دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

لالایی لا لا بخواب ای گل نازم
که واسه چشای تو قصه می سازم
لالایی لا لا بخواب ای گل سوسن
همه فرشته ها روتو می بوسن

لالايي كن بخواب قشنگترين يار
منو از خواب غفلت كردي بيدار
لالايي كن بخواب معني عشقم
الهي بموني تو سرنوشتم
لالایی کن شبت به خیر عزیزم
تمام عشقمو به پات میریزم

ای گل سرخ پاییزم شبت به خیر عزیزم
بوسه به پات میریزم شبت به خیر عزیزم
وقت لالایی گفتنه تو خوب بخوابی عشق من
عشقو به پات میریزم شبت به خیر عزیزم

مثل یه گنجیشک کوچیک اروم بخواب مهربونم
چشماتو رو هم بذار من اینجا بیدار میمونم
کابوس رو زندون میکنم خواب بد رو میسوزونم
حافظ خواب تو میشیم منو خدای خوب دل
چشمهاتو فردا میبینم خوب بخوابی شبت به خیر

خوابی؟دلم می خواد آروم خوابیده باشی، بی ترس، بی دلهره، بی دلتنگی
دلم می خواد وقتی خوابی اونجا باشم، دم در وایسم، سرمو بچسبونم به چارچوب، نگات کنم
خوب بخوابی گلم
خوابای رنگی ببینی

تو بخواب نازنینم ....
به جان تمام دلواپسی هایم قسم،
که لحظه ای دیده بر هم ننهم
و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم
قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود ،
تو بخواب نازنینم ....شب به خیر

باز صدا می زنم تو را .... امشب بازم ميسپارمت به اون کسی که تو ديار بی کسی بين همه دلواپسی مونس و همدمم بوده تو رو به من هديه داده
شب به خیر نازدانه گلم

باز هم شب شدو و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم امشب درانتظار يك شب به خير تا صبح بيدار خواهم ماند اما تو چشماهاي زيبايت را به روياها بسپار....
شب به خير

ایکاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم و تو اسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کن تا خوابت ببرد
شبت به خیر عزیزم

الهی تکیه بر لطف تو کردم/ به جز لطفت ندارم تکیه گاهی
گرفتم دامن بخشنده ای را / که بخشد از کرم کوهی به کاهی

خدایا من چه سازم خسته راهی درازم
نه فرهادم که مرد از داغ شیرین ، نه ایوبم که با دنیا بسازم

از خدا میخواهم آنچه را که شایسته توست به تو بدهد ، نه آنجه که ارزو داری
زیرا گاهی آرزو های تو کوچک و شایستگی تو بسیار

خدا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتوانم بزرگیت را درک کنم و در دریای بزرگی و پاکی
و مهربانی تو قرق شوم و به بالهایم توانی ده تا بتوانم به سوی تو پرواز کنم تو که آشنا ترین آشنایی

ای انکه مرا به نعمتت پروردی / وزعالم نیستی به هستی اوردی
ازدرگه بی نیازیت ای خالق / من اشک سحری خواهم و روی زردی

معبودا
مرا به بزرگی چیز هایی که داده ای آگاه و راضی کن
تا کوچکی چیز هایی که ندارم ، آرامشم را بر هم نزند