دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

زن:ببين عزيزم،ديروز رفتم آرايشگاه،موهامو كوتاه كردم.حالا ديگه شبيه پيرزن ها نيستم.
شوهر:البته عزيزم،حالا درست شبيه پيرمرد ها شدي!

یـنی وقـتی مطـالبم لایـک میـخوره هـــا ، به شخـصه انـقد انـرژی مـیگیـرم کـه همـه ی جـوک ها رو تا صفحه ی 2060 لایـک میزنم! ( قضیه ی تی تاپه دیگه ) :D

قبــــــلا گفتم رو یخچـــالمــون برگــــه چسبوندیم سوتــــی های بچـــه ها رو مینویسیـــم! ادامشـــه:
شینیـــری.........................شیریــــنی
غَرنامــــه بـَـذایی................برنامــــه غـــذایی
پیــــازٍسَــــر ......................پیاز مـــــــو
محمــــود احمـــدوند.............مهــــــدی احمــــدوند
ملاء عمومـــــــی.................ملاء عام
ممکــــــن داره....................امکــــان داره
پـــــوستٍ کفـــش................جعـــبه کفش
عکـــــس شناسنامـــه دار.............شناسنـــامه عکس دار
مٌچ پـــام درد میکنه نمیتونـــم قنـــوت برم!!!!
بنده اٌتاقـــی تو خٌدامـــونـــه........ بنده خدایی تو اتاقمونـــــه
مخـــاطبـــان.............مخاطبین
چنـــدهـــاسال.............چندین ســـال
خالابـــودگی.................خواب الودگــــی
سٌـــــسٍ پٌرٍ مایونز...........سالادٍ پٌر ســس
استانٍ شیـــراز..............استانٍ فـــارس
بٍیتٍ اولٍ مصــــراع..............مصــــراعٍ اولٍ بیت
خَنــــّیدی لایک کــــن

به سلامتی 4 جوکایی که میخ لایکشون لاستیک دل مارو پنچر کرده تا ما بی زاپاس تو جادهی 4جوک بمونیم.

با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !

شعر طنز در مورد كسايي كه ميخوان زن بگيرن
استخاره كردم امشب/ زن بگيرم من 3 باره
آيه هاي توبه آمد،آيه هاي وحشت آمد،در جواب استخاره
جيب خالي گويد امشب/ خُل نشيُ زن بگيري
چون اگه تو زن بگيري/زير باره غم ميميري
زن نگير بيچاره ميشي/ زن نگير آواره ميشي
دل نبند به پول بابا / پول بابا مال ما نيس
وختي كه ما پول نداريم / هيشكي فكر حال ما نيس
زن گرفتن عرضه ميخواد/پول بي اندازه ميخواد
زن نگيري چونكه ميشي / توي خونه مثل برده
هركسي كه زن گرفته / بعده يك ماه توبه كرده

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !
چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .

پدرم میگه من 20سالگی زن گرفتم توام باید امسال زن بگیری دیگه 20سالته !؟!؟!
من)0!0(
بعد گفت 22سالگی پدرشدم توام باید22سالگی پدربشی؟؟؟؟!
من)0؟0(
منم گفتم خب یه دختر خوب سراغ دارم اونو میخوام!!
پدرم چپ نگام میکنه میگه تو خجالت نمیکشی با این سنت اسم زن میاری ما جلو بابامون پا دراز نمیکردیم حالا تو اسم زن میاری!!!!!!
منم گفتم خودت گفتی!؟!؟؟!؟
میگه من خواستم ببینم با کسی هستی یا نه که معلوم شد بعدشم تا 30 سالگی اسم زن نمیاری بعدشم حواست به عروسم باشه!!!!!!!
اخه اینم بابای مچ گیره من دارم

زمستان در راه است...
ولی...
نمیدانم چرا دارند این روزها هی بلند تر میشود...
بی تو...

