اطلاعیه
فردا کلیه مدارس ایالات متحده آمریکا به دلیل شمارش آراء تعطیل میباشد بجز ایالات دیماوند و فایرزکو

یه دقیقه بیاید.یه سوالی ذهن منو به خودش مشغول کرده.




یعنی مردم آمریکا که رفتن پای صندوق رای مشت محکمی زدند بر دهان خودشون؟!
و اینکه اگه ترامپ رای نیاره میره عضو مجمع تشخیص مصلحت میشه ؟

بد عکس بودن برای10سال پیشه که با k750 عکس میگرفتیم الان دیگه هر چی هست قیافه گوه خودته:)

درحالی که اکثر آمریکایی‌ها نمیدونن ایران کجای کره زمین هست، ما منتظریم انتخابات امریکا تکلیف قیمت ماست و پراید,چی توز موتوری و میلگرد رو برامون مشخص کنه.




کاش یه عده دانشجوی خط امام هم بودن از دیوار پاستور میرفتن بالا

تنها ماده ای که بوی خودش و باد معدش یکیه تخم مرغ ابپزه
واقعا بهش تبریک میگم که شخصیت خودشو تحت هیچ شرایطی عوض نمیکنه ...

با گوشت کیلویی صد و چهل پنجاه تومن ،
واسه مهمونمون ... جور کنیم مقرون به صرفه تره تا واسش غذا تهیه کنیم
دیگه خود دانید

من با لوله مقوایی ,فندک,بطری,لوله ی آب و الکل هفتاد درصد یه آر پی جی بطری انداز ساختم
هیچی دیگه لگدش بیشتر از لگد خود واقعیشه


● ●
_______

محسن رضایی: آمریکا در حال فروپاشی است و ما باید جای او را پر کنیم!!!
باشه آقای رضایی فقط این کارت ملی مارو اگه میشه زودتر بدین
بعدشم بگین کوپن شکر کی اعلام میشه.ممنون!

پ.ن:گودزیلاerttجان من دخترم ولی دمت بازم بیشتر گرم.جالب بود که کسی بهم گفت داداش:)))

با احتیاط عاشقی کنید
هزینه سونوگرافی رفته بالا

نوشته ۲۰تا۳۰ کیلو لاغری بدون بازگشت فقط در یک هفته
والا من تنها راهی که به ذهنم میرسه اینه که یه دست و یه پارو با اره برقی ببره
اسیر شدیم بوخودا
))))):

سرکلاس نشسته بودم پیش دوستم(مهدیه) و داشتیم به حرفای یکی دیگ از دوستامون(محیا) گوش میدادیم ، کاملا معلوم بود داره چاخان میکنه و همه حرفاش دروغه، میخاستم در گوش مهدیه بگم داره دروغ میگه، تو همین حین یکی از دوستای دیگم(حنانه)از در اومد تو و بلند گفت "سلام" ، ی لحظه قاطی کردم و بلند گفتم"دروغ میگه" و اروم در گوش مهدیه گفتم "سلام"

‏پاییز مال عاشقاس
ما فقط میشینیم نارنگی میخوریم

منشي زيبا روي وارد اتاق مدير عامل شد و گفت مدير خوشتيپ و نازنينم، فردا روز تولد توست و به همین منظور من برنامه خاصي را ترتيب دادم و دوست دارم شما فردا به منزل من تشريف بياوريد! مدير عامل از خوشحالي دست هايش را به هم ماليد و گفت ممنونم عزيزم از اين بهتر نمي شه!

فردا شب مدير عامل با ظاهري آراسته و دسته گلي شيك زنگ آپارتمان منشي اش را زد. منشي در را باز كرد و مدير وارد آپارتمان شد. بوي ملايم عطري فضا را آكنده بود و منشي با لباسي نيمه باز و شيك از مدير استقبال كرد و به او گفت عزيزم مي خواهم سورپرايزت كنم، تا تو خودت را آماده مي كني من برم اتاقم و برگردم اما چراغ پذيرايي را خاموش مي كنم تا تو راحت باشي! منشي چراغ پذيرایی را خاموش و به اتاق خواب رفت ...!

وقتي چراغها روشن شد، مدير عامل مشغول نماز خواندن بود. او قبلا مشابه اين داستان را خوانده بود و میدانست این یک توطئه است. همه مهمان ها و زنِ مدير عامل که در آنجا حضور داشت مجبور شدند صلواتی بلند بفرستند!

ببین نمیگم لایک کن ولی یه علامت قلب اون بالا هست فقط بزن روش برای دل من و مغز منحرفت

من مطمعنم اینایی که مومو رو درست کردن هنوز روحانی رو ندیدن و نمیدونن ما گرگ بارون دیده ایم

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری