دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

آقای همساده :

آقو ديروز زنمون ازمون پرسيد بهترين فيلمي که تو عمرت ديدي چي بود؟ گفتُم فيلم عروسيمون،البته وختي از آخر به اول ديدُمش!گفت چرا از آخر به اول؟گفتُم آخه ايجوري اول يه شام مفصل خورديم،بعد يه کم رقصيديم،بعد تو همه طلاهاتو از دست و گردنت درآوردي دادي به مادرُم،بعد حلقه رو درآوردي دادي به من،آخرشم سوار ماشين شدي رفتي خونه بابات!...آقو تا اينو گفتيم زنمون پريد سرمون به حد مرگ مارو زد!ها ها ها ها ها ها...داغونم کردا له له شدم! واقعاٌ اين که ميگن صداقت بهترين راهه بسيار حرف مزخرفيه!!

:))))))))))))

ﺭﻓﺘﻢ ﺩﻧﺪﻭﻥ پزﺷﮑﯽ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪﺵ ﮔﻔﺖ آقا ﻣﯿﺮﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯼ ﺩﺭﺍﺯی داره ﮐﻪ ﺳﺮﺵ ﺭﯾﺶ ﺭﯾﺸﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﻣﯿﺨﺮﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﺰﻧﯽ !

سلامتی اونی که هیچوقت حالمونو نمی پرسه چون میدونه حال و روز ما که پرسیدن نداره
بزن لایکو

هنوزم زمستون به یادت بهاره
تو قلبم کسی جز تو جایی نداره
صدای دلم ساز ناسازگاره
سکوتم به جز تو صدایی نداره

خاطراتت را به روزهایم رشوه میدهم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید....

انســـان ســـه راه دارد:

راه نخســـت از اندیشـــه مـــی‌گذرد،
این والاتـــرین راه اســـت.
راه دوم از تقلـــید می‌گذرد،
این آســـان‌ترین راه است.
و راه ســـوم از تجـــربه میگذرد
این تلـــخ‌ تـــرین راه است.

آقا ما بعد قرنی عروسی دعوت شدیم...
اون بالا مالاها...
هیچی دیگ کلی تیپ زدم و رفتیم عروسی...
دم در ورودی 3 تا داداش عروس(چه گوگولی هایی)واستاده بودن منم زل زدم بهشون با کل عشوه راه رفتم ک یهو دیدم خوردم به یه چی با یه لحن پر ناز گفتم...(واااای ساری)
برگشتم دیدم خوردم به میز.
هیچی دیگه اون 3 تا ک تا آخر عروسی همه صندلی هارو گاز گاز کردن
مامانم افسردگی گرفته کنج خونه ک تو رو دستم میمونی.
تازگیام خبر دار شدم ک از این اتفاق به عنوان جک در فامیل یاد میشه.

یه جایــی هم هست ؛بعــد از کلی دویـدن یهــو وایمیستی ... سرتــو میندازی پاییــن و آروم میگی : " دیگه زورم نمیــرسه " .

امید

خدا در مکان های دور از انتظار ؛
به دست افرادی دور از انتظار ؛
و در مواقعی تصور ناپذیر ؛
معجزات خود را به انجام می رساند ...

برای آن مهربان ِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد !...

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست .

مردها هم بغض ميكنند بعد لبخند تقلبي ميزنند و در جيبهايشان به دنبال فندك ميگردند...

یه واقعیتیه.....

یکی از فانتزیهام اینه که یه رستوران بزنم ، رو همه میزهاش
یک زیر سیگاری بزارم و یه تابلو گنده هم بزنم که :

خواهشمند است از کشیدن سیگار در این محل اکیدا لذت ببرید

یه بار داشتم تو پارک با خواهر و پسر عمم راه میرفتیم بعد یه دوچرخه ای هم بود بعد یه بار اومد از بقلمون رد بشه همه کشیدیم به یه سمت دفعه دوم تا از دور دیدیمش همه کشیدیم به یه سمت که اون رد بشه.
حالا یارو فکر کرده من و خواهرم از اون دختر سوسولاییم اومده از سمت من که کنارم علف و گل بود رد بشه من بیافتم. ولی من قبلا با دوستم به عنوان ادمک تمرین کاراته کار میکردم تعادلم عالیه یارو اومد با سرعت خورد به شونه من پشت سرم پخش زمین شد.
من و خواهرم و پسر عمم و خلاصه همه هنگیم. حالا خلاصه من میخواستم در اون لحظه از خنده منفجر بشم ولی به خاطر جو نتونستم.
حالا بعد یه ساعت تو یه کوچه خیلی پهن دیدیمش یارو از 3 کیلومتری خودشو تا میتونست با دوچرخه شید اونور. منو میگی هنوز هم که هنوزه بعد 6 ماه یادش می افتم از خنده میمیرم

ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﺮﮐﺲ
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯽ ﺩﻭﺩ :
ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﻮﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﻝ
ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﻬﺮﻩ ﺩﻟﮑﺶ ﻭ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪﻩ
ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺗﻮﺟﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﯾﻪ ﻫﺮﺯﻩ ﮔﺮﺩ
ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺎﻥ ﻭ ﻗﻮﺕ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺵ
ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺩﻭﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽ !
ﺍﻣﺎ ﺩﺭﯾﻎ ؛ ﻫﯿﭽﮑﺲ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻫﻤﻪ

تکیه بده....اما!به شانه هایی که اگر خوابت برد... سرت را زمین نگذارد!
این اولین پست من بود دوستان mer30

زنــــــــــــدگی مثه سیــــــگاره،هر لحـــــــــــظه میسوزه و خاکستر میشـــــه...کـــــــام بگیری یا نـــــــــگیری میسوزه...پـــــــــــس به نفعـــــته کامــــــــ بگیری