دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

بیاین اعتراف کنیم که هنوز که هنوزه از آمپول هم میترسیم!!!بیاین!!!

(((اتفاقهایی هست که حسرت آن تا همیشه باقی میماند مثل حسرت یک بار دیگر بوسیدن دستان مادر …
فرستنده : امیر )))
این جمله رو بیشتر از50بار با حسرت خوندم ، وفقط حسرت خوردم..........

بابا همین که وارد مطب دکتر میشی و بوی مطب به دماغت میخوره حالت خوب میشه...

به نظره من مدیریت این 4جوک اگه به اندازه این همه که ارسالی ها رو میخونه و چک میکنه که نکته غیر اخلاقی توش نباشه یا تکراری نباشه...درس میخوند الان یه دکتر فوق تخصص بود.(باید قدر دونست)

از زندگي هم شانس نياورديم كه دختر بشيم مهريه با ارزش نجومي برامون بذارن تازه بعد ازدواج توو خونه بخوريم و بخوابيم شوهرمون كرور كرور پول بريزه به پامون تازه كاراي خونه رو هم مثه ظرف شستن و لباس شستن و ... با ماشين مخصوص خودش انجام ميشه تازه آخرشم هر چي بد بختيه زير سر دختراست (ميگين نه سريال ميلياردر رو ببين )
اصن حالا كه اينجوري شد من خودم ميخوام در آينده كه ازدواج كردم توو خونم مرد سالاري باشه مثه اون قديم قديما!

يكي از تفريحات سالم مون تو دوران طفوليت اين بود كه بعد عيد كه هوا گرم ميشد دو زنگ آخر كه هوا بد جور گرم ميشد ما زنگ تفريحش ميومديم روي پره هاي پنكه سقفي كلاسمون پر گچ و گرد گچ ميكرديمو وقتي معلم ميومد مي گفت پنكه رو روشن كنيد ما مي زديم رو دور تند عاغا كلاس كلا مه ميشد و اين گچا عين تو فيلما كه تركش از كنار چشم آدم رد ميشه ميخورد به در و ديوار ، ما هم از قبل با خبر بوديم قبلش پناه ميگرفتيم فقط صداي آخ و اوخ معلم ميومد ! اصن يه وضي بود كه نگو!
بله راسته كه ميگن اگه ابتكاري در ثريا هم كه باشه بدست دانش آموزان پارسي
كفش ميشه

موقعی که میخاست دنیا خراب شه همه خانواده رو به همین بهونه تو خونه مادربزرگم جمع کردم و با داداشم (اشتباه نکنید دهه شصتیه!) هماهنگ کردم رفتم تو خونه الکی یه شمارش معکوسی (واسه پایان دنیا)شروع کردم به داد زدن طوری که داداشم تو حیاط بفهمه عاغا این آخراش باحال بود یکی قرآن میخوند یکی تسبیح تو دستش دختر خالم تو بغل مامانش میلرزید از ترس و کلا فضا خنده دار بود که شروع شد3............2............1 این یکو که گفتم در یک اقدام از پیش طراحی شده داداشم یه بشکرو تو حیاط انداختو هل داد عاقا یه همهمه ای شده بود صدای جیغ بشکه و از همه بلندتر صدای خنده منو داداشم !!! اون آخرم یه دل سیر کتک خوردیم.
شما با لایکاتون تسکین بدین این دردامو!!!!

خواهرم(دهه هشتادی گودزیلاکه نه ادم خوار)انقدرگیردادوالتماسم کردکه واسش جوجه ماشینی بخرم،اخرش اسب شدیموواسش خریدیم،ی شب که ازسرکاربرگشتم دیدم جوجه بدبخت توی کارتنش شده کتلت،نگوخواهره خنگول ماخواسته عروسش کنه پاشده انداخته توی تشته اب بشوردش وباقیچی پراشواصلاح کنه خوش تیپ بشه!!!ای خداخواهرداریم ازنمکی خنگتره؛بزن لایکوشایدبغضم ترکید؛

هنوز هم بوی خاک را دوست دارم ...
و هنوز هم دلم کودکی است عاشق بازی با خاک
نگران نباش ...
حال دلم خوب است ...
فقط گاهی بهانه ی خاطراتی را میگیرد که با دستانم خاکشان میکنم...
زیر انبوهی از گریه ...
گریه هایی که بویشان را دوست ندارم ...

گاهى احساس آخرین بیسکویت باقى مانده در یک بسته را دارم !
تنها ،
شکسته ، و از همه مهمتر ، او که مرا مى خواست دیگر "سیر" شده است...

ا‌هـــــالی 4 جـــــوک ســـــلام گرم مــــــرا از قــــطب شـــمال پـــذیرا بـــاشید ، كـــــه هــــر وقـــت دلــــم مـــیگیره مـــطالبتون شادم مـــــیکنه ، همیشــه شـــــــــاد بـــاشــــید

خـــیلی وقــت بـــود بــــالای اون مــــاموته می نــــوشت ... مــــهمان .... نـــمیدونم چی شــــده که امروز اسمم رو اون بالا نــــوشته و بــــهم مـــیگه خـــوش آمـــدی ! خیلی وقت بــــود کـــــسی بهم نــــگفته بـــــود خـــوش آمدی هــــی ‌غــــــریبی ،،،،،

گاهی مسیر جاده به بن بست میخورد
گاهی تمام حادثه از دست میرود
گاهی غریبی که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود

خونمون مهمونی بود .
منم مسئول آوردن غذا برای مهمون های آقا بودم .
تند تند میرفتم و میومدم . دیگه همه سوپشون رو خورده بودند و پلو میخوردند که کار من تموم شد و با یه ظرف خورشت نشستم سر سفره . دیدم بازم صدام میکنن فوری گوشت خورشت رو ریختم توی بشقابم و رفتم بیرون اومدم دیدم گوشت نیست . خلاصه صداشو در نیاوردم و غذامو خوردم .
بعد غذا دیدم دائیم میخنده میگه یه تعارف نکردی منم گوشت رو از بشقابت برداشتم .
آخه فک و فامیله ما داریم ؟ گوشتهای بشقاب جلوی خودشو خورده بود به این یه دونه هم رحم نکرد .
خلاصه از اون روز دنبال هر فرصتی میگردم تلافی کنم نمیشه .

يه سواله كه خيلي وقته ذهن من و به خودش مشغول كرده
اونم اينه كه وقتي كسي پولمون رو بالا كشيد يه ليوان آبم روش بريم كلانتري بگيم كلاه كذاشتن سرمون يا كلاهمون رو برداشتين ؟!
من كه حسابي گيج شدم !!!!!!