دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

عاغا این مامان بزرگم هر وخ میبینه دارم رازهای شعبده بازُ میبینم میگه پسر تو نمیخای زن بگیری؟؟......
نمیدونم با من مشکل داره یا با دستیارای شعبده بازه ...
مامان بزرگه داریم؟؟؟؟؟ :دی

عاغا ما ی دونه از این دهه هشتادیه داریما تاااااااازه بچه اخرم هست!میدونین که چه جورین گفتنش خوبین نداره!حالا ببینین منو داداشم ک دوتا دهه هفتادیم چی میکشیم از دست او ک هیشی از دست مامان خانوم
این اواخر جملات محبت امیز کم اورده واس تصدیق هشتادیه همش به منو داداشم بد و بی راه میگه
مامانه با محبته دارم؟؟
من:(
داداشم:(
اون یکی داداشم:)
دوباره منو داداشم:((((((

یه سری از حیوونا رو گذاشتیم تو باغ وحش،برای نمایششون پول می گیریم..
یه سری ها رو کردیم تو قفس بدلیل اینکه نمی تونن از خودشون دفاع کنن، ضعیفن..
یه سری ها رو سر میبریم و می خوربم چون لذیذن...
یه سری رو برای تفریح میریم شکار می کنیم..
یه سری رو برای تفریح با کرم گول میزنیم و صید می کنیم...
یه سری رو پوستشون رو می کَنیم و باهاش کیف و کفش درست می کنیم چون زیبان...
بعد بر این باوریم که اونــــا وحــــشــــی اند و مـــــا اهـــــلی...!!

تقدیم به آنکه قالیچه یادش را هرگز در ایوان فراموشی پهن نخواهم کرد!

نمیدونم خواب دیدم به تو اس دادم. خواب بودم به تو اس دادم. از خواب پاشدم به تو اس دادم. من کرم داشتم این موقع شب بهت اس دادم.تو کرم داشتی این موقع شب اس خوندی. اصلا ولش کن بگیر بخواب.

ناخونم بشکنه اگه دروغ بگم!!!
اس دادم ب دوستم با این مزمون(مضمون،مظمون،شایدم مذمون خودتون میدونین دیگه):ساعت 3 مراسم*داریم با مامانو ابجیا تشریف بیارین
با سرعت نور جواب داد:نامزدیته شیطون چه بی خبر.
*تو ماه محرم قرض از مراسم روضس دیگه!
دوست روحیه دس داریم؟؟؟
نمیدونم از شادی تو پوست خودم نگنجم(نامزدی!)
یا بشینم واسه شفای دوستم دعا کنم!

شاید برایت عجیب است این همه آرامشم!
خودمانی بگویم به آخر که برسی دیگر فقط نگاه میکنی...

همیشه قصه تلخ آدم ها تنها شدنه!
اما زیباترین حکمت:"به یاد هم بودنه"

بچه که بودم ..هر روز که تلویزیون و روشن میکردم ارزو داشتم بگه امروز اخرین قسمت اخباره ..!!!! :)

رفته بودم کتاب فروشی یه خانومی اومد گفت:
آقا ببخشید 1 متر کتاب نارنجی دارید؟!
فروشنده بنده خدا مونده بود هاج و واج!
باز خانومه تکرار کرد:
1 متر کتاب نارنجی دارید؟؟!
دیگه علاوه بر فروشنده منم مات و مبهوت زل زده بودم به خانوم!
چند ثانیه تو 1یه سکوت مبهم گذشت؛
بعد خانومه گفت:
آقا دکور خونمون نارنجیه این کتابارو میخوام بچینم تو کتابخونه که دکورمون تکمیل شه!!!!

وقتی دبستان بودم برای تئاتر انتخاب شدم و بهم گفتن باید لباس محلی بپوشی...منم اومدم خونه به مامانم گفتم معلممون گفته فردا لباس اهلی بپوش بیا..
مامانم:))))
حیوانات اهلی:|
من:(

آقاما یه شازده پسر داریم تازه شده یک سال ونیم. ایشون یادگرفته پاور کامپیوترو بزنه وروشنش کنه. دیروز رفته روشنش کرده وبه زحمت رفته بالای صندلی کامی نشسته زل زده به دسکتاپ. رفتم ازش میپرسم چیکارمیکنی پسل بابا؟ خیلی بااحساس برگشته دسکتاپو نشون میده میگه بابا ماما.
حالا تصویر دسکتاپ ما دوتا هاپوکه همدیگه روبغل کردن.
اینم فنچ دهه نودی ما....؟؟؟

مــــــادر تنها کسیه که میتونی براش ناز کنی
سرش داد و بیداد راه بندازی ، باهاش قهـــــــــــر کنی !!!
اما با اینکه تو مقصـــــــر بودی بازم با یه بشقاب غـــــــــــذا
با لبخند میاد و میگــــــه :
با من قهری با غذا که قهـــــــر نیستی

مـــــنــــ
ســوســـو میـــزنـــمــ
فــانـــوس ها تــمــاشـــایــمـــ میــکــنــنــد

چـقــــدر ســـخـتــہ
منـــطـقــے فـڪـــر ڪــنــے
وقــتــے اפـــســـاســـاتـــت داره פֿـــفــت مـیــڪــنـہ . . .