دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

زندگی خیلی زیباست...بیایید به زیبایی ها فکر کنیم... به عشق،به بهشت،به جهنم، به درک،به من چه،به تو چه من اعصاب ندارمااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!

این آخرین بارم بود!
دیگر احساسم را برای کسی عریان نمیکنم
صداقت یعنی حماقت...

بچه ها تابستونم تموم شد.....
یادش بخیــــر....
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﭘﻮﺳـﺖ ﺗﯿﺮﻩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺭﻧﮕﯽ ﮐﻔﺸﺎﯼ ﺻﻨﺪﻝ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﭘﺎﯼ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ دل شکسته ﺻﺒﺢ ﻫﺎﯼ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻇﻬﺮ ﺧﻔــﺘﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿـﻪ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ.. ﭘﯿﺸﺎﭘﯿﺶ ﺳـﻼﻡِ ﻣﺮﺍ ﭘﺬﯾﺮﺍ ﺑﺎﺵ ﺍﯼ پایـیــــــــــــــــــــ ـــــﯿﺰ آها یادم رف بگم.. و همچنین خداحافظ عمهههه

لذت داره.....
بعد ی بحث بچه گونه...
که معلوم نیس تقصیر تو یا اون....
کنار هم بشینین...اروم...بدون هیچ حرفی..
کم کم سرت خم شه رو شونش...
کم کم دستشو بگیری تو دستت...
دونه دونه انگشتاشو ببوسی...
و اروم بگی :هنوزم دوسم داری؟؟؟؟؟؟؟

كار از آرايش كردن و ابرو برداشتن و مو رنگ كردن و گوشواره گذاشتن پسرا گذشته، ديشب پسره تو چت داشت يادم ميداد چطوري ماكاراني بپزم، به همين بركت قسم :|

پدر کسیه که حسرت ی نیم نگاهشو ب دل من گذاشته.و حاضر ب ببخش دختر خاطی خودش بقران از اینکه عشق این فاصله رو بین من و پدرم انداخت از خودم وعاشق شدنم متنفرم.

ما که خود تشنه دیدار توئیم
همه نادیده خریدار توئیم
نه خریدار گرفتار توئیم
نه گرفتار که بیمار تو ئیم
همه گوییم بیا مهدی جان
بشنو ناله ما مهدی جان

در می زنم که سائل این خانه ام کنی
دلباخته ام که با همه بیگانه ام کنی
عمری به دور شمع وجود تو گشته ام
تا شعله ای ببخشی و ویرانه ام کنی
خود را تمام عمر به دیوانگی زدم
تنها به این امید که دیوانه ام کنی

دوربین ها را خاموش کنید
این یک معاشقه ی ذهنی ست
روی سطرهایی که از جایی می آیند
که هرگز کسی را در آن راه ندادم ... !!!

‎همچون شیشه شکستم،آسان بود..ولی دیگر به من دست نزن!!زخمیت خواهم کرد..‏

یه شوهر خاله دارم خیلی مرد نازنینیه.... ولی رانندگیش ته خندس!!
حداکثر سرعتی که می ره 30 کیلومتره ولله بدون اغراق...
دختر خالمم میگه وقتی بابام رانندگی میکنه میشه دید ملت تو بقالی چیا میخرن :|
حتی مورد داشتیم دختر خالم فهمیده طرف تو مغازه کد کارت شارژو اشتباهی وارد کرده!!

عاقااااااااااااااااااااااااااااااااا يه معلم رياضي داريم خداي وسواسه!عين اره ماتوري يه ريزفك ميزنه بيس ديقه اخرومايه نفس ميگيم:"خسته نباشيد"بيشرف از رونميره...
منم كرمم گرف يه نخ كوك سفيد تومشتم قايم كردم وبلندشدم بپرسم كه اين معادله چگونه حل ميشودعاياااااا ودرحين توضيح بايه حركت خيلي محسووووووووووووووس نخوگذاشتم رومانتوش وجلدي نشستم
چن ديقه بعد اين بلندشددرس بده توضيحاشم كه دادوسط حل كردن مسئله من:خانووووووووم!يه نخ پشتتون اويزونه!!!!!
اينم دست كردپشتش نخو برداره نه دستش ازبالابه نخ ميرسيدنه ازنه پايين عين گورخرخفتك ميزد مام ازخنده لبوسوخاري شده بوديم.من دوباره:خانوووووووووووووم!بيام نخوازپشتتون بردارم؟؟؟اينم كه5ديقه بودبانخه درگيربودكله شوتكون دادمنم خيلي شيك ومجلسي رفتم نخوبرداشتم اومدم سرجام نشستم....
بلهههههههههههههههههههه همچين ادم كرمويي هستم من!!!!

مزه ی تلخِِِِِ بودنت را ....
نوک زبانم که میرسی برمی گرداند
روزهای خوش خیم تلخی تو را
حالا به عنکبوتی فکر کن
که سر نخم را از گلویت می برد
جانوران زیر دریای چشمم
روی یکی از این موج ها صدایم را دریافت می کنند !!!

یه عده هم هستن. همین که براشون یه جک تعریف کردی
تا نیم ساعت هی میگن اینجاش چی بود اونجاش چی بود
تا صد سال هم میگن راستی اون جک بامزه هه چی بود؟؟
تازه بعضیا هم که ویروس تو بدنشون جهش یافته جوکو برای خودت تعریف میکنن!!

روزگار شنگول بودن جوانیمان را دزدید!!
نه صدایش را نازک کرده بود،نه دستانش را آردی! از کجا باید به گرگ بودنش شک میکردیم؟؟!