دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

چقدر سخته یکی بهت بگه گل باش بچینمت! بعد یه عمر بهت بگه برو نمیخوام ببینمت

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود...
بدیدم و مشتاق تر شدم...

اميد داشتم در بهشت خداوند تورا پيدا كنم
حال اينجا بهشت است، يا تو حوري؟

پشت سر تصویری از روزای رفته ... عکسی از من
روبروی آینه های مه گرفته ... عکسی از من
بی سرانجام پشت بن بست یه دیوار ... عکسی از من
به سقوط خود ته ورطه گرفتار ... عکسی از من
معنی واژه مرگه شعر آغاز سکوتم
انور مرز شکستن لب پرتگاه سقوطم
چند قدم تا ته ورطه چند قدم تا لب مرگم
تو خزون سر به پاییز قصه ی سقوط برگم

یک قدم تا دم آخر یک قدم مونده به برزخ
یک قدم تا لب تیغ یک قدم تا دم مسلخ

" مانــــــی رهنــــــــما "

وقتی میخوام بدون شوهرم برم مسافرت دو روزه:
شوهرم(جدی): داری میری چند روز منو تنها میذاری؟
من(دلم براش میسوزه و میگم): الهههههههی. عزیزم قول میدم زود برگردم. میخوای اصلن نرم؟
.
.
.
وقتی شوهرم بدون من میخواد یه مسافرت n روزه بره:(n>365)
من(مثل گربه شرک مظلوم): میخوای بری من تهنا بمونم؟
شوهرم(خوشحال از اینکه مسافرت میره): نمیشه که همیشه پیشت بمونم و به هم بچسبیم...............
قیافه من:@----@
اون وقته که میگم: به سلامت میخوای چند روز بیشتر بمون.
خودم یه پا شیرزنم...بععععععععععععععععله
.
.
.
راستش بعد دو سال ازدواج عشقمون از روزهای اول چندین برابر شده و همیشه بخاطر شوهرم از خدام ممنونم.

با اینکه دوست ندارم سر به تنت باشه اما وقتی میگی :
از صفحه ی چند تا چند حذف …
دوست دارم پاشم وسط کلاس ماچت کنم
مرسی معلم جونم
پست اولی:نیازمند حمایت

میگم سرراهیم باورنمیکنید.
باهزار زحمت به باشگاه رفتن پاهامو عضلانی کردم توخونه عضلات پامو درمیاوردم ونگاشون میکنم مامانم میگه خاک توسرت پاهاش ورم کردن نگاه چجورشده کجوکوله و قاچ قاچ(منظورش تیکه های عضلات پام بود) شدن خاک برسرت اینکارارو میکنی تیپت هرقدرم خوب باشه بااین پاهات بهت زن نمیدن بدبخت میشی!!!
اخه یکی نیست بهش بگه مادرمن کی دیدی موقع خواستگاری شلوار داماد رو دربیارن پاهاشو ببینن کجوکوله است یانیست هان؟؟؟
لایک= نه باورمیکنیم سرراهی هستی (اشاره به اول متن)
بعدشم نمیدونه که اینهمه دختردنبال شوهرمیگردن تواین 4جوک وجاهای دیگه کی میادبه بدنم ایرادبگیر اه

یه پستی بود(77716 جوک دوستانه) یخچالگرای خوب اولا اسم اصلی این بیماری یخچانیسم دوما فقط هم مختص 60 و 70 نیست مال دهه 50 هاهم هست نمونش پدرم سوما میدونی اولین کسی که دچار این بیماری شد اسکیمو ها بودن خوب اخه طفلکی ها حوصلشون سر میرفته هی میرفتن سر یخچال

یه همسایه داریم اسمش آقاسخاوته.مامانم هرچی زورمیزنه نمیتونه اسمشوبگه ب جاش میگه خساوت.اون روز داش باهمسایمون میحرفید میخاس بگه آقاسخاوت گف آقا کصافط خوبن؟ همسایمون O_0 بهش گفتم مامیش آدرس افقومیخای همیشه من میرم این یه بارم توبروتوش محوشو. مامانه من دارم عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آبرومون جلوهمسایه رف.

تویی که همزاد منی به من بگو خونه کجاست
مرز میون من و تو کجای این پنجره هاست
به من بگو خونه کجاست تو این شبای تو به تو
ریشه دلتنگی ما توی کدوم خاکِ بگو

کنار تو دریایی ام که از شب و طوفان رهاست
هر جا من و تو با همیم گستره ی خونه ی ماست
دور منو عطر خودت حصاری از رویا بچین
خونه همینهِ فراتر از خاک و زمین
دستای امن تو هنوز شبیه سرزمینم
دنیا همین جاست که تویی اگرچه دور و مبهم
با من از آینده بگو کنار مرز انتظار
تو این حریم خونگی سر روی شونه هام بذار ...

توجه کردین هرچ لباس ومدل مو و...که تو قدیم مد بود الان دوباره مد میشه مردم هم به خوبی ازش استقبال میکنن حالا با اینا میشد ی جورکنار اومد....من الان واقعا نگران اون روزیم که اون مانتو گشادا با اون اپل های رو شونه ش مدبشه...اونموقع دیگ اونو کجای دلمون بزاریم!!!!!!؟؟؟؟از مسئولین خواهشمندم جهت جلوگیری پیگیر باشن لطفا

گرگی دست به خودکشی زد و در وصیت نامه اش نوشته بود.
پوستم را بسوزانید تا هیچ وقت شغالی در آن نقش ما را بازی نکند
که نفرین بره ای پشت سرمان باشد .

(بخندتا دنیا به روت بخنده)
یکی از فانتزیام اینه که دختر همسایمون تیر بخوره بعد سریع با هلیکوپتر برسونمش بیمارستان ...بعد دکتر بگه : اوه خدای من ! این گروه خونیش خَـعلی کم یابه ! بعد پرستار با قیافه ی عاشوفته به دکتر بگه دکتر نبضش ضعیف شده باید هرچه زود تر بهش خون برسونیم بعد مادر دختر همسایمون شروع کنه به گریه کردن , پدرش به دکتر بگه دِ عـاخه لامـــــصب یه نگاهی به دور و بَـرت بـنداز ! دخترم داره جون میده ! بعد دکتر داد بزنه بزنه کسی نیست این فداکاری رو انجام بده !؟ بعد من در حالی که دارم هلیکوپترو خاموش میکنم و سوییچشو در میارم , از هلیکوپتر بیام بیرون و با یه لبخنده ملیح آستینمو بزنم بالا به دکتر بگم بیا بزن :دی بعد پدر دختر همسایمون با لبخند بگه چرا دیر کردی داماده گــُلم ؟ بعد من برم توی عٌـتاق عمل بعد که دختره بهوش اومد بگه ، پس عشق من کوش ؟ بعد باباش از پنجره به افق خیره بشه و لبخند رضایت بگه ، متاسفانه باید بگم به خاطـره ها پـیـوست
روحـش شاد …
لایک:خیلی خوب بود...

حواست بهش هست ؟ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ...ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ...ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ...ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ...ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ...ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ...ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ...ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ...ﻣﺜﻞﻫﻤﯿﺸﻪ !!!ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ ..

من هستم تو هستی اما قسمت نیست...