دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

یـکی از اقـوام مشـرف شـده بـود مـکه ایـن آقـا پـیرم هسـت چنـدتـا مـرضم داره طـفلی نمیـتونه دستـشویی خـودشو زیـاد نگـه داره
حـالا ایـن آقـا کـاروانُ گـم کـرده ایـن وسط ام یـهو دستـشوییش میگـیره هـی بـه ایـن عَـربا میـگه دستشویی کجـاس؟دستشویی کــجاس؟اونـام کـه نمیفهمیـدن ایـن چـی میـگه ...یـهو فـشار زیـاد میـشه یـه جـرقه بـه ذهنـش میـزنه آنتیک خخخخخ میـره یـه مغـازه میـگه یـا اَخـی یـا اَخـی بـعد گـلاب بـه روتون به حـالت آمـاده بـاش میشـینه میـگه جـیــــــــــــش جیــــــــــــش ... یـارو هـم یـه لبـخند بـهش میـزنه بـا دست دستـشویی رو نـشونش میـده
فک وفامیل باهوشه داریم!!!!

*سنت فاطمه(س)*
خدایا لذتم مدام باد!!!
.
.
.
نمیدانید واقعا نمیدانید چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زنهاست را میزند!!!(بلانسبت همه داداشای پاک 4جوکیم)

بهتون گفته بودم که..
گوشیم یه مخاطب خاص داره؟؟
اسمشو بگم؟؟ بد نشه یه وقت واسه گوشیم آبروش بره؟
نه عشکال نداره میگم اسمش... هندزفری!!!
هر وقت میخواد باهاش بحرفه یا براش آواز و اهنگ بخونه
میپیچوندش!!!
نه بابا زوری که نیست بارها بهش گفتم شما قسمت هم نیستید
چند بار به گوشیم گوشزد کردم اما میگه دیگه عاشقش شده
و تیرش رو تو قلبش خالی کرده
و سال هاست که جای تیریش مونده!(جای تیر همونجاس که هندزفری وصل میشه)
برای رسیدن این دو به وصلت و نپیچوندن همدیگه براشون لایک بزنید!!

یک پایان تلخ ، همیشه بهتر از یک تلخی بی پایانه

جاتون خالی رفته بودم مشهد دم پنجره فولاد قسمت خواهران شلوغ بود ولی برادران خلوت بود داشتم میرفتم سمتش چندتا خانم صدام زدند که دخترش که حدود 3سالش بودو ببرم پنجره را ببوسه بردمش تا بوس کرد همشون زدند زیر گریه دلم ریخت روهم به یکیشون گفتم چراگریه میکنید گفت اون دختربچه سرطان داره.....دیگه نفهمیدم چه طوری اومدم کنار اشکم دراومد ...تورو خدا دعاش کنید

یارب توبگو که من کجا گریه کنم؟سربه کنج قفسی برده وخون گریه کنم؟صبرایوب کجاست از که بجویم اورا؟تا که خود در عوض ایوب هم گریه کنم.

همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی که لباس پدری میپوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
خب طبیعیست که یک روز به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد

یگانه داوری که گناه ما را هرچه باشد میبخشد مادر است.

چند روز پیش داشتم تو اینترنت دنبال برنامه ی وینرر (باز کردن فایل های فشرده) میگشتم ک تو ی سایت پیدا کردم.
با خوشحالی دانلودش کردم و تا خواستم بازش کنم دیدم واسه باز کردنش خود همون برنامه رو میخواد.
من :(
خوب کصافطااااا اگه این برنامه رو داشتیم ک دانلود نمیکردیمش.
الآنم دنبال یکی میگردم این برنامه رو داشته باشه ک برنامه رو باهاش باز کنم و بنصبم.
نویسنده ی سایت D=
برنامه ی وینرر =)))
بازم من :(

مراهیچ چیزعذاب نمیدهد.جزاینکه همیشه دانسته خطاکردم؟ندانسته آلوده شدم؟نشناخته وابسته شدم؟ونخواسته رانده شدم..!

من یادمه7 سالم بود رفته بودم خونه خالم اونجا من چون شر بودم کسی ب کارم کار نداشت چون هرچی ب من میگفتن بشین بچه!!! من لجبازی میکردم و بدتر میشدم داشتم توی خونه راه میرفتم یهو چشمم افتاد ب ی تلفن تو اون لحضله دیدم ک توی پریز نیس منم یهو جو کار کردن برداشت گفتم برم بزنم تو پریز کنار تلفن ک رفتم خاله بنده داشت مثلا نماز میخوند من این دوشاخه رو برداشتم تا نزدیک پریز میبردم یهو خالم با صدای بلند میگفت ”الله اکبر””” منم خوشم امده بود هی دوشاخه نزدیک پریز میکردم هی خالم داد میزد سر نماز منم ک دیگه خسته شده بودم زدم تو پریز چشمتون روز بد نبینه این تلفن مثل ماهواره امید رفت تو اسمون یه صدایی کرد ک تا اون موقع اونجور صداییی نشنیده بودم بعد فهمیدم ک زدم توی پریز برق!!!!!!!

خورشید عاشقانه میتابد تمنایی ازما نداردو این پیام را میدهد که عشق باید بی تمنا باشد...

خدایا آدم خلق کردی یا تخم مرغ؟
چرا همه تو زرد از آب در میان....

عاغايه زماني تودوران جاهليت ي مخاطب نيمه خاص داشتيم، از درد پول كافي شاپ فقط خيابونارو متر ميكرديم
وقتي ام ميرسيدم خونه سرطان پا ميگرفتم:-D
خخ بي اف دست و دلبازه من داشتم!!؟
يني شانسم تو حلقتون

درس عبرت :
یکی از فامیلا مرام گذاشت گفت رییس اداره ی بوق رفیقمه , بهش میگم فردا برو پیشش برات یه کار جور کنه ! آقا ما خوشششششششششحال خوششششششششششحال رفتیم , به خدا مدارکمم برده بودم که در جا استخدام شم !! ( نخند ! جوونیه و هزار آرزو )
رییس اداره کلی تحویلم گرفت و خداییش آماده بود استخدامم کنه ! گفت خوب شما رشتتون چیه ؟ اینجانب با شرمندگی اسم رشتمو گفتم !! به خدا اونروز که من قبول شدم میگفتن آیندش خوبه اما نه که الان تحریمیم کلن با رشتم دو تا فحشم نمیتونم بخرم !! خلاصه یارو یه سری تکون داد گفت من برااتون یه پیشنهاد دارم !
برقی از امید در چشمانم پدیدار شد !
گفت : خانوم برید فوق لیسانس بگیرین اممممممما یادتون باشه هر رشته ای غیر از این رشته !
و در نهایت برام آرزوی موفقیت کرد !
همه ی هستیم با خاک یکی شده و با پیشنهادی گهربار بازگشتم ...