دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

شمام وختی میرید دندونپزشک وختی آمپول بی حسی میزنن احساس میکنید زبونتون بزرگ شده یا فقط من اینطوریم...؟؟؟

یه بار با موتور بدجوری خوردم زمین جوری که موتورم 180 درجه چرخید خودمم تا 10-15 متر کشیده شدم رو زمین ... خلاصه با هزار بدبختی خودمو جمع کردم گوشی موبایل و کلیدو بقیه وسایلمو جمع کردم حسابی شوکه بودم و گیج یه ماشینه اومده رد بشه میگه هوی!!! چرا راهو بستی؟
خدارو شکر فک و فامیل نبود!! همشهرین داریم؟

رفتیم خونه عمم
شوهرش هفتادو راحت داره
سرم تو گوشیمه
شوهر عمم میگه به دوست دخترت سلام برسون
من جام کردم:O
بعد بابام واس اینکه من پرروو نشم
میگه نه ه ه ه
میلاد هنوز دختره خودش:-|:-|
مرده ی پدرمم بخدا:-|:-|:-|:-@

خوارکی ها از نظر دکترهای تو تلوزیون فقط به دو دسته تقسیم میشند:
1-یا سرطان زا هستند
2-یا ضد سرطان

تجربه ثابت کرده تنها همدمی که بعد از پایان یه رابطه ی عشقولانه واسه هر کس میمونه هندزفریه..؟

آقا ما يه روز رفتيم رستوران بعد اومدم جلو فاميل كلاس بگذارم
اول يه زره از فلفل رو خوردم ديدم هيچي نشد!!
بعد اومدم نصف اش رو گير زدم رفتم هوا!!!!
واي اگه اونجا بوديد!!!

پسر عمم ارایشگاه داره
خودش کچله
کلاه مو داره
هر روز میذاره سره زانوش
ی فشن روانی میزنه بعد میذاره سرش
بس ک اتو کشیده موهای کلاهه سوخته:-|
ینی اسم فامیل نیارید ک دلم خوونه

وقتی یادم میفته که سال دیگه ماه رمضون باید هیچ چی نخورم؛استرسی که بهم وارد میشه مثل مور و ملخ وجودمو میخوره
فکر کنم تا رمضون سال دیگه تموم بشم

چه زیباست تنها باشی همانند خدا، آنوقت تمام بودنت خداییست . . .

برای گرفتن گواهینامه ایمان ، مطالعه قرآن ضروری است . . .

خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ
و به گمانم “دوزخی ” دارد ، کوچک، بعید
و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را
گاهی به بهانه یک دعا . . ..

هر وقت یاد یه خاطره افتادی نگو یادش بخیر:چون گذشته ها دیگه گذشته چه خوب چه بد؛ پس بهتره به فکر آینده ی خوب باشی

خداوندا تو را سپاس
هر که به من میرسد بوی قفس میدهد
جز تو که پر میدهی تا بپرانی مرا . . .

پسر داییم هنوز مدرسه نمیرفت
مامانش نوشتن یادش داده بود
اسم فامیلش که مینوشت انگار تو اینه میخوندی:-|:-|
کاره همه کس نیستا
ینی روااانیا
والا با ای فامیلامون

از چوپان پیری پرسیدند چه خبر ؟
با لحن تلخـی گـفت :
گـــــــــــــرگ شد آن بــــره ای که نوازشش میکردم!