دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

صفر را بستند تا ما به بیرون زنگ نزنیم: از شما چه پنهان: ما از درون زنگ زده ایم ...! (حسین پناهی)

امروز خم شدم و در گوش نوزادی که مرده به دنیا امده بود اهسته گفتم: بخواب که چیزی را از دست نداده ای

اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست

ضرب المثل کامپیوتری
1- از این درایو به اون درایو فرجه (از این ستون به اون ستون فرجه)
2- : Delete کردن چه آسان،Download شدن چه مشکل (ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل)

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد * عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد * گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی * جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد ...

خدای اطلسی ها با تو باشد * پناه بی کسی ها با تو باشد * تمام لحظه های خوب یک عمر* بجز دلواپسی ها با تو باشد * تولدت مبارک

تو وجودت واسه من یه معجزست * مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه * روز میلاد قشنگت میمونه * توی تقویم دلم تا همیشه * تولدت مبارک

وجود زیبایت وارد به دنیا میشود * هدیه سالروزش این آوا میشود * عاشقی چون من بی پروا میشود * در شعر تولد غرق رویا میشود * اینگونه سالی دگر از عمر تو آغاز میشود * تولدت مبارک

عربيم خوب نيست ولي أنت في قلبي
انگليسي بلدنيستم ولي I love you
بچه لاتم نيستم ولي نوکرتم به مولا
اما شمالي بلدم: تي بلا مي سر"

تو صف پمپ گازمنتظرم تا نوبتم بشه ، يارو زده به شيشه ميگه: شماهم ميخواي گازبزني؟
ميگم: پ ن پ! ميخوام ليس بزنم...

با ماشين رفتم كنار يه پيرزنه كه كلي باردستشه! ميگم : حاج خانوم جايي ميرين؟ برسونمتون...
برگشته ميگه: ميخواي كمك كني؟
پ ن پ! ميخوام مخت رو بزنم !!!

بابام داره باشير و دوش حموم ور ميره ، سه ساعت بدون پیرهن دم درحموم يه لنگه پا وايسادم!
برميگرده ميگه: ميخواي بري حموم؟!!
ميگم: پ ن پ! اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردي برات فيگور بگيرم !!!

تو بانك نوبتم شد،رفتم جلو باجه7 خانومه تقريبأ ديگه ميشناسه آنقد رفتم بانك...
ميگه: لطفأ شمارتونو بدين؟
گفتم شماره نوبتمو؟
ميگه: پ ن پ! شماره موبايلتو! فقط بگما من تك ميزنم تو زنگ بزن!
شماره نوبتمو بهش دادم، يه چك بهش دادم كه نقدش كنه؟
ميگه: ميخواي نقدش كني؟
گفتم: پ ن پ! اينو دادم واسه اينكه تو شارژ بخري زنگ بزني....!!!

تو تاكسي نشسته بوديم كه يهويي تگرگ گرفت
راننده گفت: تگرگه؟
گفتم:پ ن پ! لشگر ابابيلن اومدن سلاح جديدشونو آزمايش كنن !!!

بردم داداشمو رسوندم كلاس، برگشتم...
مامانم ميگه: رسونديش؟
ميگم: پ ن پ! انداختمش تو چاه اينم پيرهنشه....!!