سوار تاکسی شدم اخر مسیر رسیدم یک هزار دادم راننده
برگشته میگه خرده ندارم !!! (تو دلم گفتم به من چه )حالا کریه ما میشد 350 تومن برگشته شبیه گربه شرک زل زده تو چشمام نگاه میکنه توقع داره بگم خوب اشکال نداره بقیه اش باشه واسه خودتون منم نامردی نکردم گفتم خوب 1 هزار منو بدید بنده خدا فکر کرد میخوام پول خرد بدم تا داد گفتم 350 باشه طلب شما و سریع محل جرم رو ترک کردم :D
ما اینیممممممممممممممممم:ppppp

کلاس سوم دبستان مدرسه علی اکبر بودم زنگ علوم ساعت 14:30 (هوش رو حال کنید) معلم داشت درس میداد یکی از بچه ها بلند شد گفت اجازه بریم دستشویی معلم ما هم عادتی داشت نمیزاشت کسی بره از کلاس بیرون
خلاصه این همکلاسی ما 3 بار اجازه گرفت ولی معلم نزاشت یه چند دقیقه گذشت دیدم مثله قرقی از سر جاش پرید به سمت در کلاس حرکت کرد معلم گفت ههههههههههههههههههههههههههههههووووووووووووووووش کجاا دیدم توجه نکرد به راه خودش ادامه داد اخرین چیزی که یادمه این بود یک چیز قهوی رنگ متمایل به سبز کمرنگ(:دی) از پاچه شلوارش افتاد زمین و دیگر هیچ:D
(دیالوگ معلم با دانش اموز نگون بخت:D )
معلم : چه کار کردی بچه
دانش اموز: به خدا من بی تقصیرم
معلم: این چیهههههههههههه!!!
دانش اموز: ...!!! سکوت بغض
معلم: برو بیرون خفه شدیم
دانش اموز:گریه؟؟؟!!!
معلم : برید خاک بیارید ، پنجره ها رو باز کنید
بچه ها: چشممممممممممممممممممممممممم
همه تو حیاط بودیم دنبال خاک مگه گیر میومد رفتیم بیرون مدرسه
اصلا اوضایی بود بیا و ببین
پسره هم شبیه پنگوئن از مدرسه به سمت خونه شون رفت شلوار عوض کنه
از اون روز معلم دیگه هر کی دستشویی داشت میزاشت بره
واقعا باید اینجوری متنبه بشن معلم های عزیز:D

اقا دیشب اینجا برف اومده صبح که از خواب پا شدم گفتم برم یکم کار خیر کنم مردمو تو این هوای سرد نجات بدم میرفتم جلوی دخترا بوق میزدم دست بالا میکردن من سوارشون نمیکردم آخ چه حالی میداد یه پیرمرد پیرزن رو سوار کردم بردم رسوندم ازشون پول نگرفتم نبودید ببینید چه ذوقی کردن اشک تو چشاشون جمع شده بود نمیدونستن چجوری تشکر کنن الانم داشتم میومدم خونه از تو ابها میرفتم پاشیده میشد اینور اون ور حواسم نبود یه دختره بغل خیابون منتظر تاکسی اب ریخت روش (به من چه میخواست اونجا وانسته)خلاصه دلم براش سوخت هوا به اون سردی خیس خیس شده بود سوارش کردم رسوندمش بعد قرار شد از این به بعد مخاطب خاصم باشه
من:-)
خدا:-)))))))
پیرمرد پیرزنه:-))))))))))))))
اون دخترایی که سوارنکردم:-((((
مخاطب خاصم اولش:-((((((((((((
مخاطب خاصم بد پیاده شدن:-))))))))))))))))))

اطراف میکنم دبستان که بودم
همیشه زنگ اخر دیر از کلاس میومدم بیرون
بعدش زیر میزها رو نگاه میکردم همیشه چیزا جالبی گیرم میومد
خودکار،مداد هر چی بگی گچ ها رو هم جمع میکردم:D میبردم باهشون رو درو دیوار مردم یادگاری مینوشتم....
البته بگم قسمت ,وسایل گمشدها نداشت دبستانمون وگرنه من تحویل میدادم .. گفته باشممممممم:D
من چنین ادم فداکاری هستم

یکی از تفریحات سالمم اینه وقتی حالم گرفته ست برم یک شمع روشن کنم (حالا میگید چه رومانتیک)
بعدش برم در لونه مورچه ها وقتی دارن میان بیرون قطره های شمع رو بریزم از بالا رو سرشون مومیایی بشن:p
اینقدر ارامش بخشه

اعتراف می کنم یه روز بدون ماشین رفته بودم سر کار، ولی سوییچ ماشین توی دسته کلیدم بود. برگشتنی وقتی از اتوبوس پیاده شدم برگشتم در اتوبوس رو قفل کنم!