دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اون ترس ولرزی که آدم می ره تو آشپزخونه ، در یخچالو باز می کنه، چشاشو ریز می کنه ،یه نگاه دقیق به اطراف می کنه و سریع بطری آبو ور میداره و درشو باز می کنه سر می کشه و حال می کنه و بعد درشو می بنده و دوباره میذاره تو یخچال و بر می گرده که بره اما مامانه پشت سرشه ، تو شب اول قبرم اون ترسو نداره.
آدمه o-O
مامانه :[
لایک = منم تجربشو دارم!
لایک = واقعا!!!!!!!

از اونجايي كه من خيلي خوشجل و نازم و با أدبم خواستگار زياد دارم ولي متأسفانه چه فايده!!!!!!!!!!
هر كي خونمون زنگ مي زنه مامانم ميگه إإإإإإإإإإإإإي واي خانوم فلاني اين چه حرفيه؟؟؟ رعنا هنوز بچه س(سالمه21)!!!! زوده تو رو خدا اين حرفارو نزنيين اين يه دونه دوردونه ي منه!!!!
من مي دونم روزي ميشه كه يه دونه خواستگارم نخواهم داشت!!!
ميدونم كه همشون اگه بيان هم به درد نخور ميشن!!!!
اون موقع هست كه بايد يقه ي مامان خانوم رو گرفت!!!
يكي نيست به اين مامانم بگه تو اين قحطي شوهر بذار بيان بچه خودش تصميم بگيره والااااااا!!!!
أه أه از دست اين مامانا دقمون ميدن والا !!!!!
2تا به درد بخورشو رد كرده چطور؟؟؟ دخترا بگم دلتون برام كباب ميشه!!!!
يكيش تو شهيد بهشتي دندان پزشكي ميخونه نميدونينن چقدر خوشجله مثل خودم!!!!
يكيش هم مهندسي نفت بورسيه بود اونم تهران درس ميخونه ولي قيافش رو نديدم.!!!
خداياااااااااااااااااااااااااااااااااااا من ميدونم مي مونم گير يه كچل ميافتم!!!!خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ گريه أند!!!!!!!!!!!!!

زندگی کن به شیوه خودت ...
با قوانین خودت ... !!
با باورها و ایمان قلبی خودت......
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند...
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی...
هر جور که باشی ،
حرفی برای گفتن دارند ...!!

بزرگترین روانشناسان دنیایند ، دو چشمت
این قدر که امیدوارم می کنند ، به زندگی . . .

با مامانم رفتيم دندون پزشكي يه آقايي از اتاق دكتر دراومده دكتره هم داره بدرقش مي كنه مي گه آقاي عباسي لطفأ يادتون نره بگين كه اون دو بچه رو من تحت حمايت ميگيرم به بهزيستي بگو كارارو روبه راه كن ديگه خودت!!!!
مامانم زير لب: تو كه اين همه بخشنده اي اين دختر من 4تا دندون بايد عصب كشي كنه پر كردني داره, روكش و....اينا رو مجاني كني از حمايت دوتا بچه هم بيشتر ثواب داره والا, نميدوني كه اين دختره مثل چي گريه ميكنه!!!!!!!!!
من:إإإإإإإ‌ ماماااان يعني چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!! زشته!!!!!!!!!!!
مامانم:چي چيو زشته؟ به جاي اين كه اين همه پول زبون بسته رو بدم به دندوناي بي صاحب مونده ي تو ميتونستم 5تااااااا النگو بخرم النگوهام بشن 47 تا.
من:@_@
مامانم:~_~

تا قبل اینکه ادیسون برق و اختراع کنه و لامپ ساخته بشه,این پشه های مادر مرده دور چی جمع میشدن؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب الانم برن دور همون جمع شن...
کثااافطاااا نه بی حسی نه هیچی,همچی نیش میزنن که از جیغ ادم بقیه هم بیدار میشنو یه مشتو لگد هم ازاونا میخوری..

یه گودزیلا دارم از دیوار راست وکج بالامیره - باش رفتم خونه فامیل گودزیلای اونا اومده میگه بچتو میگیری یا یاچنان بزنم وبشکونم وخردش کنم که نتونی بچسبونیش .................
من : O_O
پسر شکستنی من :(
چسب یک دو سه :(
گودزیلای اعصاب خط خطیه ماداریم.........

رفتیم خونه ی دخترخالم به دختر 2سالش یه جامدادی دادم
به جای تشکر برگشته میگه:
داخلش مداد رنگی نداره؟
میگم مگه باید داشته باشه؟
میگه:
آش با جاش!!!!!!
من:.............
میگه: چیه! کم آوردی؟
ماهمسن اینا بودیم خجالتمون می اومدبه مادرمون بگیم لیمو داریم
حالابچه های امروز:
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااقعا که!!!!

آغا تازگی یا شوهر خالم فوت شده!!
این زندایی من ب حساب خبرنداشت که فوت شده(شوهرخالم)رفته بودآرایشگاه اومدخونمون ب من گف چ خبر مامانت کجاس؟؟
من:Oo
من:خونه خاله!!!
زندایی:اونجاچکارمیکنه؟
من:عمومحمد(ش خالم)مرده دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!
زنداییم:Ooمرد!!
حالابچه هاسوتی رو خودم باگوشیم بهش اس داداماااک فوت شدحالارفته از آرایشگاه آمده ب من میگه:چ بی خبر گفتم:بهتون اس دادام که!!!!
گف:گوشیم امروزگمشده!!نیس!!بعد2دقه دخترداییم گوشی رو درآوردازتوکیف زنداییم ک بازی کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!آغاااااااااااااااااااااااااا
من:Oo
زنداییم:(
دخترداییم:)-

شاید دل من عروسکی از چوب است ، مثل قصه ی پینوکیو محبوب است اما چه دماغی داره این بیچاره ، از بس که نوشته ” حال من هم خوب است ” !

-_- خیــلی طوفـــانیه دریــــا امشبــــ ، مگـــه موجــا تورو با کـــی دیدنـــ ؟؟؟ -_-

از اون دختـــرا نیســـیم کـــه ساپـــورت بپـــوشیــــــم ..
از اونــــا کــــه کفـــش پاشنــــه بلنــــد پامـــون کنیـــــم ...
از اونــــا کــــــه 80 قلـــــم آرایـــش کنیـــــم ...
از اونــــــا کـــه هر شــــب ول باشیـــــم !
مانتـــومــــون ساده و مشکیـــــه ...
پامـــــون کفــــش تخـــت و ورزشیــــه ...
بیـــرون میــریم سرمـــون پـــایینــــه !
حــــال نمیکنــــی ؟؟؟
هـــــِـــــرّی !!!

از این شهر خاکستری دلخورم
از این بغض پیچیده تو لحظه هام
تو این روز های پر از بی کسی
تو تنها، تنها تو موندی برام
نباید چشامون از عشق تر بشه
به خشکیه این شهر بر می خوره
هنوزم یکی توی پس کوچه ها
داره عاشقی ها رو سر می بره

رفتنـــــت"نبودنــــت"نامردیــــــت"هیچکدام نه اذیتم کرد و نه برایم سوال شد.
فقط یک بغــــض خفه ام میکند چگونه نگاهــــــــت کرد که مــــــرا از یاد بردی...؟!

هرچقدر که آدمها را بیشتر میشناسم.
تنهایى ام دلچسب تر میشود.........

من از هر چی گذشتم به عشق تو رسیدم

چه هنگامه عشقی تو چشماى تو دیدم

اگه بی تو شکستم به پای تو نشستم

با این آتیش قلبم و با این گرمی دستم