دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

بهترين ياران کسي است که ناسازگاريش اندک باشد و سازگاريش بسيار . رسول خدا صلي الله عليه و آله

خنده کوتاهترين فاصله بين دو نفر است . ويکتور هوگو

دوست مثل پول ، بدست آوردنش از نگه داشتنش آسان تر است. باتلر

از آهسته رفتن نترس ، از بي حرکت ايستادن بترس . مثل چيني

آقا من یه رفیق دارم تو مجالس عروسی ارگ میزنه تعریف میکرد میگفت تو یه روستایی برا عروسی رفته بودم موقع شام وقتی غذا آوردند (غذا چلو مرغ بوده) یه نفر با آفتابه آب مرغ سر سفره آورده و روی غذای مهمونا میریخته.
واقعا جای همه خالی

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----‏‏
خاطرات دوران دبيرستان؛ به درخواست كاربر "سلنا گومز"‏
يادتون مياد يه مدتي توي اين تخم مرغ شانسي ها؛ يه خودكارهايي بود كه از بغلش يه كاغذ بيرون مي اومد؛ بعد هم كه ولش ميكردي به صورت فنري ميرفت داخل؟‏
من كاغذ داخل يكي از اينا رو با ظرافت بي نظيري‏!‏ بيرون اورده بودم و به جاش يه كاغذ سفيد چسبوندم...‏
لامصب اينقدر تو تقلب مؤثر بود كه بچه ها خودكاره رو ازم دزديدن...

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----‏‏
خاطرات دوران دبيرستان؛ به درخواست كاربر "سلنا گومز‏"‏‏
من معمولا هر وقت ميخواستم تقلب كنم؛ رو يه كاغذ به اندازه يه برگ دفترچه يادداشت جواب سؤالها رو مينوشتم؛ بعد وقتي كه سر جام روي صندلي مستقر شدم؛ پاهامو باز ميكردم و برگه رو ميذاشتم رو صندلي بين پاهام. اينجوري وقتي كه دارم به برگه تقلب نگاه ميكنم همه خيال ميكنن كه دارم به برگه امتحان نگاه ميكنم؛ وقتي هم كه مراقب ميومد يه پامو مي انداختم رو اون پا؛ برگه تقلب قايم ميشد...تا اينكه...‏
يه روز امتحان داشتيم و من از همين روش استفاده كردم؛ در حين امتحان نفر بغل دستيم چندتا سؤال ازم پرسيد؛ منم داشتم بهش ميرسوندم كه مراقب شنيد ما داريم حرف ميزنيم و اومد به من گفت: "بلند شو جاتو عوض كن؛ برو اونجا بشين...‏" ؛ حالا منم كه برگه تقلبم رو صندلي؛ اگه مراقب ميديد‏=امتحان صفر‏!‏
عاقا هر چي من به بهانه ي اينكه وسايلمو جمع كنم لفتش دادم كه مراقبه بره و تقلب رو وردارم؛ لامصب نميرفت؛ تا بلاخره يه فكري به سرم زد...خودكارم رو انداختم زمين و خم شدم برش دارم؛ بعد به بهانه اينكه پشتمو دارم ميخارونم آدامس تو دهنم رو چسبوندم به پشت شلوارم و بعد نشستم رو كاغذ تقلب...‏!‏‏!‏ در حين جابجايي هم مواضب بودم پشتم به سمت مراقب نشه‏!‏‏!‏‏!‏
درسته تا يه هفته سوژه خنده بچه ها شده بودم؛ اما از مهلكه جون سالم به در بردم...‏
لايك‏=ارزشش رو داشت

----- (~~~) <هر روز ظهر كته‏!‏‏!‏‏>‏ (~~~) -----‏
خاطرات دوران دبيرستان؛ به درخواست كاربر "سلنا گومز‏"‏
پيش دانشگاهي بودم؛ يه روز یه امتحان نسبتا مهم داشتيم (امتحان زيست؛ منم كه رشته ام تجربي بود‏)‏ منم كه طبق معمول هيچي نخونده بودم...‏
از قضا بيشتر بچه ها هم چيزي نخونده بودن يا چيزي حاليشون نميشد كه يهو يه فكري به سرم زد. رفتم به بقيه گفتم "امتحان امروز بايد تحريم بشه؛ بچه ها وقتي برگه امتحاني رو تحويل گرفتيد هيچكس چيزي ننويسه و همه برگه سفيد بدين تحويل؛ بعدش ميگيم كه يه روز ديگه ازمون امتحان بگيرند؛ اونا هم كه نميتونند به همه صفر بدن...‏"‏
اينطوري شد كه من شدم رهبر کودتا...‏!‏‏!‏
تا اينكه زمان امتحان فرا رسيد...همين كه معلمون اومد گفت: "هر كس برگه سفيد بده تحويل...صفر‏!‏‏"‏ (من نميدونم كي رفته بود به معلمه نقشه ما رو گفته بود؟‏)‏
من يه نگاه به عقب (به بچه ها‏)‏ انداختم و با سر علامت دادم "بريم؟؟؟‏"‏ گفتند "بريم‏"‏ منم گفتم "پس بريم...‏"‏ و بلند شدم رفتم برگه سفيد رو دادم به معلمه و بلند گفتم: "امتحان امروز بايد تحريم بشه‏"‏ به خيال اينكه بقيه هم پشت سرم دارن ميان...‏
هيچي ديگه؛ دو ساعت بعد خودم تنها پشت در دفتر وايساده بودم و با خودم اين شعر رو ميخوندم:‏
‏"من مرد تنهاي شبم/مهر سكوت بر لبم‏
لاي لاي لالاي لاي لاي لالاي/لاي لاي لالاي لاي لاي لالاي‏"‏ !!!

