دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

جوک جدید

  4653

حیف نون از دختره میپرسه اسمت چیه ؟ دختره میگه اسم من تو همه باغچه ها هست طرف میگه اهان فهمیدم شلنگه .

  4652

به حیف نون می گن برو استخر شیرجه بزن تو آب، بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن… خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر
بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا، رو می کنه به دوربین، می گه: می خوام سالاد درست کنم

  4642

يه روزي يه نفر از يه غضنفر ميپرسه :آقا اين خيابون كجا ميره؟ غضنفر ميگه : والا من چهل ساله تو اين خياون زندگي ميكنم تا حالا نديدم جايي بره!

  4641

غضنفر دستش شکسته بوده از دکتر میپرسه بعد از باز کردن گچ میتونم ویالون بزنم ؟
دکتر میگه بله ، میگه چه خوب قبلا نمی تونستم !

  4640

به غضنفر ميگن بيا اينجا به انگليسي چي مي شه ؟ ميگه : کام هير. ميگن حالا برو اونجا به انگليسي چي ميشه ؟ ميگه: ميرم اونجا ميگم کام هير. . . !!!!

  4639

نيروي انتظامي ميريزه خونه حیف نون، حیف نون با منقل مي‌پره تو استخر و داد ميزنه: از اينجا به بعدش به شما ربطي نداره، به نيروي دريايي ربط داره!

  4638

غضنفر مبره سیگار فروشی و میگه: آقا سیگار برگ دارین؟
فروشنده میگه: خیر
غضنفر میگه: پس یک بسته كوبیده بدین

  4635

درتعزيه اي درلرستان،حیف نونابا تغييرتاكتيك نظامي توانستند يزيدراشكست دهند!

  4629

غضنفر ميخواسته با دختر اسراييلي ازدواج كنه، به علامت اعتراض، سر سفره عقد حاضر نميشه !!!

  4546

آبادانیه می گه: دیشب آبادان زلزله 11 ریشتری اومد. رفیقش می گه: پس آبادان با خاک یکی شد دیگه ؟ آبادانیه می گه: بع، ولک، مگه بچه ها گذاشتن !

  4545

غضنفر ميره مراسم ختم .هل ميشه نمیدونسته چی بگه!ميگه ببخشيدبابات مرد،شرمنده

  4532

حیف نون دستش دورگردن نامزدش بوده نمیدونسته چی بگه‎ ‎میگه: میخوای گردنتو بشکنم

  4526

غضنفر برق خونش قطع میشه،یه قابلمه بر میداره میره در خونه حیف نون میگه یکم برق دارین ؟حیف نون میگه همین کارارو میکنید بهتون میگن خر .برو یه ظرف پلاستیکی بیار تا برق نگیرتت

  4501

تركه خرش می میره، مردم می گن بریم برای شوخی بهش تسلیت بگیم.
وقتی می رن تركه می گه: اصلا فكر نمی كردم خر من این همه فامیل داشته باشه!

  4500

هواپیمایی با 140 مسافر در حال پرواز بود. ناگهان صدایی از بلندگو گفت: من کاپیتان هستم، متاسفانه بال سمت راست هواپیما آتش گرفته و شما می تونید از پنجره ببینید، ولی نگران نباشید... و متاسفانه همین الان بال سمت چپ هم آتش گرفت. همه نگاه کردند دیدند بال سمت چپ هم داره می سوزه.
مدتی بعد خلبان دوباره گفت: سکان هواپیما هم آتش گرفته، شما نمی تونید ببینید ولی ما داریم تلاشمون رو می کنیم. اگر شما به زیر پاتون نگاه کنید حفره هایی رو می بینید...
همه نگاه کردند دیدند کف هواپیما سوراخ سوراخ شده.
خلبان ادامه داد: و از داخل این حفره ها قایق نجاتی رو داخل اقیانوس می تونید ببینید. من از داخل این قایق دارم با شما صحبت می کنم!