیـشـه..
ی جـیـغـی کـشـیـد و رف ^_^

اگه حساسیتی رو که تو خوندن صفحات فور جوک دارمو موقع خوندن کتابای دبیرستانم داشتم الان تو این مملکت کسی بودم واسه خودم

☼☼☼☼

من یه سوالی واسم پیش اومده!!!
تا دهه نودیا میگید دهه بعد دهه نود چیه؟؟
دهه دهیا؟؟دهه صفریا؟؟
اینا اسم دهه شونم معلوم نی خدا میدونه چه موجوداتین!!!!
"""لایک:داش حسین راست میگی ها اسم دهشون چیه؟؟"""

با یکی از دوستام رفته بودیم خونه ی یکی دیگه از دوستام. اتاقش حسابی به هم ریخته و پر اشغال بود. ما رفتیم نشستیم PES بزنیم. دوستمم شروع کرد به جاروبرقی کشیدن اتاق. ما همینطور که بازی میکردیم تک و توک تخمه هم میخوردیم. یهو من یه شوت از راه دور زدم که خورد به تیر دروازه، دوست بیچاره ی منم که داشت تو همون لحظه تخمه میخورد، هول شد پوست تخمه پرید تو حلقش. آقا این بدبخت شروع کرد به دست و پا زدن. دوستم جاروبرقی رو انداخت پایین و رفت آب بیاره. منم همراش رفتم که یه تیکه نونی چیزی بیارم که بخوره شاید پوست تخمه رو ببره پایین. خلاصه وقتی برگشتیم تو اتاق خشک شدیم!
دوستم جارو برقی رو گرفته بود و لولشو گذاشته بود تو حلقش!!!!! گفتیم چیکار میکنی؟! گفت میخوام پوست تخمه رو درش بیارم!!! ما هم بیخیال خفگی طرف شدیم و پخش زمین شدیم!
خدایا… این دوستان مبتکر و خلاق رو از ما نگیر!

یــادش بــه خیــــر !!
یکی از تفریحات سالم ما تو دوران مدرسه این بود که سر زنگ ورزش وقتی معلم می خواست امتحان دویدن بگیره همین که یکی از بچه ها شروع می کرد به دویدن بقیه یه صدا داد می زدن:
یک دو خر بدو..یک دو خر بدو..
تا طرف شاکی می اومد وایسته دوباره می گفتیم:
ده بیست خر بایست ..ده بیست خر بایست..
کلن شخصیت طرفو می بردیم زیر رادیکال !!

قبلنا میگفتن اون خرمایی که داری میخوری هستش تو جیب منه یا مثلا میگفتن اون مدرسه ای که توش درس میخونی من مدیرشم الان دیگه باید بگیم این پستی که داری لایک میزنیو من تاییدش کردم !!!!!!!!!!!!!
والله بخدا انقدر سخته پستت تایید بشه تو 4جوک!!!! خخخخخخخ