دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

کاش;خداوند توانی میدادتا آنهارا که بارها گریانده ام "فقط"یکباربخندانم

امروز
خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد,دلتنگت شدم...

یه روز رفته بودم بیرون داشتم پیاده میرفتم که یه دختر خیلی خیلی خوشگل بهم گفت : ببخشید آقا یه لحظه کارتون داشتم
گفتم : بفرمایید
گفت : اینجا نمیشه بریم تو اون کوچه که خلوته
رفتیم بعد چند دقیقه مقدمه چینی گفت : با من دوست میشید ؟؟؟
من جوگیر شده بودم گفتم : نه
خلاصه از اون اصرار و از منم انکار
دید فایده ایی نداره زنگ زد گفت : مریم بیا بریم
چند ثانیه بعد دختر خالم اومد
تازه فهمیدم دختر خالم منو دیده و به دوستش گفته بیاد به من اینجوری بگه
فاجعه اونجاست که بعد این قضیه هرچی بهش میگم منو با دوستش آشنا کنه میگه : ننننننهههههه

طبقه بالامون شرکته،
ب بابا میگم بابا اینا منو نمیخوان؟
خواهرم چپ چپ نگاه کرد،گفتم ب عنوان آبدارچی،
مامانم ی نگاه عاقل اندر سفیه بهم کرد گفت آبدارچی؟
تو دلم گفتم الان میگه اینهمه درس خوندی ک آبدارچی شی،
یهو دیدم برگشته میگه آخه تو بلدی چای دم کنی ک میخوای آبدار چی شی؟
یعنی له شدما

من وقتى مامانم با ى اهنگ زمزمه ميكنه در حالى ك فقط كلمه اخر هر بيت و بلده حس جنون بم دس ميده!
شما هم همينطورين!?!?!?!?

میگن هر چی نو باشه خوبه...ولی دوست کهنه اش خوبه...!دوستت دارم قراضه...

خیالت همه جا با من است ... اما دلم گرمای بودنت را میخواهد نه سراب خیالت...!

باورکن... کمی غم نمک است برای غذای روح ما ...لازم وضروری!

رفيقم رفته از دانشگاهش (دولتي فني) انصراف داده بهش ميگم براي چي انصراف دادي ميگ اخه دختر نداشت دانشگامون
من :-s
دخترا :-))

ای کاش فردا که از خواب بیدار میشویم زندگی یک رنگ دیگر باشد...
همرنگ ارزوهایمان

کاش عاشق اینقدر تنها نبود
کاش دل بستن این روزها فقط رویا نبود
کاش لیلی دست مجنون میگرفت تا که مجنون در پی صحرا نبود کاش شیرین قطره ا احساس داشت تا که فرهاد این چنین رسوا نبود و ای کاش...

ینی انقد بدم میاد
دیدید وقتی تو مترو هستی ، قطار میاد داخل ایستگا وقتی دراش وا میشه 2 ،3 نفری که جلوی در وایسادن کلشونو تا نصف نهار مبدا میندازن بیرونو اینور اونرو دید میزنن؟؟؟!!!
ینی میخوان بگن آمار مسافرارو دارن؟
میخوان بگن اگه کسی جا نمونده قطار راه بیفته؟
میخوان بگن که از امروز استخدام مترو در اومدن؟
میخوان بگن خعلی زرنگن؟
میخوان بگن ؟ چی میخوان بگن؟ هااااا؟
والاه

استاد نیم ساعت تاخیر مبکنه،با هزار بدبختی خرخونای کلاس رو راضی میکنی که پاشین بریم همین تو پله ها که میرسی با استاد فیس تو فیس میشی و استاد برافروخته میگه:من اگه نخوام بیام روز قبلش اطلاع میدم...
به این برکت اگه بخواد نیاد و روز قبلش اطلاع بده!!! :|

سر زنگ زبان شیرین انگلیسی دبیر محترم داشت تا میتونست مشق میداد... بچه ها گفتن خانم وقت نداریم کمش کنید...
گفت امروز بنویسید... مام گفتیم خانوم این هفته روزی 3 تا امتحانه...
گفت جمعه بنویسید... یکی از بچه ها هم گفت خانم جمعه که تعطیله!!!
دبیر هم به طور عجیبی قانع شد!!! صحنه ای بودا!

یه روزایی هست که میدونی یه مرگیت هست اما نمیدونی چه مرگته...
بدیش اینه که دیگران کلا نمیدونن یه مرگیت هست...
بعد تو همون روزا همه اتفاقا یه جوری میشه که در تشدید این حالت مرگیّت اثر به سزایی داشته باشن...
جالب ترین قسمت قضیه هم اینجاس که این روزا کاملا مقارن میشه با یه روزای خاص که شاید فقط یک بار در سال باشه!!! :|