دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

کاش دستان خدا پیدابود...
تا درانوقت که بی حوصله و تنهایی...
و دلت از غم دنیا مملو...
بزنی تکیه بران...
و بخندی به همه رنج جهان...

ینی بضی وقتا از یه مطلب انقد خووووووششششم میاد که یه بار لایک میکنم؛بد میرم پایین بعدی رو بخونم اما دلم هنوز بالا گیره!!!!دوباره برمیگردم قلبرو فشار میدم(بعله خودم میدونم مدیر جان میگه:شما یه بار رأی داده اید!)اما بازم عوضش حال قلب خودم خوب میشه:))

یکی از بدبختیای من اینه فامیلام همش دوس دارن خوش باشن (منم لنگه همونام). بابابزرگم فوت کرده بود صبح روز سومش منو پسر دایی و دختر داییم رفتیم لب رودخونه که پسر داییم ماشینشو بشوره. باور نمیکنید یه لحظه نمیدونم چی شد که یهو پسر داییه اهنگ گذاشت؛ دختر داییه شرو به دس زدن کردنو منم قر (غر ) دادن همانا ... هیچی دیگه بابابزرگم سر هیچی شانس نیاورد. اخه به اینام میشه گفت فک و فامیل؟؟؟

نمی دونستم اون زباله هایی که من دورشون انداختم،
انقدر به دهن بعضی های دیگه مزه می کنه....

حواکه بغض کندخداهم اگربرایش سیب بیاوردبازچیزی جزآغوش آدم آرامش نمیکند

عشق به زبونه منو عشقم....
عشق یعنی وقتی تو خیابون با دوستاتی،هی مراقب رفتارت باشی و نخندی تو خیابون وکسی رو نیگا نکنی وبگی نکنه کسی منو ببینه و بره به عشقم بگه و از دستم ناراحت شه....

من دختر داییم رو دوست داشتم ولی بابام مخالف بود. تا شد اینا یه روزاومدن خونمون. سر سفره دختر دایی بدبخت ما بعد سفره چیدن با کلی ذوق اومد پیش بابام نشست (البته فقط همونجا جا بود) که بابای بی ذوق ما بعد چند لحظه از جاش بلند شد و به بهونه ای جاشو عوض کرد.اخه بابایی نمیشد یک رب دندون رو جیگر بذاری.الانم دو ساله که ارتباطمون قطع شده.(نه بخاطر اون قضیه). خودتون بگید اخه باباس که من دارم.؟؟؟

بی حجابی زن از بی عفتی او و بی عفتی زن از بی غیرتی مرد است

در این سیاهی شب بوی نور می آید

سپیده نزدیک است

صدای پای سواری ز دور می آید....

شاعر پدر عزیزم آقای نادرعبدالوند

آقا ما دوم سوم دبیرستان بودیم، دهه فجر بود. یه آقایی اومده بود سر صف قرار بود زنگ انقلاب رو به صدا دربیاره!! اون چکشه رو گذاشته بودن تو یه سینی داده بودن دست یکی از بچه ها که ببره با احترام بده به اون آقای محترم!
این رفت و رقت تا نزدیک شد، یهو ما دیدیم خودش چکشو برداشته و به جای اون صفحه آهنیه داره میزنه به سینی!!!!
دیگه تصور حیاط گاز گرفته شده مدرسه و چهره اون آقائه با خودتون!!

مخصوص 3 نصف شب سلام می خواستم بگم فیلم دیدن بسه دیگه برو بخواب راستی یه چیز دیگه یه سوسک تو اشپز خونست

هرشب بخاطرتوازخواب پاميشم به دروديوار ميزنم تابه توبرسم اى " مستراب "

گــــــــــــــــــــاهی دلـــــــــــــــــــم میـــــــــــخواهــــــد..........
همــــــــان دستانــــــــــی را بگیـــــرم که تــــــــــو به همــــــــــــه دادی
غیـــــــــــــــــر از مــــــــــــــن.......
و ای کـــــــــــــاش ایــــــــــــن آرزو محـــــــــــــــــال نبود...........

تنها صدای پایت کافی ست
تا دوباره در هوای آمدنت جان بگیرم!
تو همیشه دعوتی!
راس ساعت دلتنگی

چند سال پیشا مامانم بهم گفت برو سه چهار کیلو گوجه از تره بار بگیر یه مقدار رب درست کنم.آقا من رفتم گفتم نیم کیلو گوجه میخوام طرف هم واسم 3 کیلو کشید اومدم خونه!!!
به خیالشون بچه زرنگ تهرونن!!