دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

به تعظیم مردم این زمانه اعتماد مکن,تعظیم آنان همانند خم شدن دو سر کمان است,که هر چه به هم نزدیکتر شوند تیرش کشنده تر است.

آدمي كه منتظر است هيچ نشانه اي ندارد هيچ نشانه ي خاصي ندارد!! فقط با هر صدايي بر مي گردد...

من غریبه دیروزم.اشنای امروز و فراموش شده ی فردا پس در اشنایی امروز مینگرمت تا در فراموشی فردا یادم کنی
<<دوستت دارم>>

دوست من دنیا هیچ واندر ان همه هیچ ای هیچ برای هیچ در هیچ مپیچ

نصف شب با جیغ از خواب پریدم. به داداشم میگم کابوس دیدم!خواب جن دیدم!
می گه:آخیییی تو خواب ترسیدی؟ گفتم:پـَـَــــ نــه پـَـَــــ جنــه ترسید بیدار شدم واسش آب قند درست کنم..!!

مادرم ميگفت: دوستانت را ببين، همه به جايي رسيده اند! نميدانست منتظر نشسته ام تا به تو برسم!

تو بانک بودم نوبتم شد رفتم جلو باجه ۷ ،خانمه تقریبا دیگه منو میشناسه انقـــد رفتم بانک
گفت:لطفا” شمارتونو بدید…گفتم:شماره نوبتــمو؟
گفت:پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماره موبایلتـو! فقط بگما من تک می زنم تو زنگ بزن!

در وصالم گر نهانيست چون نگاهت روز شد بر سردلم، يا نباشد قايقي دريا و دستان سينه خواهد شد، تا قسم.

جمعه کویر بودم تو گوشیم ماسه رفته خراب شده دیروز بردم گارانتی ، میگه گوشیتون خرابه؟
گفتم پـَـَـ… گفت : خفه شو بی شخصیت، بفرمااا بیــــرون آقاااا!!!
گفتم میخواستم بگم پـَـَـرت شدم رو رمل های کویر ، احتمالا توش ماسه رفته باشه!
طرف دوساعت عذر خواهی کرده ، میگه پس آوردین درستش کنیم؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ، مرگ مغزی شده آوردم اعضای قابل اهدای سالمش رو بردارین..!

یارو رفته دادگاه زنشو طلاق بده قاضی میگه:میخوای طلاق بدی؟
طرف میگه: پ ن پ یه گونی برنج خریدیم اومدیم با ترازوی عدالت وزنش کنیم

هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز..
فردا یه عالمه کار داری،
قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالتم راحت باشه!

رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه

آنكه پاي تيرك چوبي آب ميريزد ديوانه نيست بلكه باغبانيست اميدوار.

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟
گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!!
گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

سنگيني باري كه خدا بردوش ما ميگذارد، آنقدر نيست كه كمرمان را خرد كند، آنقدر است كه ما را براي دعا به زانو در اورد!