ویـــــــژه D$D$D
یـکـی از لـذتـهـایـی کـه دیـگـه نـیـسـت ..
ایـنـه کـه ســرِ مـسـئلـه ای سـاده بـا مـن بـحـث کـنـی..
مـثِ هـمـیـشـه سـکـوت رو انـتـخـاب کـنـم..
بــِرم رویِ مـبـل جـلـویِ تـلـویـزیـون لــَم بـدم..
بـی هـدف کـانـال هـا رو عـوض کـنـم و خـیـره بـه صـفـحـه بـمـونـم ..
بـعـد تـو دلـت طـاقـت نـیـاره کـه بـی جـهـت مـنـو رنـجـونـدی ..
بـخـوای سـکـوتـم رو بـشـکـنـی ..
آروم زیـرِ لـب صـدام کـنـی.. مـن مـی شـنـو م و بـه رویِ خـودم نـمـیـارم ..
بـعـد بـیـای بـشـیـنـی رو پـام.. پـاهـاتـو دورِ کـمـرم حـلـقـه کـنـی ...
بـا دسـتـات مـوهـامـو صـاف و صـوف کـنــی ..
ی دسـتـت دورِ گـردنـم بـاشـه و بـا ی دسـتـت صـورتـمـو نـگـه داری.. زُل بـزنـی تــو چـشـام..
و فـقـط ی جـمـلـه بـه زبـون بـیـاری :
عــــاشــّــقـــتـــم .. بـبـخــشـیـد ..
لایــــــــــــک= گـاهـی نـمـی دانـی از دسـت داده ای یـا از دسـت رفـتـه ای ؟

ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿـــــــﺪ :
ﺗـــــﯿــــﺮﯼ ﻫـــــــﺎ ﺷﺎﺩ ﺗــــﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﻏﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺗـــــﯿــــﺮﯼ ﻫـــــــﺎ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻣﺎﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﯾﻦ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ♥
ﺗـــــﯿــــﺮﯼ ﻫـــــــﺎ ﺑﺎ ﺣــــﺎﻝ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﻭﻗــــــــﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺗـــــﯿــــﺮﯼ ﻫـــــــﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺑﺪﺟﻨﺲ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﻣﺎ
ﺑﺪﺟﻨﺴﯿﺸﻮﻥ ﻫﻢ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺧﺎﺻــــــﯽ ﺩﺍﺭﻩ ♥
ﻣﻦ ﻫﯿــــﭻ ﻋﻼﻣﺖ ﺳﻮﺍﻝ ﯾﺎ ﺗﻌﺠﺒﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﭼﻮﻥ
ﻫﻤــــﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﮐﺎﻣﻼً ﻭﺍﺿﺢ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴــــــﺖ ♥
ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺩ ﺗـــــﯿــــﺮﯼ ﻫــــــــــﺎ ..

ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﯿﺸﻪ ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺍﮔﻪ ﺧﻮﻧﺖ
ﻭﺍﯼ ﻓﺎﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ !! : ﺩﯼ

دو بـار بـگـی چـَـــشم ، دفعـه ســـوم میشــــی پــــَـ ش م
؛)

آقــــــا ريمـــل خريدم 50 تومن
.
.
.
.
شكست عشقي كه سهله ..... خودتم بكشي گريه نميكنم :|

بچه ها یه خواهشی ازتون دارم همانطور که میبینید متاسفانه مالب مذهبی کمترین لایکو میخورن
پس بهتره شان پیامبرامونو پایین نیاریم. لطفا کمتر حدیث بزارید

روزهاست که با تلفنم به کسی زنگ نمیزنم...
حتی تلفنم را نیز جواب نمدهم...
چون قبل از برداشتن تلفن باید صدایم را عوض کنم و کمی شادترش کنم...!!
و من...
حوصله ی عوض کردن صدایم را ندارم
به همین سادگی...