اس ام اس

نگراني رانه درچشم منتظري ديدم كه درانتظاربودنه درچشم مادري كه داغ داربود...
نگراني رافقط وفقط درنگاه مادري حس كردم كه عكس فرزندش رابه سينه چسبانده بودتاببيندبين شهداي گمنام است يانه...درنگاه مادري كه نميداندفرزندش درشهري به خاك سپرده شده وگمنام است يامفقودشده واثري ندارد...روحت شادشهيد

زنگ زدم به دوستم، گوشي روبرداشت شروع كردبه خوندن:چينه چينه دامنت توروجون مادرت...
گفتم چراداري ميخوني!؟گفت خفه شوبذارآهنگ پيشوازم تموم شه بعد:lبعدازيه ساعت خوندن گفت:بييييييب بييييييب بععله بفرماييد!گفتم چراداشتي ميخوندي؟ميگه باباآهنگ پيشوازم بودديگه كدشوپيدانكردم گفتم خودم بخونم بهتره^_^
من درتعجبم ايناچراثبت جهاني نميشن...

کیا کارتون دوقلوهای افسانه ای رو یادشونه؟
من که عاشقش بودم.

آفتاب پاییزی و صدای خنده ی بچه ها همه جا را پر کرده است.
باز زنگ تفریح است.
باز هم شادی این سو و آن سو حیاط می دود.

هر روز، اول مهر است و هر روز، آغاز پاییز و هر روز آغاز آموختن،
می خواهیم بیاموزیم.
چشم به دهان معلم دوخته ایم تا بگوید و ما با جان و دل گوش کنیم
و برای ابد در زندگی مان به یاد داشته باشیم.

تبلیغ جدید شرکت سایپا :
حادثه و هیجان را با ما تجربه کنید؛ شاد بروید شادروان برگردید!!!

آقا اون روز رفتم خونه داداشم 1 گودزیلا 5ساله داره داشتم پفیلا میخوردم 1دونش افتاد زمین گرفت سرمو کوبید به پنجره گفت با این سنت بلد نیستس درست بخوری اینو؟
من دیگه حرفی ندارم لااقل لایکو بزن

نگاهت که بی وفا نبود!!!!
صدایت هم بی وفا نبود!!!!
تو هم بی وفا نبودی!!!!!
حتما تقصر ترافیک تهرانه.... نه!؟

نگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود
دست دلم میلرزد!
اما به خواجه میسپارم تا امید را از دلم نگیرد
دلم میخواهد همیشه بگوید
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور!

دیدن غروب پاییز باحاله ولی نه درغربت . . .<بزن به افتخارهرچی ادم غریبه>

یادمه وقتی بچه بودم از بابام پرسیدم:بابایی خارجم گدا داره؟
بابامم گفت:آره منم گفتم:بابا گداها چطوری میرن خارج وقتی پول ندارن؟!
بیچاره بابام مونده بود چه جوری حالیم کنه.......
بله یه همچین موجود نابغه ای بودم فکر میکردم خارج جای آدمای پولداره و گداهای اونجا رو ما تامین میکنیم:)))))))

یه معلم داریم واسه درس دین و زندگی یعنی هر موضوعی رو تو درس گیر می یاره ربط می ده به پسرش حدود 45 دقیقه راجب پسرش حرف می زنه 10 دقیقه راجب درس یکی نیس بهش بگه مگه ما مشاور خانواده ایم اخه معلم گرام معلم های شما هم این جورین ایا ؟

ه روزی دست این کلاغه ک اخر قصه ها به خونش نرسید و میگیرم می برم در خونشون .
مادرش که اومد دم در بهش میگم : بیا این توله سگت رو جم کن از خیابونا با این بچه داریت :))

یه روز ۲ نفر داشتن توی دانشگاه با هم صحبت میکردن اولی به دومی گفت: تو پدرت چیکارست؟
دومی گفت :پدر من مهندس هست و کارش ساخت و سازه . تو پدرت چیکارست؟
اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت: پدر من شهید شده …
دومی لبخندی زد و گفت: پس تو با سهمیه اومدی دانشگاه ؟!!!
اولی دلش شکست و بدنش سرد شد و با بُغضی عجیب گفت:سهمیه ماله خودتون ، بابامو بهم پس بدین !!!

کسانی که مطالعه آزاده کتاب رو نمیخونن اعلام وجود کنن
فقط یه کلیک میخواد برا لایک