دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

یارو با غضنفر دعواش میشه میرن سواشون میکنن میگن سرچی دعواتون شد؟؟یارو میگه ساعت دیواریمو آوردم بفروشم غضنفر یه ساعته رفته وایساده روش میگه بگو من چند کیلوام...:دی

دارمممم نمـــاز میخــــونم داداشٍ 5سالـــم سجــاده آورده کنـــارم پهـــن کـــرده که اونـــم بخـــــونه, منـــم شــــرو کــردم بلنـــد خونـــدن که خیــــرٍ ســــر و کله اش یاد یگیـــــره؟!
میبینـــــم میگــــه : اَی بــابـــا امیــــــر بلنـــد نخون اشتبـــا میکنــــم؟! :)
آقـــا نیگا قدٍ کوچــمولوش کــــردم خندم گــــرف تانک؟!!
بعــــد رفتــــه سجــده میگـــه: الحمـــداللهٍ ربٍ العــــالمینـــــه؟؟؟؟؟ الــــرحمــــانٍ الــــرحیــمـــــه؟؟؟؟
سوالــــی میپــــرسه هه... :دی
بعـــد میگـــه: قبولـــم باشـــه قبــــولم باشه! یــــهو وختـــی سجده بود از فـــرطٍ عبودیـت یه پشتک زد؟!
آخــــه داداشــــیٍ دیوونه اس داریـــــم؟؟؟؟؟؟ :دی

خانمم خدا خیرش بده چند وقته یاد گرفته بستنی درست میکنه:))
هیچی دیگه هی بستنی درست میکنه و منم شدم موش آزمایشگاهیش و باید بخورم کیفیتشو بسنجم:))
باور کنید الان از بسکه بستنی خوردم تو این زمستونیه کل خونم تو رگهام یخ زده:))
تازه گی ها هم یاد گرفته باسلوق درست کنه چند وقت بعد کل هیکلم جوش میزنه:))
فکرشو بکنید تبدیل میشم به یه جوش یخ زده:)))

یکی از تفریحات سالمم تو خونه اینه که جلو بچم از خودم جنگولک بازی و ادا در بیارم و منتظر بشینم ازم تقلید کنهD:
ینی یه همچین آدم با استعدادی هستم منD:

عاغا ما به اين نتيجه اخلاقى، فرهنگى، هنرى رسيديم كه غريب به يقين ٩٠٪ خانُما بيشتر از اينكه عاشق مخاطبشون بشن،عاشق اون حَلَبِ زير پاشن !
توصيه ميكنم با كسى آشنا شدين همون اول بگين يه موتور گازى ٢ زمانه دارين كه باهاش نون دَر ميارين بعد آدمتونو اونجا ميشناسين

عاقا بچه بودم زمستون بودو اتاق سرد بيدارشدم برم پتوي داداشمو كش برم بندازم روخودم،چشتون روز بد نبينه بلند شدم برم پتورو بردارم ديدم خيسه خيسه بله گلا پتورو اب داده بود،منصرف شدم خوابيدم :(

تكرار همه چي توي دنيا خسته كننده است،اما تومثل نفسي...تكرارت زندگي منه

يني از بس خنده دارن اين دوتا پستاشونو اول لايك ميزنم بعد ميخونم امير21 و شيطونك ميگم

خير سرم داشتم با خانوادم فيلم نگا ميكردم يارو داشت بد نگا ميكرد
گفتم مث پدرسگا نگا ميكنه
بعد گفتم مث بابا نگا ميكنه
من :-X
بابام :-O
اهل خانه :-))

گاهی به بعضـــــیا باید گفت:
عزیزم اگه برام بـــزرگ شده بودی فقط به خاطر خطـــای دیــدم بود،
میدونی که آستیگماتم...!!!!!
الله وکیلی راست نمیگم؟؟؟

دخترخالم منو دوس داره،شماره دوس دخترموبلند كرده بود بعد باهاش قرار گذاشته بود رفته بودن اماركشي بادخترخاله ها ديگم بزن بزن ،دعواشون خيلي گر گرفته پليس امده جعمشون كرده بردنشون كلانتري
بعد از كلانتري امدن خونمون منم گرفتن زدن ي فصل گف اگ بفهمم باكسه ديگ باشي ميكشمت منم گفتم چشم فقط شانس اوردم گوشيم خاموش بود والا الان توبهشت بودم ;-)

به بعضــــيا باید گفت :
بعد از این که بازیتون با احســاســات من تموم شد، بذارینش سر جاش،
لطفــــــــا!!!!!
مگه نه؟؟؟؟

چند تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفتهنتيجه كارو بهم بگن.زن فرانسوي گفت:به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم! روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور . روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تورختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .زن انگليسي گفت:من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار. روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.زن ایرانی گفت :من هم عين شما همونا رو به شوهرمگفتماما روز اول چيزي نديدمروز دوم هم چيزي نديدمروز سوم هم چيزي نديدمشكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم.روز زن بر همه زنان ایرانی مبارک.

به خانووووم دوس دخــدر زنگ زدم و داشـــتم باهاش حرف میزدم،
اونم داشت با هندزفیری باهـام حرف میزد که اگه کســـی اومد تو اتاقش
وانمود کنه داره آهنــگ گوش میده.
بعد مامانش صداشو شنید که داره حرف میزنه
و یهههههو اومد تو و گوشیشو گرفت.!!!!!
منم به جای اینکه قطع کنم شروع کردم " تهی" خونـــدم
که یـنـــی داشت آهنـگ گوش میــداد
"من و این این این منو منو این منو این اینهو در و تخته ایم نمیخوایم به هیشکی سر نخ بدیم"
مامانش یکاره برگش گف :" سرنخو دادی مگه دستم بت نرسه "
مام اومدیم جمش کنیم به مکالمه با مادرش ادمه دادیـــمو
هیچــــی دیگه الکـــی الکـــی یه خواستگاری افتاد تو پاچمون
حالا موندم بـــرم خواستگاری یا بی خیال دخدره شم :|

دوســـــت شدن باکـــسی که یه بار ترکت کرده مثل پوشیـــدن لبـــاس چرکات بعدد از دوش گـــرفتنـــه!!
موافقین دستـــا بالا؟