دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

عاقا 6 ماهه پیش خالم فوت کرد...بعد چون خواهرم که خبر بد میشنوه بیهوش میشه ،قرار بود بهش نگیم که خالم فوت کرده... خلاصه من زنگ زدم خونه خواهرم و گفتم سحر جون خاله حالش بده مامان بابا دارن میرن کرج....گفت:تو و علی(داداشم) هم میرین؟ گفتم: نه ما واسه چهلمش میریم....
عاقا این خواهر من هنوز به هوش نیومده...
خواهرم 0o
گوشی تلفن OO
بیهوشی ________
بقیه رو هم ندونید بهتره
ااااا خوب حواسم نبووووود....

زندگی زیباست باور کن
فقط گاهی اشتباه های عمدی وسهوی مردمانش باعث میشد این دنیای قشنگ بد شود

دیروز خواهرم از مدرسه اومد چنان پرید تو اتاق زَهرم اب شد
میگم چته چرا مثل چی میای تو اتاق ، ترسیدم دیوونه...
میگه وای قراره فردا ببرتمون اردو ، بدو بدو یه کاغذ خودکار بده یه لیست بگیرم چی باید ببرم همرا خودم ^_^
.. خب ... گوجه سبز 1 کیلو ، چیبس 3تا ... ، پفک 4تا .. کرانچی 2تا بزرگ.. لواشک 20 تا .. ترشک 15 تا... پیتزا ... ادامس 2 بسته.. نوشابه .. دلستر ....رانی.....
بهش میگم حالا کجا قراره ببرنتون ...
میگه .. هوووم.. اها تو حیاط مدرسمون (((((((: ^ن^
O-o چییی ؟؟؟!!!!!!
پخخخخخخ ... ینی دیروز تاحالا سوژه خندمه ... اردو ... بعد ..حیاط مدرسشون... پخخخخ
اینجور این خواهر ما ذوقیده بود گفتم سفر دور دنیا قراره ِبرن... ((:
حیاط مدرسشون بود این همه چیز خرید جای دیگه میرفت فک کنم بابام مییفتاد تو زیر قرض…. )):

*چکاوک پرنده ی احساس*
واااا!!!! مگه بيل گيتس آدمه؟!؟ من فک ميکردم بيله يکی ب اسم گيتسه! مثلا مثه بيله مش اسماعيل :)))))

*چکاوک پرنده ی احساس*
وای خدا باورم نميشه من تونستم...
من تو نس تم... گره هندزفريمو تو تاريکی(بله برقا رفته بود) باز کنم! باورتون ميشه؟! اصن حسه افتتاح کارخونه بستنی ميهن رو دارم الان! :)))))

اگر کلاغ بی دانه ای با تکه نان خشکیده ای مهمان خانه ات شد ، مترسک مشو!

بچه که بودم میرفتم جلودزدگیرمغازه ها باژست های مختلف وایمیسادم!
فکرمیکردم داره ازم عکس میگیره !
ولی نمیدونم چراهیچ وقت عکس های گرفته شده به دستم نرسید !!

يكي از حركتهاي آرايشي بهداشتيم اينكه وقتي دارم كفشامو درميارم همينطور كه جوراب پامه با جورابم رو كفشمو تميز كنمو خلاصه بعد برم داخل! مامانم يروز ديده منو الان سلب اعتمادم كرده هرروزم بايد جورابامو دربيارم برم خونه بعدم بشورمشون تازه كفش تميزم پام ميكنم بد نيكا ميكنه! يبار نشد بخاطر خلاقيتم لپمو بكشه !!

همیشه دوست داشتم یه دکتر ک میبینم بگم؛
سلام دکتر‏! خوبین؟ مرض جدید چی دارین؟
شما همچین حسی ندارین؟ :|

يکي ازفانتزيام اينه که يه داداش داشته باشم<ترجيحااسمش اميرحسين ،اميرعلي ،اميرضا،و....به هرحال تواسمش اميرباشه>
ازمنم بزرگترباشه،بعداين داداشه يذره غيرتي باشه هرجاميرم بهم گيربده وخودش منوبرسونه،بعديه روزکه دارم ميرم خونه ي بهترين دوستم داداشم هم بياديه دل نه صددل عاشق دوستم بشه.
بعدمنم تاميتونم اذيتش کنم .....
خيلي فانتزيه بدي بود،نه؟!!؟؟!؟!!؟
خب آرزوبرجوانان عيب نيستش که.....
:d

یکی از فانتزیایه زمان کودکیم این بود موهامو وقتی از بغل سرم گیس میکنم مثه جودی ابوت تو هوا بایسته،واسه همین که یه روز خونه تنها بودم رو کل موهام چسب ریختم که خشک شه و تو هوا بایسته،وقتی مامانم اومد خونه و منو دید دستمو گرفت برد سلمونه موهامو با ماشین شماره ۴ زد،تا یه ماه جرأت نداشتم تو اینه نگاه کنم،جودی ابوت هم که شروع میشد میزدم زیر گریه و تلوزیونو خاموش میکردم.ازون موقع دیگه جرأت ندارم فانتزی داشته باشم.

خدا را دوست بدار
حداقلش اينه كه يكى رو دوست دارى كه
روزى بهش مى رسى...

يه بار داشتيم با بابام فوتبال مي ديديم بعد يه كلوز اب از مسي كرفت باباي من با يه :-& بركشته به من ميكه اهههه من اينقدر از اين مسي بدم مياد كه نكو اكه يه دختر داشتم اين ميومد خواستكاريش عمممرا اكه بله رو بهش مي دادم!!!!!!
منو ميكي نابووووووود شدم....
من:جاااان؟اكسكيوز مي ددي من اينجا جيم بس؟؟؟؟
ميكه توكه نهههه منظورم يه دخخخخختتتتتر بود!
والله نه رفتادم شبيهه بسراست نه قيافتا اصن ههههججج

به طرف میگن با (( پورشه )) جمله بساز
میگه :
من به 4جوک می آیم تا اوقات فراغتم پورشه !!!!

واقعا این چه وضعیه؟
چرا هرچی تو این گوگل وامونده سرچ میکنی ذخیره میشه بعدا هر حرفی رو تایپ میکنی میاد جلو چشت؟
خب الان مامان من لب تاپ منو گرفته که بره گوگل هر چی رو میخواد تایپ کنه زیرش یه لیست بلند از سرچ های خاک برسری من میاد >_<
مسئولین رسیدگی کنن لطفا من جای خواب ندارم!!!!!