دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

هرگز افسوس پیر شدن را نخورید
چرا که افراد بسیاری از این امتیاز محروم مانده اند . . .

تنها تو تاکسی نشستم به راننده کرایه میدم میگه: ببخشید یه نفرید . میگم پ ن پ خورزورخان هم هستند .

یه بار یه پونصدی کهنه دادم به یه گدا بهم گفت اینو صندوق صدقات بندازی قبول نمیکنه عوضش کن!!
من :|
گداهه ;))
بچه ی دونگ یی :|

رفته بودیم باغ وحش. رسیدیم به قفس میمونا و دیدم یه بچه میمون خیلی کوچولو یه گوشه نشسته. من هیجان زده شدم و گفتم وای ببین چه نـــازه ه ه ه! یهو توجهش به من جلب شد... اومد طرفم... لبخند رو لبام بود... اومد نزدیک میله های قفس... یه دفعه بهم گفت : مـا مـا...
هیچی دیگه ، یه نیم ساعتی از پشت اون میله ها به هم زل زدیم و درد دل کردیم :)))

من موندم چرا ميگن "فرزند صالح گلي از گلهاي بهشت"؟
مگه فرزند آقا غلام چشه؟
يا آقا چنگيز؟
حتي آقا خير الله؟؟!!
يكم انصافو رعايت كنيد تو رو خدا!!

دیدین دخترا توانایی اینو دارن که اتفاقی که تو یه ساعت افتاده رو
تو 5 ساعت تعریف کنن؟؟؟

یارو تو مترو داشت جوراب زنونه میفروخت،
بهم گفت یه دونه بخر، گفتم من مجردم، زن ندارم
گفت بكش رو سرت برو دزدی :))) یه همچین ملتی داریم!

یکی از سخت ترین بازه های زندگی :
اینه که تصادفاً با یه آشنا بشینی تو تاکسی!! خخخخخخ ... هی منتظر می مونی ببینی که اون کرایه ی تورو هم حساب میکنه یا خودت باید دست به جیب شی ! :)))

دقت کردین بعضی وقتا که میریم تو ساندویچی های خلوت ، آخرش موقع حساب کردن ازت میپرسه نون اضافه هم داشتی؟ :| مثلاً میخواد بگه ما انقد سرمون شلوغه که حواسمون نیست! :| خو لامصب خودم مگس تو مغازتو از تنهایی درآوردم خو :))

شماهم اينجوري هستين كه تامامانتون بگه ي كاري انجام بده دستشوييتون بگيره؟هركي مثل منه بزنه لايكو!!!

مامانم بهم زنگ زده.
من : جانم؟
مامانم : جانم نیست منم.!!!

خدایا شکرت
نمیدونم اگه این 4jok نبود, من موقع تنهایی ها و ناراحتی هام چیکار میکردم
الـــــهی هزار مرتبه شکر

یه روز خوب میاد که دیگه هیچکدوم اینجا نیسیم، سر زندگیمونیم، هر کدوم از پسرای اینجا ۳-۴ تا زن دارن هر کدوم از دخترای اینجا ۳-۴ تا بچه !!
به امید اون روز!!!!

اين روزاكه ديگه هواخنك شده بابام نصف شبا به عشق خاموش كردن كولربيدارميشه ي نگاه مملو ازحسرت به كليد كولرميندازه بعدگوشش تيز ميكنه باخودش زيرلب ميگه: اااا كوحیف نونمسايه چرا روشنه؟

يه پشه نشسته بود رومانيتورم،دستموبردم بالا بكشمش،خودشوجمع كرد،بغض كرد،دلم سوخت گفتم آخه اينجاچه غلطي ميكني؟گفت اومدم مطالبت رولايك كنم،همچين نمك گيرشدم خدايي ها!